|
احساس تنهایی، ترک خانه توسط فرزندان ، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی ، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه و ... از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است.به گزارش سلامت نیوز افسردگی بیماری شایع عصر ماست و در تمامی جهان روند فزاینده ای دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیز دیگری تشخیص داده شده است.
رئیس انجمن روان شناسی اجتماعی ایران در رابطه با این بیماری شایع میگوید: زنان بیشتر از مردان در معرض بیماریهای روانی و افسردگی قرار دارند به طوری که درصد ابتلای زنان به اختلالات روانی در جامعه ما 2 برابر مردان است. دلیل آن مسائل بیولوژیکی و شرایط محیطی است همچنین نابسامانیهای اجتماعی و قانونی نیز در این مسأله موثر است.
به گفته دکتر مجید صفاری نیا، در مطالعات انجام شده ۲۳ درصد از زنان کارمند دچار افسردگی میشوند در حالی که این رقم برای زنان طبقه متوسط فقط ۶ درصد است. در صورتی که زنان شاغل به علت گذراندن زندگی سرشار از فشار در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبر آنلاین او با تاکید بر این که زنانی که زیر خط فقر زندگی می کنند و به تنهایی با مشکلات می جنگند بیشتر در معرض آسیب های افسردگی قرار دارند میگوید: بسیاری از زنان سرپرست خانوار که به دلایل متعددی مثل مهاجرت شوهر، زندانی شدن یا از کار افتادگی او، طلاق و ... سرپرستی خانواده را به عهده گرفته اند، آسیب پذیرترین قشر اجتماع محسوب می شوند.
به گفته رئیس انجمن روان شناسی اجتماعی ایران، دو عامل در افزایش فقر در میان زنان سرپرست خانوار مؤثر است. یکی محدودیت مشارکت آنان در مشاغل رسمی و پردرآمد ، دوم فقدان تأمین اجتماعی فراگیر و در نهایت بسیاری از این شرایط دست به دست هم داده و به رنج این زنان می افزاید.
او همچنین اشاره میکند: علاوه بر زنان سرپرست خانوار رقم افسردگی در میان زنان خانه دار رو به افزایش است. احساس تنهایی، ترک خانه توسط فرزندان ، کار بدون دستمزد، فقر اقتصادی ، بها ندادن به ارزش اقتصادی و اجتماعی در جامعه، قدرناشناسی نسبت به تلاش زنان خانه دار، خشونت ، نداشتن مشارکت اجتماعی، کمبود مراکز تفریحی، بالا بودن هزینه ها جهت تفریح و پرکردن اوقات فراغت از جمله علل بروز افسردگی در میان زنان خانه دار است.
چرا مردها ،وقتي زنها ناراحت مي شود و احساساتي برخورد مي كنند از اين حالت عصباني مي شوند؟
بارابارا در كتاب خود مي نويسدو دلايل مختلفي را بيان ميكند كه عبارتند از:
دليل اول:
مردها با اين احساس بزرگ شده اند كه مسئوليت راست و درست كردن همه موارد با آنهاست
اينو همواره به خاطر داشته باشيد كه :هيچ عاملي به اندازه يافتن راه حل براي مردها مهم نيست.مردها همواره به راه حل فكر مي كنند.
هنگامي كه مرد زندگيتان مي بيند كه از چيزي ناراحت هستيد ،ذهنش به طور جاري و خودكار مي گويد:"راه حل، راه حل...حتي ممكن است به راه حل هم نرسد .اما موضوع اين نيست. موضوع آن است كه با پرسيدن سوالهايي در مورد مشكلاتتان سعي مي كند تا براي خود وقت بيشتري تدارك ببيند.ممكن است ساكت شده و چنين به نظر بيايد كه در خود فرو رفته .ممكن است فكر كنيد كه اهميت چنداني براي احساساتتان قائل نيست در حالي كه او خود را شواليه شما مي داند كه مي بايست به كمك و نجاتتان بشتابد.
پس وقتي مشكلاتتان را با همسرتان در ميان مي گذاريد و يا آسيب پذيريتان را برايش فاش مي سازيد خود را مسئول مي داند كه براي مشكل شما راه حل پيدا كند
هنگامي كه در يافتن راه چاره عاجز و ناتوان مي ماند ،احساس ناراحتي مي كند و حس مي كند كه شما را مايوس كرده است.
دليل دوم :
مردها خود را مسئول درد و رنجتان مي دانند و چنان چه نتوانند ناراحتيتان را برطرف كنند ،احساس گناه خواهند كرد.
آيا تا به حال اين سوال برايتان پيش امده كه چا وقتي ناراحت هستيد و براي دلداري نزد نامزد و يا همسرتان مي رويد ،او خشمش را متوجه شما مي كند؟
بخش ممكن است به اين دليل باشد كه اونتوانسته به شما كمك كنه و و بخش ديگر به اين دليل كه خودش مسبب ناراحتيتان بوده است.
مردها عادت دارند كه ياس هايشان را به شكل خشم ابراز كنند،به جاي اين كه احساسات ديگري را از خودشان نشان بدهند.چرا كه احساس خشم از هر احساس ديگري امنيت بيشتري برايشان دارد.
پس هنگامي كه شوهرتان به خاطر احساتي بودنتان از دستتان عصباني است،احتمالا احساسي از قبيل رنجش و احساس گناه را تجربه مي كند در واقع هر گونه احساسي را به غير از خشم تجربه مي كند.
دليل سوم:
مردها غالبا احساساتي برخورد كردن زن ها را فرض بر اين مي گذارند كه وضعيت روحيتان خرابتر از آن است كه تصورش را مي كنيد.آنها مي ترسند،كه مبادا هرگز دست از گريه كردن بر نداريد.
براي اغلب مردها نشان دادن احساسات قوي نظير ناتواني و يا ترس بسيار مشكل است.تنها هنگامي چنين احساساتي را از خودشان بروز مي دهند كه وضع انها خيلي خراب باشد.بنابراين وقتي مي بينند كه از چيزي ناراحت هستيد فرض را بر اين مي گذارند كه وضعتان بايد خيلي خراب باشد.
مردها نمي توانند بفهمند كه زن ها چطور مي توانند راجع به يك مورد چنان احساسات قوي را در يك لحظه تجربه كنند،بدون اين كه تعادل رواني و احساسي خود را از دست بدهند.
مردها فكر مي كنند به محض شروع به گله و شكايت ديگر دست از اين كار بر نداشته و تا ابد به اين كار ادامه مي دهيد
مردها نمي دانند كه يك زن مي تواند يك لحظه عصباني باشد و لحظه ديگر بسيار بخشنده و مهربان.مردها به سختي مي توانند از يك حالت احساسي به حالت احساسي ديگر تغيير وضعيت بدهند،بنابر اين فرض را بر اين مي گذارند كه اين تغيير حالت براي زنان ،نيز غير ممكن است به همين دليل است كه هنگامي كه مي بينند كه زنها خيلي ناراحت هستند ،وحشت مي كنند.
بر گرفته از كتاب "رازهايي در مورد مردان"اثر بارا برا دي آنجليس
خوب خانم ها راه حل چيست؟ به نظرتان چطوري با همسرتان رفتار كنيد كه اين وضع پيش نياد
براي اين كه راه حل رو بدونيد منتظر پست بعدي باشيد
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 26 / 3 / 1390برچسب:احساسات,خشم,مردان,زنان, :: 1:50 قبل از ظهر :: توسط :

چه خوب بود اگر امکان داشت تمامی زوجها در دوران نامزدی ، می توانستند یکدیگر را خوب بشناسند و ازاین فرصت در جهت شناخت هرچه بهتر طرف مقابل کوشش کنند. واقعاً چه تعداد روابط ناسالم پایان پذیرفته بود تنها اگر طرفین معنای «بیست و چهار ساعت با هم بودن زیر یک سقف» را درک کرده بودند و با مسائل و موضوعاتی روبرو بودند که به طور معمول از رویارویی با آن اجتناب می کنند. مسائل و موضوعاتی که به واسطه ی دیدارهای محدود آخر هفته و یا حداکثر چند بار در طول هفته اصولاً امکان پذیر نبود و فرصتی نیز رخ نمی داد تا بروز کرده و یا به عبارت دیگر «رو شوند». این مقاله به شما کمک می کند تا هر دو عواقب مثبت و منفی نامزدی طولانی با شخص مورد علاقه تان را درک کنید.
جنبه های مثبت نامزدی طولانی
در نامزدی های طولانی شما قسمتهائی از شخصیت همسرتان را خواهید شناخت که به طور معمول امکان ندارد بر آنها آگاهی یابید، مگر آنکه با هم زندگی کنید. برای شناخت شخصی که به طور متناوب و نه پیوسته او را می بیند، هیچ راهی بهتر از اینکه عملاً با او زندگی کنید، وجود ندارد.
در دیدارهای کوتاه افراد اغلب بهترین رفتارشان را نشان می دهند، اما واقعیت در زمان طولانی تر آن هم هنگامی که با هم زیر یک سقف زندگی کنید، آشکار می شود.
هنگامی که با کسی زندگی می کنید، عادتها، نگرش ها و رفتارهائی را از او می بینید که هرگز از او سراغ نداشتید. چرا که او را در محل زندگی دائم و یا به عبارتی «منطقه ی امن» او که همانا خانه اش باشد، می بینید.
او را هنگامی که خسته، مریض، عصبانی و مأیوس است، می بینید. زندگی مشترک قدرت و خویشتن داری می طلبد و ایجاب می کند که طرفین، سازش و انعطاف پذیری هائی از خود نشان دهند. تنها با زندگی مشترک است که طیف کامل تری از عکس العمل های احساسی و روحی شریک زندگیتان بر شما فاش می شود.
ویژگی هائی که باعث می شوند، عاشق کسی شوید و یا از دیدن او لذت ببرید، ممکن است کافی نباشد تا هماهنگی همیشگی شما را بعد از شروع زندگی مشترک تضمین کند. ممکن است، دریابید که سبک زندگی شما و همسرتان با یکدیگر هماهنگی و همخوانی ندارند و این چیزی است که هرگز نمی توانستید بفهمید مگر آنکه همخانه بودید.
در این دامنه زمانی در می یابید که قالبیت و توانائی همسرتان در خلق ارتباط حقیقی و کانونی گرم، به چه میزان است.
همانگونه که قبلاً نیز گفتم، زندگی مشترک، قدرت و خویشتن داری می طلبد و ایجاب می کند که طرفین سازشکار و انعطاف پذیر باشند. به این دلیل که عادات و خواسته های دو انسان متفاوت و منحصر به فرد، حال با یکدیگر ادغام می شوند. تنها وقتی که مجبورید با هم راجع به امور اقتصادی، غذا، مسئولیت های خانه، تملکات و... تصمیم بگیرید، می توانید از اینکه آیا همسرتان همراه خوبی است، مطمئن شوید.
از ازدواج به دلائل نادرست و زندگی مشترک زود هنگام و نسنجیده برحذر باشید. گرچه زندگی مشترک می تواند تجربه ی شیرینی از یک رابطه باشد، اما چنانچه زود هنگام، نپخته و نسنجیده بدان وارد شوید، اشتباهی بزرگ خواهد بود.
دلایل نادرست مثل:
به این دلیل که می خواستند زودتر «مستقل» شوند. به این دلیل که یکی از طرفین می ترسیده است که دیگری را از دست بدهد و ...
زندگی مشترک پیش از رسیدن دو طرف به پختگی لازم و تعهد می تواند عملاً موجب تسریع فروپاشی رابطه گردد و چنانچه آمادگی تحمل فشارهای زندگی مشترک را ندارید، ممکن است رابطه تان زیر بار تنشی که زندگی مشترک زود هنگام با خود به همراه خواهد آورد، از هم بپاشد.
جنبه های منفی نامزدی طولانی
ممکن است رابطه تان را که هنوز به ازدواج نیانجامیده است، با توقعات زیاد و نابجا از همسرتان که برای شما همه کار انجام دهد، تخریب کنید.
ممکن است انگیزه و تمایلتان را نسبت به تعهد مادام العمر از دست بدهید.
اگر شخصی در ارتباط با شما از مزایای زندگی خانوادگی بهره مند باشد، انگیزه ای نخواهد داشت تا از شما بخواهد با او زندگی مشترکی را آغاز کنید.»
بعضی از اشخاص که نسبت به تعهد هراس دارند ممکن است خود را پشت نامزدی پنهان کنند تا صمیمیتی را که محتاجانه به دنبالش هستند؛ تجربه کنند و در عین حال از تعهد نهائی و خاتمه دوران نامزدی و مسئولیت های آن راحت باشند.
چنانچه به زندگی مشترک با کسی می اندیشید، و ساختار رسمی و سنتی ازدواج را ترجیح می دهید، قبل از شروع زندگی مشترک می بایستی که در باره ی تمامی موضوعات فوق با همسرتان مذاکره و گفتگو کنید تا از سوء تفاهم های احتمالی جلوگیری کنید. ممکن است بخواهید تا برای خود یک مهلت زمانی در نظر بگیرید. به عنوان مثال، نه ماه الی یکسال؛ تا اینکه در خلال این مدت بتوانید رابطه تان را مجدداً ارزیابی کنید و بفهمید که آیا آمادگی ازدواج را دارید یا نه.

رفتارها و برخوردهای خانواده «عروس» و «داماد» از زمان آشنایی تا روزی كه دو خانواده در مجلسی به نام« بله بران» بر سر مسائل و موضوعهای مختلف مرتبط با تشكیل زندگی مشترك زوجهای جوان بحث میكنند ، معمولا شكل و شمایلی مودبانه دارد. هر دو خانواده با مهربانی با هم تعامل میكنند.
آن ها فقط به دنبال خوشبختی دو جوان هستند و میخواهند هرچه زودتر زندگی مشترك آن ها «سر» بگیرد ، اما وقتی پای مسائل مالی به میان میآید ، معمولا شكل رفتارها تغییر میكند و هر یك از طرفین تلاش میكنند تا شرایط خود را به شكلی مودبانه و محترمانه به طرف مقابل تحمیل كنند.این وضعیت معمولا در اغلب خانوادهها تكرار میشود و البته تعداد محدودی از خانوادهها نیز در شرایطی عاقلانه و برابر با هم به تفاهم میرسند و دیگر كار به چانه زنی بر سر میزان مهریه و تعداد و نوع سكه و... نمیرسد. یكی از مهم ترین مباحثی كه در چنین جلساتی مایه دردسر و گاه اختلاف میان خانواده داماد و عروس میشود مساله تعیین مهریه است. در شرایطی كه قانون در زمینه ازدواج تنها به مسائلی كلی توجه دارد و همچنین ثابت كردن هر یك از مشكلات و مسائل خانوادگی در زمان بروز اختلاف، نیاز به طی كردن مسیری سخت و دشوار دارد ، طبیعی است كه زنان به عنوان بخش آسیبپذیرتر در مشكلات خانوادگی تلاش میكنند تا در همان ابتدای زندگی كه آقا داماد محو جمال و خلق و خوی عروسخانم شده و حاضر است برای او « جان» فدا كند ، از داماد یك تضمین درست و حسابی بگیرند. البته برخلاف خود داماد ، معمولا خانواده او كه آخر و عاقبت كار را میبینند ، كمی معقولانه فكر میكنند و به همین دلیل به سادگی ممكن است زیر بار مهریه سنگین نروند اما در نهایت و در اغلب خانوادهها نیز آنچه كه به عنوان مهریه تعیین میشود ، چندان منطقی نیست و به همین دلیل در زمان بروز اختلافهای خانوادگی نمیتواند مشكل چندانی را از هر دو طرف حل كند و معمولا تبدیل به گرهی كور میشود كه بر شدت مشكلات نیز اضافه میكند.
مهریه بر خلاف تصور بسیاری از زوجهای جوان تضمین زندگی مشترك نیست بلكه به لحاظ دینی و مذهبی، هدیهای است كه در زمان عقد داماد به عروس میدهد.
آنچه كه سبب شده تا وجود مهریه در عقدنامه كاركردی تضمینی پیدا كند ، از یك طرف رقم بالای مهریههای امروزی و از سوی دیگر وجود عبارت « عندالمطالبه » در مقابل میزان مهریه است و این به آن معنی است كه از زمان عقد و وقوع نكاح آقا داماد به میزان مهریه درج شده در عقدنامه به همسرش بدهكار است و زن هر زمانی كه بخواهد میتواند این حق را با بهانه و بیبهانه مطالبه كند و كسی هم حق ندارد او را از مطالبه این حق منع كند. اگر داماد قصد پرداخت مهریهای كه تعیین میكند را نداشته باشد آن ازدواج شرعا مشكل دارد. بسیاری از افراد تصور میكنند تعیین مهریه سنگین مسالهای دینی است و این مساله مورد تاكید و تایید دین اسلام هم هست، اما اسلام به عنوان دینی كه به ازدواج خیلی بها می دهد ، شرایط بسیار سادهای را برای ازدواج در نظر گرفته و از نظر این دین، ازدواج در حد یك قرارداد ساده اما مقدس است. با این نگاه تاكید اسلام نیز بر مساله مهریه تنها در حد و اندازه یك هدیه است و البته دین ما مانعی برای اینكه مرد بخواهد در ابتدای زندگی هدیهای بزرگ به همسرش بدهد و یا اینكه طرفین تضمینهای دیگری را هم برای ازدواج تعیین كنند ایجاد نكرده است.
چگونه در زندگی خانوادگی تضمین به دست بیاوریم؟
مطالبه مهریه در بسیاری از خانوادههای ایرانی تنها زمانی صورت میگیرد كه كارد به یكی از استخوانهای زن رسیده باشد و او برای رهایی از شرایط مشقت بار زندگی، مهریه خود را به اجرا میگذارد تا بتواند در مقابل بخشش آن، از همسر خود طلاق بگیرد البته در موارد متعددی نیز به اجرا گذاشتن مهریه با هدف كسب درآمد مالی از سوی زن صورت میگیرد. در موارد بسیار محدودی نیز زن و شوهر با توافق مهریه را پرداخت و دریافت میكنند ، اما زمانی كه كار به دادگاه میرسد معمولا مهریه برای درخواست طلاق و یا گرفتن حضانت فرزندان به اجرا گذاشته میشود. حالا اگر از همین مسیر به عقب بازگردیم و به زمان تعیین مهریه برسیم میتوان نكات فراوانی را در این زمینه بیان كرد.
یكی از این نكات این است كه در دنیایی كه انسانها برای حفاظت از اموال و اشیای قیمتی و جان خود انواع و اقسام بیمه نامهها را تهیه میكنند ، مهریه هم میتواند یك بیمهنامه برای حفظ زندگی مشترك و یا مانند كمربند ایمنی زندگی مشترك باشد.
مهریه در واقع مالی است كه مرد طبق توافق با همسرش برای او تعیین میكند.
یكی از ویژگیهای مال خوب و واقعی هم این است كه به سرعت و به سادگی و با راحتی وصول شود و اگر قرار باشد فردی برای دریافت چیزی كه از نظر شرع و قانون از شیر مادر هم برای او حلال تر است به زحمت بیفتد ، قطعا یك جای كار مشكل دارد.
ویژگی دیگر مهریه این است كه در اثر گذشت زمان از ازرش آن كاسته نشود. در كشوری مانند ایران چیزهایی مانند سكه طلا و زمین به عنوان مهریه میتواند قابل توجه باشد زیرا این چیزها نیز اغلب با افزایش تورم به اندازه آن و یا كمی بیشتر رشد میكند .
اما این مساله كه زنی یك چك مثلا 200 میلیونی از همسر خود داشته باشد و هر زمان كه بخواهد بتواند آن را به اجرا بگذارد و علاوه بر ضبط اموال همسرش، قطع كردن تلفن همراهش، توقیف اتومبیل و خانهاش، مانع از خروج او از كشور شود و او را به زندان بیندازد؛ مسالهای است كه با توجه به اتفاقهایی كه در سالهای اخیر در دادگاههای خانواده رخ داده، میتواند آرامش روانی مردان را به خطر بیندازد و حتی سبب شود برخی از آنها برای فرار از خطر احتمالی پرداخت مهریه هیچگاه وسیله یا خانهای به اسم خود خریداری نكنند یا اینكه بخشی از اموال خود را از همسرشان پنهان كنند. ضمن اینكه چنین مسالهای برای برخی زنان نیز زمینه سوءاستفادهای جدی را فراهم میكند.
تعیین تكلیف مسالهای مانند مهریه و مسائل مالی در ازدواج ، به اندازه تعیین تكلیف مسالهای مانند تعیین خط مرزی در میان كشورها مهم و حساسیت برانگیز است.
به همین دلیل بهتر است هر دو طرف با نگاهی واقع بینانه نسبت به این مساله تصمیم گیری كنند. تجربه نشان داده مردان و زنانی كه درباره مهریه تصمیم احساسی میگیرند خیلی زود لطمه میخورند و شیوه مناسب در این مقطع این است كه هر دو طرف، به هر اندازه هم كه عاشق هم باشند بهتر است عاقلانه فكر كنند و پس از آن عاشقانه زندگی كنند.

خلاصه : بیاعتمادی در بین زوجها، عمدهترین آسیب ازدواج اینترنتی
متن کل خبر : خواستگاری در چت روم
به دنبال چاپ گزارشی در هفتهنامه سلامت با تیتر «9/98 درصد کاربران اینترنتی با جنس مخالف چت میکنند» خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) در صدد برآمده است تا در همین راستا به واکاوی عواقب ازدواجهای اینترنتی در گفتگو با صاحبنظران و کارشناسان حوزه خانواده بپردازد...
واقعیت این است که ورود اینترنت به جوامع در حال توسعه ای همچون ایران در کنار تمام محاسن و نوآوریهایی که به دنبال داشته است دارای جوانب منفی و آثار سویی نیز بر فرهنگ کشورمان بوده است. شاید بتوان تغییراتی در شیوه ازدواج جوانان را یکی از تبعات ورود این فناوری در ایران دانست که به «ازدواجهای اینترنتی» مرسوم شدهاند اما مساله مهم در این میان این است که آیا میتوان اشتراک سلیقه افراد در «چتروم» را نخستین گام برای ازدواج دانست؟
هرچند ضرورت ازدواج به هنگام از جمله موضوعاتی است که تاکیدات قرآنی متعددی درباره آن وجود دارد. اما در کنار این موضوع، احکام اسلامیهمواره بر این ضرورت تاکید دارند که تشکیل خانواده باید با درایت و آگاهی صورت گیرد چرا که بیتوجهی به این امر از قوام این نهاد که اساس جامعه را تشکیل میدهد کاسته و زمینهساز بروز مشکلات متعددی میشود.
بیاعتمادی در بین زوجها، عمدهترین آسیب ازدواج اینترنتی
بابک سعیدی، روانشناس، از جمله منتقدان ازدواجهای اینترنتی است که در این خصوص معقتد است بیاعتمادی یکی از عمدهترین آسیبهایی است که زندگی زوجینی را که بهواسطه آشنایی در فضای مجازی با یکدیگر ازدواج میکنند، تهدید میکند چراکه همواره این دغدغه با آنهاست که «آیا همسرشان با افراد دیگری هم چت میکند.» وی میگوید: «آشنایی در فضای چترومها بعدها در روابط زوجها تأثیرات عمیقی میگذارد چراکه آنها در مرحله نخست برای برقراری ارتباط با یکدیگر ناگزیرند در برخی از موارد خود را بسیار ایدهآل معرفی کنند اما این مساله زمان زیادی طول نخواهد کشید.»
به باور این روانشناس این نوع ارتباط زمانی میتواند به یک آشنایی سالم تبدیل شود که با بلوغ هیجانی هر دو فرد، نظارت موسسات ذیصلاح در این امر و مشاوره متخصصان فضای مجازی همراه شود. وی حمایت خانوادهها از فرزندانشان را راهکار مناسبی برای کنترل آسیبهای ناشی از همسریابی اینترنتی میداند و میگوید: «اگر والدین از دریچه منع به این وسیله ارتباطی نگاه کنند قطعا فرزندانشان به شکل دیگری آسیب خواهند دید چراکه اینترنت واقعیت روز جامعه ماست و نمیتوانیم این واقعیت را انکار کنیم اما این سخن نیز به آن معنا نیست که فرزندمان را در برابر ابزارهای جدید تنها رها کنیم بنابراین والدین مسئول، کسانی هستند که علاوه بر دلسوزی با بصیرت به این فناوری و خدمات آن نگاه کنند.»
نگاه پسران به مقوله همسریابی اینترنتی صرفا نوعی سرگرمیاست
روانشناسی دیگر که از جمله منتقدان ازدواجهای اینترنتی است که معتقد است. بیشتر دختران از شیوه همسریابی اینترنتی برای انتخاب همسر مناسب استفاده میکنند و این در حالیاست که پسران بیشتر با نگرش سرگرمیوارد «چتروم» میشوند. شاید بتوان ادعا کرد که آشنایی در چترومها بتواند به کاهش سن ازدواج کمک کند. اما نمیتوان توقع داشت این الگو در جامعه ما نیز جوابگو باشد زیرا بیشتر تعاملات جوانان در فضای مجازی انتزاعی و دور از واقعیت است و همین موضوع زمینهای برای افزایش مشکلات و آسیبهای همسریابی اینترنتی در جامعه ما است.»او تصریح میکند: «مشکل کنونی ما این است که پسران حاضر به قبول مسئولیت ازدواج نیستند و در نهایت این جامعه زنان هستند که از این شیوه ازدواج آسیب میبینند.» وی عنوان می کند بهترین راهکار برای رفع مشکلات ناشی از فضای مجازی فرهنگسازی است به این معنی که مسئولان فرهنگی جامعه با ارایه مشاوره به والدین و همچنین تولید برنامههای مختلف به آموزش خانوادهها و جوانان نسبت به نقاط قوت و ضعف استفاده از اینترنت و خدمات آن بپردازند.
ازدواجهای موفق که ریشه در آشنایی اینترنتی دارد نیز توسط افرادی صورت گرفته است که از شخصیتهای پختهای برخوردار بودهاند به این معنیکه بهطور تصادفی با هم در اینترنت آشنا شدهاند نه اینکه از این طریق با هم ازدواج کنند.
نسرین حاجیزاده، رییس مرکز مشاوره «مهرگان» با بیان این مطلب که نمیتوان ادعا کرد همه ازدواجهایی که از طریق اینترنت صورت گرفته، محکوم به جدایی است، میگوید: «آشنایی قبل از ازدواج مهمترین معیار تشکیل یک زندگی موفق است بنابراین صرفنظر از شیوه انتخاب همسر، جوانان باید مبنای خود برای آغاز زندگی مشترک را شناخت صحیح قرار دهند.» وی دختران را بیشترین متقاضیان این شیوه همسریابی میخواند و میگوید: «فارغ از جنس متقاضیان، بیشترین افرادی که از طریق همسریابی اینترنتی مبادرت به آغاز آشنایی میکنند شامل گروههایی هستند که محدودیتهایی دارند؛ حالا این محدودیتها ممکن است مربوط به مشکلات فردی، خانوادگی، ظاهری و فرهنگ حاکم بر محیط زندگی فرد باشد.» این کارشناس ارشد مشاوره با اشاره به نقاط ضعف این نوع از همسریابی میافزاید: «در فضای مجازی تضمینی وجود ندارد که اطلاعات ارایه شده توسط کاربران تا چه حد صحت دارد زیرا در بسیاری از موارد افراد ایدهآلهای خود را به طرف مقابل منعکس میکنند.»
حجتالاسلام سالاریفر، عضو هیات علمی و گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز در این باره معتقد است آشنایی خانوادهها با همسریابی اینترنتی نیازمند گذر زمان به نسبت طولانی است البته درصورت فراگیری آن نیز فرهنگ حاکم بر جامعه ایران زمینهای را فراهم میکند که خانوادهها از این شیوه استقبال نکنند و ترجیح دهند امر ازدواج را با شیوه سنتی آن پیگیری کنند. وی میافزاید: «فضای مجازی مجال خوبی برای افرادی است که به دلایلی منزوی شدهاند و قادر به برقراری ارتباط اجتماعی صحیحی نیستند. بسیاری از افراد در ارتباط چهره به چهره قادر به ارایه پرسشهای خود نیستند از همینرو فضای مجازی در این زمینه نیز راهگشاست. البته این نقاط مثبت به دلیل بیبرنامگی و نبود مدیریت به نقطه ضعف تبدیل شده است.»
سالاریفر اظهار میکند: «از آنجا که شناخت افراد در فضای مجازی نسبت به یکدیگر چهره به چهره نیست، بسیاری از کاربران درصدد فریب همدیگر برآمده و به ارایه اطلاعات غیرواقعی میپردازند که این روند نه تنها به ازدواج منجر نشده بلکه تبدیل به موضوعی سرگرمکننده میشود که بیتوجهی به آن آسیبهای زیادی را به دنبال دارد.»
بیشترین افرادی که از طریق همسریابی اینترنتی مبادرت به آغاز آشنایی میکنند شامل گروههایی هستند که محدودیتهایی دارند.
این کارشناس دینی درباره ارایه راهکار درباره کاهش آسیبهای همسریابی اینترنتی میگوید: «ایجاد محدودیت در برخی سایتها یکی از این راهکارهاست به این معنی که گزینه همسریابی در همه پایگاههای اینترنتی موجود نباشد و تنها برخی از سایتهای دینی و فرهنگی از این امکان برخوردار شوند همچنین پرهیز از ارتباط مجازی طولانیمدت را نیز باید دیگر راهکار دانست به طوری که پس از آنکه کاربران اطلاعات مقدماتی را از یکدیگر کسب کردند، شرایط آشنایی چهره به چهره آنها تحت نظر خانواده فراهم شود تا رابطه مجازی محدود به مدت کوتاهی شود».

- قسمتی از وقت آزادتان را به مطالعه درباره جنس مخالفتان بگذارید تا به نکات جالبی در مورد نوع تفکر و رفتار آنان دست یابید
- در زمینهای ورزشی بدنبال عشق گم کرده تان بگردید
- بعد از ظهر یک روز بارانی در پی گنج ویژه خودتان در یک موزه آثار باستانی با نامزدتان قرار ملاقات بگذارید
- در کلاسهای که به شما طرز زندگی با همسرتان را می آموزند شرکت کنید
- یک مهمانی با شرکت دوستانتان هم ردیف دانشگاهیتان ترتیب دهید و در آن مهمانی با مجردها برخورد بسیار خوبی داشته باشید
- اگر هم اکنون شخص خاصی در زندگیتان وجود ندارد از مادرتان بخواهید زمینه آشنایی شما را با فرزندان دوستانش فراهم آورد
- عشق قدیمیتان را دوباره بیاد بیاورید شاید بتوانید مشکلات را حل کنید و دوباره بهترین و ایده آل ترین ارتباط عاطفی را با او برقرار کنید
- در سخنرانیها با موضوعات متفاوت خصوصا آنهایی که در رابطه با زندگی زناشویی است حاضر شوید
- همانا عاشقان شیفتگانند
- رقصهای دسته جمعی را بیاموزید
- با تورهای سیاحتی به سفر بروید و توجهتان را به چیزهایی فراتر از مسائل مورد علاقه تان متمرکز نمایید
- عضو یک ارکستر کلاسیک بزرگ شوید و مکان کشخصی را برای نواختن ساز انتخاب نمایید
- حداقل یک ماه در میان جشن بزرگی بر پا کنید. مطمئن باشید افراد زیادی در جشن شما شرکت خواهند کرد
- از همسایگانتان بخواهید ترتیب یک خواستگاری کاملا ویژه را برای شما بدهند
- در فصل بهار به باغهای عمومی سر بزنید
- هنر ظریف عشوه گری را بیاموزید. این هنر بسیار آسانتر از آن است که شما می اندیشید
- محلهای مناسبی که در آن میتوان با دوستان خوبی آشنا شد را پیدا کنید
- در برنامه هایی که مربوط به جوانان می شود حضور فعال داشته باشید
- در اردوهای جوانان شرکت کنید و با دیگر جوانان آشنا شوید
- در دوره های فامیلی از بستگانتان بخواهید همسر زیبایی برای شما پیدا کنند و به شما معرفی کنند
- دکوراسیون منزلتان را تغییر دهید و در این رابطه از نظر فروشندگان فروشگاههای مورد نظر بهره مند شوید
- یک مشت آب کف آلود دریا را بردارید و توجه کنید که چه کسی یا کسانی بیشتر به این عمل شما توجه دارند
- چرا که آنان نیز همچون شما احساسات شکننده ای دارند
- بعدازظهر یک روز آخر هفته را با همدیگر در پارک بگذرانید
- صبح زود پیش از رفتن به محل کار به پیاده روی صبحگاهی بروید
- حتما در مهمانی های سال نو شرکت کنید
- برای یکی از دوستان عزیزتان سیب ببرید یا اینکه او را برای صرف شام دعوت کنید
- هر چه دارید در اختیار یک وکیل زبردست بگذارید تا شاید بتواند کسی را که می خواهید پیدا کند
- برای اینکه شجاعتتان را محک بزنید و همینطور با افراد شجاع آشنا شوید به عضویت یک کلوپ کوهنوردی یا اتومیل رانی درائید
- بیمه نامه بیمه عمرتان را از کسی بگیرید که دستش خوب باشد و باعث شود دفعه بعد بیمه نامه دو نفره تان را از همان شخص دریافت کنید
- پرواز با بالن را امتحان کنید, چون این نوع پرواز خیلی رومانتیک است
- در عروسی بعدی که در آینده شرکت می کنید, بدنبال کسی باشید که همیشه در ذهنتان می پرورانید
- در بازیهای محلی شرکت کنید چون ممکن است قصه عشق و زندگی شما از همانجا آغاز شود. همیشه آپارتمانتان را تمیز نگهدارید
- در داخل آسانسور با نامزدتان صحبت کنید
- در یک باشگاه بدنسازی اسم نویسی کنید و عضلات بدنتان را پرورش دهید
- برای کارهایی که باید در طول روز انجام دهید برنامه ریزی مخصوصی داشته باشید
- داوطلبانه برای بیماران در بیمارستانها گل و هدیه ببرید و در این میان به مجرد ها بیشتر توجه کنید
- طراحی دکور منزلتان را طوری انتخاب کنید که جلب توجه افراد اطرافتان را بنماید
- به عضویت یک گروه موسیقی در ایید که شاید در آینده نزدیک بتوانید ترانه عاشقانه ای بخوانید
- اگر نمی توایند شخص مورد علاقه تان را هیجان زده کنید, او را سرشار از عشقتان کنید و اینرا نیز بدانید که در ذات او چیزهایی وجود دارد که با شما همخوانی و هماهنگی دارد
- شنا کردن را در حدی بیاموزید و تمرین کنید که بتوانید غریق نجات ماهری بشوید
- از دوستان نزدیتان در خواست کنید که برای شما همسر مناسبتان را پیدا کنند
- اتاق نشیمن منزلتان را با رنگ صورتی که تلفیقی از عشق و دوستی دارد رنگ آمیزی کنید
- طراحی جدول را یاد بگیرید, جدولی با مضمون عشق طراحی کنید و آنرا در روزنامه محلی تان به چاپ برسانید
- در شب شهرهای شهرتان شرکت کنید
- اگر طرفدار فعالیتهای ساحلی هستید موج سواری را شروع کنید
- آخر هفته به قایق سواری بروید و بگذارید باد قلبتان را هدایت نماید
- اگر دلتان می خواهد اندام مناسبی داشته باشید و همزمان نیز عشق را بیابید به باشگاههای بدنسازی بروید
- اگر از هنرمندان خوشتان می آید فراگیری نقاشی را آغاز کنید
- در کلاسهای کامپیوتر شرکت جوئید تا زندگی عاشقانه تان را بوسیله کامپیوتر زیباتر کنید
- اگر زیاد به مسافرتهای هوای می روید یکی از شرکتهای هواپیمایی بسیار خوب را برای مسافرتهایتان انتخاب کنید
- وقتی وسیله جدیدی به موزه شهرتان می آورند الوین نفری باشید که از آن بازدید می کنید
- اگر طبیعت را دوست دارید به فکر کوچ کردن به یک سرزمین سردسیر باشید
- شغل نیمه وقتی در کتابخانه محلتان بگیرید و با افرادی که برای خواندن کتاب به آنجا می آیند گفتگو کنید حقیقت بزرگ: مطابق آمار بدست آمده تنها بیست و سه درصد از ازدواجها به زندگی ایده آل و خوشبختی منجر شده است
- وقتی در پی عشق هستید بکوشید تا دائما مودب بوده و با جنس مقابلتان با احترام برخورد کنید
- وقتی غریبه خوشکلی را می بینید با او با محبت رفتار کنید و بکوشید با مهربانی توجهش را جلب کنید
- به دوستانتان کمک کنید
- همیشه راستگو و درستکار باشید تا بتوانید در میان مردم اعتبار کسب کنید
- وقتی با عشق زندگیتان برخورد می کنید دستپاچه نشوید. چون در اینصورت نمی توانید آنطور که شایسته است عشقتان را به وی نشان دهید
- زمانیکه می خواهید یک ملاقات بیادماندنی داشته باشید, بخاطر بسپارید که خوردن شکلات در کنار یکدیگر بهترین راه ابراز احساسات عاشقانه است
- وقتی می خواهید برای نخستین بار با کسی قرار ملاقات بگذارید در نظر داشته باشید که بسیاری از زوجها چنین ملاقاتهایی داشته و موفق بوده اند
- برای همسرتان یک دسته گل حاوی چهل شاخه از گلهای مختلف بفرستید
- پیش از اینکه در موقعیت یک رابطه جدی قرار بگیرید بهتر است ابتدا طرز چگونه عاشقی کردن را بیاموزید
- جالی است که بدانید از هر ده مرد یکی در ملاقاتهایش گل بهمراه می آورد
- همیشه با کسانی قرار ملاقات بگذارید که شما را حسابی تحویل می گیرند و درباره شما احساس خوبی دارند
- بعضی اوقات نامه های عاشقانه گذشته تان را مرور کنید تا حال و هوای رمانتیکی بشما دست دهد
- نامه هایتان را بر روی کاغذ هایی که با قلب تزئین شده بنویسید
- اگر می خواهید در زندگیتان عشق به دادتان برسد درباره همه چیز فقط از معشوقتان بپرسید.
شاید از خود پرسیده باشید که لحن قانون مدنی برای اذهان ، این القاء را به وجود می آورد که مرد خریدار زن است و تنها این مرد است که باید به خواستگاری زن برود.
زمانی این سوال در ذهن ما شکل می گیرد که به زن به دید یک کالا نگاه شده و از آن سو مرد را نیز مشتری و خریدار قلمداد شده است، در حالیکه:
اولاً : زن کالا نیست.
ثانیاً : قانون گذار در ماده ی قانونی مربوط به مبحث خواستگاری تنها خواستگاری از زنانی که دارای مانعی برای عقد نکاح باشند را جایز ندانسته بدون آنکه آن را منحصر در جنسیت خاصی کند.
گرچه در این مقاله قصد آن نیست که جواز خواستگاری زنان از مردان را به دلیل عدم صراحت قانون گذار ثابت و یا.. نفی کنیم ، اما باید متوجه باشیم که جنبش هنرمندانه ی خالق هستی در نظام خانواده با تفاوت در خصوصیات روحی و جسمی زن و مرد شکل زیبا و تحسین برانگیزی به آن بخشیده است و این موضوع گام اول ، یعنی خواستگاری را نیز در بر دارد.
خواستگاری مردان از زنان به معنای کوچک دانستن و یا تحقیر آنان به عنوان جنس مونث نیست بلکه برعکس ، تقاضای خواستگاری از زمانهای قدیم و کهن توسط مردان انجام می شد و این مطلب حکایت از احترام و حفظ حیثیت زن بوده است.
آفرینش زن و مرد در نظام زیبا و باشکوه خلقت به گونه ای طراحی شده که "مردان، مظهر طلب، عشق و تقاضا و زنان مظهر مطلوب و معشوق بودن آفریده شده اند"!
البته سرشت و طبیعت زن و مرد اموری نیستند که بخواهیم تحت عنوان دفاع از حقوق ، آن را کنار گذاشته و به زن بودن و مرد بودن خود با تمام خصوصیات جسمی و روحی پشت کنیم و حتی سعی در تغییر این خصوصیات به سمت جنس مخالف داشته باشیم! به بیانی روشن باید گفت خلاف حیثیت و مقام زن است که به دنبال مرد برود در حالیکه «برای مرد قابل تحمل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگری خواستگاری کند و باز جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند».
به عقیده ی ویلیام جیمز فیلسوف معروف آمریکایی، حیاء و خودداری ظریفانه ی زن ، غریزه نیست بلکه دختران در طول تاریخ دریافتند که عزت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند: خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد دور نگه دارند؛ زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.
بنابراین زیباترین شکل خواستگاری در تمامی فرهنگ ها و مذاهب تقاضای مرد از زن است. حال پس از برگزاری مراسم خواستگاری و رضایت طرفین نسبت به ازدواج با هم نوبت به مرحله ای به نام نامزدی است. این مرحله مانند خواستگاری از حساسیت و اهمیت ویژه ای برخوردار است و توجه و دقت در این قسمت به سرانجام یک ازدواج موفق کمک خواهد کرد.

مریم و حمید هر كدام دردانههای مامان و بابا بودند و چیز زیاذی از زندگی نمیدانستند تا این كه همدیگر را در دانشگاه دیدند و یاد گرفتند كه جز درس خواندن، چیز دیگری هم وجود دارد...
مریم و حمید هر كدام دردانههای مامان و بابا بودند و جز درس خواندن و بچه خوب بودن، چیز دیگری از زندگی نمیدانستند تا این كه همدیگر را در دانشگاه دیدند و یاد گرفتند كه جز درس خواندن، چیز دیگری هم وجود دارد و آن عشق و به دنبالش تعریف یك رابطه جدید به همراه تمام تعهداتش است.
اما آنها چقدر برای این كار آماده بودند؟
مریم میگوید: « من در جمع دوستانم، در مورد پسرها چیزهای زیادی شنیده بودم. بچهها میگفتند اگر پسرها را سر كار نگذاری، سر كارت میگذارند و مرد خوب كسی است كه برای آدم، خوب خرید كند و ماشین مدل بالا داشته باشد یا خودش یك منزل شیك و زیبا بخرد یا پدرش به او بدهد. آنها میگفتند عروسی زیبا و مجلل و مهریه بالا، خیلی به آدم شخصیت میدهد و اگر با خانواده داماد كنار بیایی، فكر میكنند بیكس و كاری.»
او ادامه میدهد: « وقتی كه دختر نوجوانی بودم، جرات نمیكردم در مورد شوهر كردن و رموز به دست آوردن دل همسر، از مادرم چیزی بپرسم. اگر هم چیزی میپرسیدم، مادرم میگفت به وقتش خودت میفهمی. وقتش هم كه شد گفت الان شما جوانها صدتا مثل من را درس میدهید؛ اما واقعا این طور نبود. من چیز زیادی از زندگی مشترك نمیدانستم و پس از ازدواج احساس كسی را پیدا كردم كه در بنبست گیر كرده باشد. خجالت میكشیدم هر چیزی را از مادرم بپرسم و اصلا دلم نمیخواست حس استقلالم خدشهدار شود؛ اما خسته و فرسوده شده بودم و از پس كارها برنمیآمدم. خیلی زود این مشكل به بداخلاقی و دعواهای زناشویی بدل شد. من نیاز به آموزش داشتم؛ آن هم از سوی كسی كه بدون پیشداوری با من صحبت كند و حرفهایم را بشنود.»
اما بشنوید از حمید. حمید شاخ شمشاد دردانه بابا هم وضعی بهتر از او ندارد. حمید میگوید: «وقتی برای اولین بار دلم تپید، نمیدانستم زندگی خیلی پیچیدهتر از عروسك و شكلات روز نامزدها و به خاطر سپردن روز تولد و سالگرد ازدواج است. من تنها كاری كه بلد بودم، این بود كه سر وقت سطل آشغال را از خانه بیرون ببرم و نان بخرم. یك دفعه در مقابل واقعیتی به نام ازدواج قرار گرفتم. یكی دو هفته از ازدواجمان كه گذشته بود، همسرم مریض شد و من آنقدر دستپاچه شدم كه داشت گریهام میگرفت. نمیدانستم در چنین وضعی، چه باید كرد.
همیشه در خرید به مشكل برمیخوردم و با وجود این كه پول خوبی میپرداختم، میوههای خراب به من میفروختند. نمیدانستم دقیقا برای زندگی باید چطور برنامهریزی كرد. هر كاری كه شروع میكردم، خراب میشد و همسرم روزبهروز از من رنجیدهتر میشد. كارهای فنی زیادی نمیدانستم و بابت هر تعمیر جزیی، باید بخشی از حقوق ناچیزم را هزینه میكردم.
نمیفهمم چرا هیچ كس در مورد جزییات رفتار یك زن، به من چیزی نیاموخته بود. رفتار با همسر، هیچ ربطی به رفتار و روابطی كه شما با خواهر یا مادر خود ممكن است داشته باشی، ندارد. شما دیگر یك پسر خونه نیستی كه مامان همیشه در خدمتت است. حالا شما باید در خدمت خانم خانه باشی و سعی كنی در مقابل رفتارهایش پاسخ صحیح بدهی وگرنه از آرامش و محبت و چیزهای دیگر خبری نیست و خانه تبدیل به میدان جنگ میشود. آن وقت بود كه احساس كردم واقعا هیچ چیز نمیدانم. این بود كه من و همسرم تصمیم گرفتیم از مشاوره ازدواج استفاده كنیم، گرچه كمی دیر بود، اما هنوز میشد كاری كرد.»
وضعیتی كه این زوج جوان به آن دچار شدهاند، یك امر بدیع نیست. شاید خیلی از شما كه دارید این مطلب را میخوانید، كم و بیش دچار چنین مشكلاتی شده باشید. به خاطر كمبودهایی كه در آموزش خانواده، مدارس و دانشگاهها برای پیشآگاهی موثر در زمینه ازدواج وجود دارد، امروزه سیستم مشاوره قبل و بعد از ازدواج، كمك شایانی به برقرار ماندن زندگی و كاهش آمار طلاق میكند. تكنیكها و شیوههای متنوع زیادی وجود دارند كه با استفاده از آنها، میتوان موفقیت زندگی مشترك را تضمین نمود.
كلاسهای آموزشی پیش از ازدواج میتوانند تا حد بسیار زیادی از احتمال طلاق بكاهند. تحقیقات، گویای این مطلب هستند كه شركت در این دورههای آموزشی میتواند تا 30 درصد احتمال بروز نفاق و جدایی را كاهش داده و زوجین را به سمت زندگی شادتری هدایت كند.
یك مشاور خانواده اعتقاد دارد؛ روابط همسری و والدینی نیاز به مهارتاندوزی دارد و از خانوادهها توقع میرود در این زمینه به فرزندان خود آموزش دهند. نسرین اعتباری میافزاید: امروزه توقعات والدین از فرزندان نسبت به نسلهای پیشین بسیار كاهش یافته و فرزندان اغلب جز درس خواندن، مسوولیتهای بیشتری را برعهده نمیگیرند كه این سبب میشود مهارت زیادی برای شروع یك زندگی مشترك نداشته باشند.
وی موثر بودن آموزشهای پیش از ازدواج را وابسته به حقیقتگویی میداند و اعتقاد دارد این كار، زوج جوان را برای رویارویی با چالشهای آینده آماده میكند. بهتر است این كار را در همین ابتدای رابطه كه هر دو نفر سرشار از انرژی و تازگی هستند، انجام دهید.
پژوهشهای اخیر حاكی از آنند كه حدود یك سال پیش از ازدواج یا حتی 6 ماه قبل از آن، فرصت بسیار مناسبی است كه به مراكز مربوطه مراجعه كنید و در كلاسها و دورههای آموزشی و آمادگی برای ازدواج شركت كنید. در این زمان، میزان استرس و عادات منفی در پایینترین حد خود قرار دارد و میتوان از همان لحظه، الگوهای ارتباطی را برقرار و محقق ساخت. این دوران درست زمانی است كه مشكلات خیلی راحتتر به نظر میآیند و قابل حل میباشند.
افراد در ابتدای رابطه، انتظارات مثبت غیرواقعیای را در سر میپرورانند كه بندرت كم و كمتر خواهد شد. آمادگیهای پیش از ازدواج به عنوان یك فاكتور مصونكننده عمل كرده و شما را قادر میكند كه قابلیتهایتان را ارتقا بخشیده و راحتتر بتوانید از عهده مقابله با مشكلات بالقوه برآیید.
جلسات مشاوره و كلاسهای آموزشی آمادگی ازدواج را میتوان به عنوان نوعی رویكرد مكمل یا متناوب در نظر گرفت كه خانمها و آقایان نامزد كرده را با مهارتها، عادات و نگرشهای یك زندگی موفق آشنا كرده و با آموزش تكنیكهای غنی، راه را برای رسیدن به موفقیت هموار میسازد. زوجین همچنین با بهرهگیری از این روشها میتوانند انتظار یك زندگی موفق و طولانیمدت را داشته باشند.باید در این جلسات رودربایستی و خجالت را كنار بگذارید و هر چیزی را كه لازم دارید بدانید، سوال كنید. به هر حال اگر پیش از ازدواج، این فرصت را از دست دادهاید، میتوانید بعد از ازدواج نیز از خدمات مشاورهای كمك بگیرید و در زندگی زناشویی مهارتهای لازم را كسب كنید.

چه بسیار خانمهایی که سرکلاسهای ما نشستهاند و هنوز ازدواج نکردهاند؛ بس که این کلاسهای ما باکلاس است. اینها، از آن دسته آدمهای بابرنامهای هستند که بدون کسب صلاحیتهای لازم، قصد ندارند دم به تله بدهند. ماهم برای این عده افراد خوشفکر و بافرهنگ، توصیههای ویژهای داریم تا قبل از ورود به دنیای سراسر رمزوراز و شگفتی آقایان، بتوانند شناختی- هرچند جزئی و مختصر- از آنها به دست آورند.
1 - آقایان تواناییهایی دارند که شما را به شگفتی وامیدارد. آنها میتوانند در هر نوع شیشهای را باز کنند؛ از شیشه مربای آلبالو گرفته تا عسل بهاره آویشن. در این باره تردید نکنید؛ بدون هیچگونه وسیله کمکی و در عرض چند ثانیه.
سفر به دنیای خانم ها و آقایان
ویژه خانمها: سفر به دنیای مردانه
چه بسیار خانمهایی که سرکلاسهای ما نشستهاند و هنوز ازدواج نکردهاند؛ بس که این کلاسهای ما باکلاس است. اینها، از آن دسته آدمهای بابرنامهای هستند که بدون کسب صلاحیتهای لازم، قصد ندارند دم به تله بدهند. ماهم برای این عده افراد خوشفکر و بافرهنگ، توصیههای ویژهای داریم تا قبل از ورود به دنیای سراسر رمزوراز و شگفتی آقایان، بتوانند شناختی- هرچند جزئی و مختصر- از آنها به دست آورند.
1 - آقایان تواناییهایی دارند که شما را به شگفتی وامیدارد. آنها میتوانند در هر نوع شیشهای را باز کنند؛ از شیشه مربای آلبالو گرفته تا عسل بهاره آویشن. در این باره تردید نکنید؛ بدون هیچگونه وسیله کمکی و در عرض چند ثانیه.
2 - آقایان میتوانند موقع گوش دادن دقیق و جدی به حرفهای شما، از ته قلب بخوابند. حتی ممکن است در این میان، با ادای کلماتی مانند «آها، چه جالب» و مانند آن، با شما همراهی هم بکنند اما این دلیل بر بیداری آنها نیست. تعجب نکنید، خودتان بعینه خواهید دید.
3 - آقایان میتوانند بدون حمل هیچکدام از انواع و اقسام کیفهای کوچک و بزرگی که شما دستتان میگیرید،با یک دست کت و شلوار بروند مهمانی؛ کلید و تلفن همراهشان را هم توی دستشان میچرخانند
ویژه آقایان: سفر به دنیای زنانه
چه بسیار آقایانی که سرکلاسهای ما نشستهاند و هنوز ازدواج نکردهاند؛ بس که این کلاسهای ما باکلاس است. اینها، فکر میکنند خانمها را شناختهاند و رگ خواب آنها را توی دستشان دارند. اما هیهات! اگر بتوانید حتی بعد از عمری زندگی مشترک باز هم ذرهای از آن دنیای پررمزوراز را درک کرده باشید. یک دنیا شگفتی است که در هر لحظه یک بارقه از آن را خواهید دید. برای اینکه از الان آماده باشید، به این نکات جادوگرساز توجه کنید.
باشد که به دردتان بخورد!
1 - خانمها میتوانند همزمان که غذا درست میکنند، با تلفن حرف بزنند، به بچه دیکته بگویند، سریال تلویزیون را تماشا كرده و انباری را تمیز کنند. (این را دیگر باور نمیکنید، نه؟) این برای خانمها خیلی عادی است که بتوانند همه این کارها را باهم انجام بدهند و گیج نشوند. چیزی که شما در خواب هم نمیتوانید ببینید.
2 - خانمها این قابلیت را دارند که موقع آمادهشدن برای مهمانی، 75 دقیقه وقت صرف کنند. البته این غیر از آماده شدن از روزهای قبل است که در اماکن دیگری مانند آرایشگاه، فروشگاههای لباس و غیره گذشته است. احتمالا شما - که این کار را حداکثر در 20 دقیقه انجام میدهید- هرگز به راز این دقایق و ساعتها پی نخواهید برد.
دانستن اینكه این اخلاق عمومی بیشتر خانمها و اغلب آقایان است، كمك میكند تا فكر نكنید همسرتان از كره مریخ آمده و خوش به حال دیگران كه «همسرانی چنین و چنان» دارند! این مهمترین درس كلاس جادوگری است!
نقش زن در تحکیم رابطه همسران غیرقابل انکار است. در گذرگاههای مختلف زندگی بشر، آثار عمیقی از رد پای زنان؛ هم در زندگیهای پایدار و هم در زندگیهای مترلزل و فرو ریخته شده، به چشم میخورد . این امر خود نشانگر اهمیت مسئولیت خطیر زنان در
عرصه ی حفظ ، تداوم و تعادل یک رابطه ایدهآل و مستمر در مبحث همسران میباشد.
مردها دوبار تربیت میشوند؛ یکبار توسط والدینشان، بطوری که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان بهنحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت.
تفاوتهای فردی همواره در طبیعت خلقت انسان از جایگاه ویژهای برخوردار است و بر همین الزام، پیوسته تعارفات کوچک و بزرگ میان همسران وجود داشته است. زنان قابلیتهای بسیاری برای برانگیختن نقاط قوت رفتاری در شوهرشان دارند. تقریباً همه مردان میتوانند یک شخصیت مثبت داشته باشند و این ، بستگی بهشیوه رفتاری همسرشان دارد. بهعبارتی میتوان گفت:مردها دوبار تربیت میشوند؛ یکبار توسط والدینشان، بطوری که بتوانند فرزند خوبی برای آنها باشند و بار دوم توسط همسرشان بهنحوی که بتوانند شوهر خوبی برای همسرشان باشند، اما اگر در این راستا قدمی برداشته نشود، تحولی صورت نخواهد گرفت. در اینجا میخواهیم بخشی از شگردهای همسرداری یا اصطلاحاً سیاستهای زنانه را در جهت ارتقاء استقامت پایههای یک زندگی مشترک، در محور روابط همسران، از نظر بگذرانیم، بنابراین این مطلب را صرفاً زنانی بخوانند که میخواهند بدانند «چگونه میتوان شوهر خود را بهمهری مستمر و عمیق آلوده گرداند؟!»
1- صادق باشید، چون تنها در این صورت است که حق دارید از همسرتان توقع رفتار و گفتار صادقانه داشته باشید.
2- همزمان با رعایت اصل صداقت، بدانید هیچ لزومی ندارد هر مطلبی، با هر مضمونی بازگو شود!
3- زن و شوهر میتوانند توافق کنند که همواره جایگاهی برای تغییر در طول زندگی، قایل شوند.
4- پیوسته به دنبال یک رابطه در حال رشد باشید، در پیشرفت مثبت ارتباطات، توقف جایز نیست.
5- سعی کنید به تعریف خوشبختی از دیدگاه همسرتان دسترسی پیدا کنید.
6- شما میتوانید از زندگی کردن با مرد خود لذّت ببرید، بدون آنکه خود و خواستههایتان را به فراموشی بسپارید.
7- گاهی اوقات اگر بهطور واضح تقاضا نکنید، چیزی بدست نخواهید آورد.
8- گفتنیها را بگویید، امّا بهموقع! منتظر نمانید به این امید که شاید روزی خودش متوجه شود.
9- بهیاد داشته باشید معمولاً مردها آنگونه که شما به آنها مینگرید، بهخود نمینگرد.
10- شاید نتوانید مرد خود را کاملاً کنترل کنید، امّا قطعاً میتوانید بر او تأثیر بگذارید.
11- در برنامهریزیها بهصورت یک شریک ظاهر شوید، نه یک رقیب.
12- احترام شما، در گروی رفتار شماست.
13- برنامههای خود را طوری تنظیم کنید تا زمانی که همسرتان در منزل است، در کنارش حضور داشته باشید، نه احتمالاً در آشپزخانه.
14- به نوع پوشش، آرایش و پیرایش خود در منزل همواره اهمیت بدهید.
15- در طی روز از کلمات محبّتآمیز استفاده کنید.
16- بسیاری از زنان بر این باورند که باید بیش از حد عاطفی باشند . اینگونه نباشید!
17- بکوشید بدون آنکه در مسائل کاری و اجتماعی همسرتان مستقیماً دخالت کنید، خیلی دوستانه و غیرمتعصبانه به افعال وی ناظر باشید.
18- میزان وابستگی و دلبستگی یک زن میتواند قابلیتهای شوهرش را برای توجه نشان دادن به او تحتالشعاع قرار دهد.
19- هراز گاهی از او به خاطر حسناتش تمجید کنید.
20- گاهی گفتگوی متعادل میتواند قفلهایی که بر زندگی عاطفی همسرتان زده شده، باز کند.
21- هرگز به قصد آنکه همسرتان را برای انجام کاری سوق دهید، از او تعریف و تمجید نکنید.
22- برای او این حق را قایل باشید که بتواند احساسات مختلفی داشته باشد.

هرگز خودم را به دلیل شكست سرزنش نمیكنم. چرا كه دقیقا میدانم چگونه دوباره به برتری دست یابم. مهارت و استعداد را مانند ماهیچههای بدن میتوان قوی كرد.
بیش از دو دهه، اریكسون بر این باور بود كه تنها استعداد ذاتی تعیینكنندهی میزان موفقیت در كار نیست، بلكه بیش از آن، تلاشی است كه از خود نشان میدهیم. به گفتهی اریكسون این تلاش «تمرین برنامهریزی شده و مطالعه» است. در حال حاضر، بسیاری از محققان معتقدند كه انجام چنین تمریناتی به حداقل 1000 ساعت وقت نیاز دارد تا مهارتهای لازم جهت كار در محیطهای كاری سخت، كسب شود.
این دیدگاه، فوقالعاده است. با استناد به آن میتوانیم به طرز قابل توجهی بر نتایج كارمان تاثیر بگذاریم. اما از طرف دیگر، نگرانیهایی هم به دنبال میآورد. یكی از مهمترین نكاتی كه اریكسون متوجه شد، این بود كه تمرین، به عنوان اساسیترین پارامتر كسب موفقیت میتواند سخت و خسته كننده باشد.
اگر واقعا مصمم هستید كه ممتاز باشید، باید سرسختانه مبارزه كنید و تنبلی را كنار بگذارید. ناامیدی، كشمكشهای بیهوده، عقبنشینی و كمكاری، در این مسیر جایی ندارند.
حالا زمان آن رسیده كه این 6 كلید طلایی و موثر را با هم مرور كنیم:
1- فعالیتی را دنبال كنید كه دوست دارید و از انجام آن لذت می برید: علاقه، موجب افزایش انگیزه، تقویت تمركز، انعطافپذیری و پشتكار میشود.
2-ابتدا، دشوارترین كار را انجام دهید: بیشتر ما به طور معمول، ابتدا به سراغ فعالیتهای خوشایند و لذتبخش میرویم و از رنج و زحمت فراری هستیم. اریكسون و همكارانش به این نتیجه رسیدند كه اكثر افراد موفق و كارا، كارهای مورد علاقهی خود را به تاخیر میاندازند و در آغاز روز، فعالیتهای سخت را انجام میدهند. زیرا در شروع كار، بیشترین انرژی را داریم.
3-در انجام كارها، سخت گیر باشید: 90 دقیقه، بدون وقفه كار كنید و سپس به خودتان استراحت دهید. به نظر میرسد كه نود دقیقه، بهترین زمانی است كه میتوان حداكثر تمركز را در انجام هر نوع فعالیت داشته باشیم. شواهد نشان میدهد، افراد كارا، فعالیتهای سخت را بیش از 5/4 ساعت در روز انجام نمیدهند.
4-گهگاه بازخورد افراد متخصص را بررسی كنید: هر چه بازخورد ساده و مختصرتر باشد، شما هم در اعمال تغییرات مورد نظرتان موفقتر هستید. بازخوردهای طولانی و پیدرپی، در یادگیری اختلال ایجاد كرده، اضطرابآور هستند.
5-درفواصل منظم به خودتان زنگ تفریح بدهید: پس از انجام هر نوع فعالیت سخت، تمدد اعصاب و كمی استراحت لازم است تا تجدید قوا كرده متابولیسم بدنتان برای یادگیری و تلاش مجدد تنظیم شود. افزون بر این، در زمان استراحت نیم كرهی راست مغز متعادل شده، خلاقیت ایجاد میكند.
6- برای كار با خود قرارداد ببندید:
نظم و اراده اهمیت زیادی دارد اما ما آن را جدی نمیگیریم. بهترین روش برای اینكه از عهده وظایف سخت برآیید، این است كه بر مبنای پارهای تشریفات و قراردادهای مذهبی، زمانهای مخصوصی را به انجام هر كار اختصاص دهید تا نظم و قانون به طور جدی وارد زندگی شما شود. بعد از مدتی، متوجه میشوید كه دیگر بدون اتلاف انرژی، قادر به انجام فعالیتهایتان هستید.
هرگز خودم را به دلیل شكست سرزنش نمیكنم. چرا كه دقیقا میدانم چگونه دوباره به برتری دست یابم.
مهارت و استعداد را مانند ماهیچههای بدن میتوان قوی كرد.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 20 / 3 / 1390برچسب:كليد,خوشبختي, :: 12:30 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
همانطور كه با دوستانتان در مورد همه چیز حرف میزنید و كمتر چیزی است كه از آنها مخفی باشد، با همسرتان نیز صحبت كنید.
حتماً شما هم شنیدهاید كه اگر بخواهید در زندگی مشترك خود موفق شوید، اول از همه باید دوست همسرتان باشید. اگر فكر میكنید این كار غیرممكن است یا تاثیری ندارد، مطمئن باشید مرتكب اشتباه بزرگی شدهاید؛ اشتباهی كه حتی شاید زندگی شما را از بین ببرد.
بنابراین بهتر است با انجام كارهایی خاص و در عین حال ساده، با همسرتان رابطهای دوستانه برقرار كنید. مطمئن باشید این كار بسیار ساده و در عین حال ارزشمند است.
با او صحبت كنید. همانطور كه با دوستانتان در مورد همه چیز حرف میزنید و كمتر چیزی است كه از آنها مخفی باشد، با همسرتان نیز صحبت كنید. از هر موضوعی استفاده كنید تا بتوانید بیشتر با هم صحبت كرده و احساساتتان را بیان كنید.
در حقیقت موضوع صحبت چندان مهم نیست و این كار تنها راهی برای نزدیك شدن بیشتر شما به یكدیگر است؛ میتوانید در مورد آب و هوا، خاطرات گذشته، دوستان، ورزش یا هر موضوع دیگری صحبت كنید. فقط نگذارید سكوت میان شما فاصله ایجاد كند.
وقتی را برای خودتان اختصاص دهید. لازم است هر از گاهی، شما 2 نفر تنها و بدون حضور هیچ كس ـ حتی بچهها ـ با هم باشید. این ساعتهایی كه شما با هم تنها هستید، میتواند به برطرف شدن مشكلات زندگی كمك كند.
وقتی همسرتان در محل كارش است، به او زنگ زده و از این طریق با او در ارتباط باشید. همانطور كه اگر از دوستی خبر نداشته باشید، به او زنگ میزنید و حالش را میپرسید، به همسرتان هم بدون هیچ دلیلی زنگ بزنید. با این كار به او نشان میدهید كه چقدر برای شما مهم است و چقدر به او اهمیت میدهید.
در زندگی مشترك خودخواه نباشید. خودخواهی به هر نوع رابطهای آسیب میزند و منجر به قطع آن رابطه میشود. بنابراین به نیازها و خواسته های همسرتان بیشتر اهمیت داده و به او نشان دهید كه برای شما چقدر مهم است.
اعتماد را در زندگی ایجاد كنید. اعتماد در هر رابطه دوستانهای باید وجود داشته باشد. بنابراین شما هم سعی كنید در زندگی خود این ویژگی را به وجود آورده و حتی آن را پرورش دهید. برای موفقیت و آرامش بیشتر در زندگی، همسرتان باید بتواند به شما اعتماد كند؛ بنابراین برای او فردی قابل اعتماد باشید.

در این مقاله نکاتی برای یک ارتباط عاشقانه و رمانتیک با همسرتان ذکر کردیم که برای بهتر شدن ارتباطتان کمک فراوانی می کند.
چطور شروع کنیم؟
ابتدا، ازدواج و ارتباط تان را مرور کنید. از خودتان بپرسید درحال حاضر ازدواجتان در چه مرحله ای است؟ در چه جایگاهی قرار دارد؟ چگونه به این نقطه رسیدید و چه اتفاقاتی افتاده است؟ آیا ازدواجتان شامل امور عادی شامل، استرس داشتن، زمان گذاشتن، خستگی، کار، رسیدگی به فرزندان که تا حدودی انرژی شما و ازدواجتان را می گیرد میشود یا شامل چیزهای دیگری است، چیزهای عمیق تر و جدی تر؟ خشم، خیانت، تنفر؟
آیا با همسرتان مشکلی دارید که نیاز به حل کردن داشته باشد یا چیز دیگری است؟ به هرحال، شما باید مشکلاتتان را با هم یا خودتان حل کنید. تا زمانی که مشکلاتتان را حل نکنید نمی توانید مثل سابق زندگی عاشقانه و رمانتیکی داشته باشید. برای اینکه دوباره به روزهای رمانتیک اول ازدواجتان برگردید، باید مروری بر کارها و صحبتهایی که در آن موقع می کردید داشته باشید و آنها را دوباره به کار بگیرید.
با همدیگر به آرامی صحبت کنید بدون اینکه کوچکترین دعوا و کشمکشی با هم داشته باشید. از یک دفتر برای نوشتن و دورریختن احساسات و افکار منفی تان استفاده کنید. از مشاورهای خانواده کمک بگیرید. مشاورها به شما کمک می کنند تا بدون هیچ جانبداری در قبال همسرتان، نگاه متفاوتی به ازدواج و رابطه تان داشته باشید.
نکات عاشقانه
تمام مواردی که باعث آزار همسرتان می شود را از او دور کنید مثلا لباسهای کثیف را داخل لباسشویی انداخته و بشویید یا زباله ها را از خانه دور کنید. بعد از یک روز سخت کاری، همراه با استرس و مسائل مالی، نگه داری بچه ها و مسائل دیگر، دیگر دوست ندارید در خانه بمانید. دوست دارید راحت و آسوده خاطر باشید.
درست است؟ اگر می خواهید ازدواج و ارتباطتان با همسرتان خوب باشد متاسفانه چاره ای جز انجام این کارها و البته کارهایی علاوه بر اینها ندارید. شما باید به شخصی که با او زندگی می کنید نشان دهید که او را دوست دارید و عاشقش هستید. به او احترام بگذارید و به احساساتش توجه کنید.
ابرازعشق مانند گذشته
گاهی اوقات شما باید به کارهای قبلی تان مراجعه کنید. کارهایی که با انجام آن همسرتان را شاد کردید و عشق تان را به او ابراز کردید. مثلا کارهایی که قبلا همراه با هم انجام می دادید یا مکان هایی که با یکدیگر به آنجا می رفتید. شاید مراجعه به کارها و مکان های قبلی راحت تر از امتحان کردن کارها و رفتن به جاهای جدید باشد.
در کلاسهایی که روحیه هردوتان را شاد می کند شرکت کنید. مثل کلاسهای هنری. هرآنچه که انتخاب می کنید خلاقیت و صمیمیت و شادی شما را دوباره متولد می کند. وقتی یک کار خلاقانه ای با یکدیگر انجام می دهد، تمام زندگی تان را تحت تاثیر خودش قرار می دهد.
زمان بیشتری را با یکدیگر سپری کنید. مثلا یک روز در هفته فرزندتان را در خانه مادربزرگش بگذارید و آن روز را به یک روز بسیار عاشقانه و رمانتیک تبدیل کنید.
به یکدیگر نشان دهید عاشق هم هستید
ما دوست داریم همیشه به همسرمان نشان دهیم که عاشقش هستیم. با تمرین کردن این نکات عاشقانه می توانید صمیمیت و عشق به همسرتان را ثابت کنید. فقط کمی تلاش نیاز دارید. ساده ترین راه گفتن "دوستت دارم" است. مثلا با همسرتان تماس بگیرید و به او بگویید فقط می خواستید صدای او را بشنوید و به او بگویید دوستت دارم.
در جیب لباسش، یا کیفش یادداشتهای عاشقانه بگذارید، پیامک های عاشقانه برای یکدیگر بفرستید، سعی کنید شعر عاشقانه برای یکدیگر بنویسید، یک کارت پستال یا یک هدیه خاص برای او تهیه کنید و به او هدیه دهید. با نشان دادن و ابراز علاقه تان به او، او هم متوجه میزان عشق و علاقه تان می شود و متقابلا تکرار می کند.
اگر مشکل مالی دارید، هدیه های کوچک بخرید، مثلا یک شاخه گل یا یک عطر کوچک. مراقب باشید هدیه هایی که به یکدیگر می رفتید معنادار باشد. اگر می دانید که همسرتان کتاب دوست دارد، آخرین و جدیدترین کتاب از نویسنده ای که او دوست دارد برایش بخرید. اگر او عاشق یک تیم ورزشی است، بلیط مسابقه تیم مورد دلخواهش را برایش بخرید.
هدیه تاثیر زیادی بر روحیه و علاقه افراد می گذارد مخصوصا اگر بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مناسبتی به یکدیگر هدیه دهید. افراد نسبت به رمانتیک بودن و عاشقانه زندگی کردن دیدگاه های متفاوتی دارند پس ببینید چه چیزی باعث خوشحال شدن همسرتان و ایجاد یک رابطه عاشقانه بین شما دو نفر می شود. آن را امتحان کنید.
اگر همه موارد را امتحان کردید و تاثیرگذار نبود
اگر با رعایت همه نکاتی که در بالا ذکر شد، تغییری در رابطه تان احساس نکردید و رابطه عاشقانه ای که در ابتدای ازدواج داشتید مجددا به سراغتان نیامد، بیشتر و بیشتر تلاش کنید. با او ارتباط برقرار کنید، با او ارتباط برقرار کنید، با او ارتباط برقرار کنید و همیشه برای یکدیگر زمان بگذارید. اگر باز هم موثر واقع نشد، به مشاور مراجعه کنید و توصیه های او را حتما و حتما به کار بگیرید. کتاب هایی که به ایجاد رابطه عاشقانه و رمانتیک بین شما کمک می کند بخوانید.
ايران ناز
نتایج یک تحقیق نشان میدهد زنان مردان با ظاهر مردانه را میپسندند و چندان به مردانی که بیش از حد به ظاهر خود توجه کرده و خصوصیات زنانه دارند توجه ندارند.
محققان معتقدند زنان افزایش تعداد مردان زننما یا مردانی که ظاهری زنانه دارند را قبول ندارند. زنان این خصوصیات را یک نقطه ضعف تصور میکنند که نتیجه معکوس به همراه دارد.
این مطالعه روی 132 زن و 100 مرد انجام شد و محققان متوجه شدند در مجموع مردان بر خلاف زنان نظر منفی نسبت به این موضوع ندارند.
شرکت کنندگان فیلمهای 15 دقیقهای از مصاحبههای شغلی زنان و مردان دیدند که در طی آن شرکت کنندگان به سوالاتی پاسخ میدادند که مهارتهای اجتماعی فرد را محک میزد.
در این مطالعات مشخص شد مردانی که دارای خصوصیات و ویژگیهای مردانه نیستند کمتر مورد توجه قرار گرفته و پذیرفته میشوند.
در اکثر ایام تاریخی نیز مردان بیشتر با الگوهای مستقلتر و خودمختارتر نسبت به زنان شناخته میشدند. این در حالی است که زنان اجازه داشتند ضعیف به نظر برسند اما این خصوصیت در مورد مردان به طور کل ممنوع است و نسبت به آن نظر منفی زیادی وجود دارد.
از سوی دیگر تسلط و قدرت از ویژگیهای خاص مردان است که چندان در مورد زنان داشتن این ویژگیها پذیرفته نیست. همین باورها باعث شده است الگوهای خاصی از هر جنسیت در ذهن ما شکل بگیرد که انتظارات و قوانین مرتبط با رفتارهای آنها را با یکدیگر متمایز میکند و به عبارت دیگر باعث ظهور بایدها و نبایدها در هر جنس میشود.
محققان متوجه شدند به همین دلیل مردانی که از این خصوصیات به دور هستند سختتر میتوانند شغل پیدا کنند.
* انگشت شست
* انگشت اشاره
* انگشت وسط
* انگشت انگشتری
* انگشت کوچک
* انگشتر به دست نمی کنم .
جواب تست
انگشت شست : شما مجذوب کالاهای مدرن و روز هستید از مورد توجه قرار گرفتن لذت می برید شما تفريح کردن را دوست دارید از زندگی لذت می برید و همشه آماده هستید تا با چیزهای جدید رو به رو شوید .
انگشت اشاره : شما دارای اعتماد به نفس و مسئولیت پذیر هستید رهبری و هدایت ر ا دوست دارید و می توانید در ظاهر بسیار جدی و خشن باشید اما در باطن ملایم و حساس هستید .
انگشت وسط: بیشتر افرادی که در این گروه قرار دارند از رشد و بالندگی سر باز می زنند و بیشتر خودمحور هستند با و جود این همشه بی ریا هستند بخصوص نسبت به خانواده و دوستانشان .
انگشت انگشتری : شما فردی حساس و رومانتیک هستید عمیقا امید دارید تا عشقی بیابید که گرما بخش دل و ابدی باشد .
انگشت کوچک : شما فردی مهربان و متواضع هستید به جزئیات توجه می کنید و دوست ندارید در کارهایتان کوچکترین اشتباهی از شما سر بزند شما بیش از حد خود را به کار مشغول می کنید .
در چند انگشت : آن عده از افراد که در دو انگشت یا بیشتر انگشتر دارند اعتماد به نفس ندارند و همیشه مراقب هستند تا عشق واقعی شان را بیابند عاشق تجملات هستند اما آن را جایگزین ناقابلی برای دوستان و عاشق خود می دانند.
انگشتر به دست نمی کنید : شما خواستار زندگی ساده و بدون تجملات هستید فردی بی ریا ، قابل اطمینان ، آرام ، باهوش و سختکوش هستید و همیشه دوستدار آموختن چیزهای تازه اید . به دلیل احساس خجالتی که دارید از جمع دوری کرده و تا جایی که بتوانید از مشاجره پرهیز می کنید.
اما چگونه میتوان به نعمت بزرگ آرامش دست یافت؟ آیا صرف استفاده از قرصهای مسکن و آرامش بخش میتواند برایمان آرامش به ارمغان آورد؟ یا اینکه راههای بهتر و طبیعیتر و بدون عوارضی نیز جهت دستیابی به آرامش وجود دارد؟
در بسیاری از مواقع افراد تصور میکنند تنها با حفظ یک رژیم غذایی متعادل و رعایت مواردی که پزشکان به آن توصیه میکنند میتوان به طول عمر زیاد و سلامت زیستن کاملا امیدوار بود. اما این دسته از افراد از این مسئله غافل هستند که انسان موجودی است دو وجهی؛ یک وجهش دارای جسم و وجه دیگرش دارای روح و روان است.
از قدیم نیز گفتهاند که عقل سالم در بدن سالم است. به واقع اگر افراد به مسائل روحی و روانی خود توجه نکنند بسیار امکان دارد وجود استرس و اضطراب و عدمتعادل روحی در آنها به بروز بیماریهای وخیم جسمانی بینجامد.
استرس و اضطراب تأثیرات مخربی دارند که ممکن است احتمال بروز عوارض قلبی و سکته قلبی را در افرا د تشدید کنند.
بسیاری از کارشناسان توصیه میکنند افراد به هنگام عصبانیت به پیادهروی تند بپردازند که این مسئله میتواند در کاهش استرس و اضطراب در افراد مؤثر باشد.
فعالیت ورزشی، بهویژه پیادهروی شیوه فوقالعاده مؤثری برای برطرف کردن فشار روحی است.
امروزه میلیونها نفر از مردم جهان برای مقابله با ناراحتیها و فشارهای روحی روزمره، بعد از کار روزانه خود به فعالیتهای جسمانی مانند نرمش کردن، دویدن در پارک، دوچرخه سواری با دوستان، پیاده روی و غیره میپردازند و از این فعالیتها لذت میبرند.
پیادهروی، بهترین و ارزانترین راه برای کنترل فشار روحی است. پیادهروی، صرفنظر از سرعت گامها، بهطور طبیعی میزان استرس را کم میکند. فعالیتهای ورزشی مناسب، بهطور قابل توجهی در مقابله با استرس نقش دارند.
دوش آب سرد نیز از دیگر راههای مقابله با فشارهای روحی و روانی است. سرگرم کردن خود به کار یا مطالعه نیز میتواند در شرایط خاص به آرامش افراد کمک کند؛ البته ایجاد احساس آرامش تنها به این عوامل بستگی ندارد و بیشتر بهخود فرد و خواست وی برای رسیدن به آرامش و تمرینات روحی و روانی که وی برای رسیدن به این مقصود انجام میدهد، وابسته است.
سوال:
هنگامی که شوهرم به زن دیگری نگاه می کند ، از خانم هایی که در محل کارش با آنها ارتباط دارد صحبت می کند یا در یک مهمانی با خانم های دیگر صحبت می کند ، تمام این موارد مرا آزار می دهد ،چه کاری انجام دهم؟
پاسخ مشاور:
اگر شما خانمی هستید که با پیش آمد تمام موارد بالا ناراحت می شوید و باعث شروع اختلافی جدید بین شما و همسرتان می شود، توصیه می کنیم این مقاله را مطالعه بفرمایید :
اگر موارد گفته شده در شما صدق می کند متاسفانه باید گفت شما شخصی مشکوک به روابط همسرتان هستید و این حس در روابط زناشویی مانند یک سم عمل می کند و باعث می شود افکار شما و همسرتان مسموم شود.
چرا هنگامی که همسرتان با زن دیگری صحبت می کند ناراحت می شوید؟
این موضوع تنها بیانگر این است که شما به خودتان شک دارید ، اگر همسر کاملی برای همسرتان بوده اید دیگر نگرانی وجود ندارد جز در موارد نادری که آقایان تمایل به چند همسری دارند در غیر این صورت زمانی که مردی عشق ، محبت و رابطه زيبايي را تنها در وجود همسر خود می یابد ، هرگز به دنبال زن دیگری نمی رود .
شک شما به همسرتان بی مورد است ، تنها او را آزار می دهید و این تفکر را به او القا می کنید که شما به او و رفتارهایش بی اعتنماد هستید به همین دلیل روابط آتی تان سست می شود .
این حس از کجا نشات می گیرد؟
شکاک بودن ، حسی است که در نهاد تمام آقایان و خانم ها وجود دارد اما در بعضی شدت بیشتری دارد بخصوص خانم ها .
شکاک بودن ، نتیجه ی حسی است که در اعماق وجود شما ریشه کرده است . این حس ناشی از کمبود اعتماد به نفس شماست .
زیرا این احساس زمانی آغاز می شود که شما خودتان را کوچک و حقیر فرض کنید . این احساس در مواردی کاملا طبیعی و قابل قبول است اما زمانی که افراط در آن صورت گیرد دیگر قابل تحمل نخواهد بود. خانم هایی که به همسرشان مشکوک هستند ، مدام به دنبال یک سوژه یا رفتار غیر عادی در شیوه ی گفتار یا کردار همسرشان هستند و این رفتار را همان گونه که خودشان دوست دارند تعبیر می کنند و به مقابله با شوهرشان بر می خیزند.
اما چگونه باید از حس شکاک بودن فاصله گرفت؟
در ابتدا باید از خودتان شروع کنید . تمام حالات ،رفتار یا گفتار همسرتان که شما را به شک می اندازد را یادداشت کنید .
در مرحله ی بعدی : به تمام مواردی که یادداشت کرده اید پاسخ بدهید چرا با فلان رفتار همسرتان شک وجود شما را در بر می گیرد.
به چه علت به او مشکوک می شوید؟
در این قسمت به عمق وجود خود بنگرید آیا تمام احساستی که شما را منقلب می کند به دلیل حسادت بیش از حد شما نیست ؟
آیا شما جزو آن دسته از خانم هایی هستید که دوست دارند شوهرشان تنها محدود به خودشان باشد یعنی با هیچ زن دیگری ارتباط نداشته باشد چون حسود هستند ؟
اما تا چه زمانی می توانید شوهرتان را محدود کنید؟
در ابتدا ممکن است همسرتان برای سخنان شما اهمیت قائل شود اما در دراز مدت از شما دوری می کند و به سادگی به شما دروغ می گوید پس از امروز تغییری اساسی در خود به وجود آورید تا دیرتر نشده است .
این موضوع را با همسرتان در میان بگذارید :
به همسرتان بگویید که با این رفتار یا گفتارت ، من ناراحت می شوم و باعث می شود که به رابطه هایت شک کنم تا شما را در حل مشکل تان یاری دهد . یا اینکه رفتاری که باعث آزرده شدن شما می شود را ترک کند .
اگر با تمام توصیه های گفته شده ، احساس می کنید مشکل شما حل نمی شود یا مشکل تان حاد تر از توصیه های گفته شده می باشد ، به شما پیشنهاد می کنیم به یک روان پزشک مراجعه کنید تا در بهبود رابطه ی زناشویی تان شما را یاری دهد .
هنوز از زمانی که پدرها نقش رییس خانه را بازی میکردند، مدت زیادی نگذشته. اما این روزها برخلاف آن روز و روزگار، پدرها به فرزندانشان بسیار نزدیکتر شدهاند....
روانشناسان میگویند اینکه پدر هم به اندازه مادر برای رشد روانی کودکان مهم و باارزش است و برقراری تعادل بین روابط این دو با فرزندانشان میتواند از نظر روانی سبب رشد صحیح کودکان شود، از مسائلی است که این روزها زیاد در روانشناسی مورد بحث قرار میگیرد.
مرد چون در میان کودک و مادر قرار دارد ـ هم به موجب حضور فیزیکی و هم به موجب جایگاه روانی خود ـ به کودک این اجازه را میدهد که هویت خاص خود بیابد. پدر نقش مهمی در شناسایی هویت جنسی کودک داشته و در عین حال که مادر سعی میکند با نقش حفاظتی خود فرزند را حفظ کند، پدر، او را به سمت بیرون گرایش میدهد و در کنار دادن حس اعتماد و امنیت به او اجازه شکستن محدودیتها را میدهد.
پدر برای دختر بر خلاف پسرها نوعی «تایید» است و روابط بین آن دو به طور ناخودآگاه برای هر دو طرف اهمیت و برتری خاصی دارد. مهم این است که معمولا این رابطه که از همان ماه اول تولد آغاز میشود همیشه تعادل ندارد و گاهی یک رابطه بسیار نزدیک و عاطفی و گاهی یک رابطه با فاصله بین پدر و دختر شکل میگیرد.
وقتی آزمایشات، باروری یک خانم را تایید میکند همسر او در رابطه با دختر یا پسر بودن فرزندش تفکر میکند. اما وقتی در سونوگرافی جنسیت جنین مشخص میشود هر یک از زن و مرد به شکل گوناگون در رابطه با فرزندش تفکر کرده و نگرانی، برنامه و خواستهای مخصوص به خودش را دنبال میکند.
اگر پدر در محیطی پدرسالار بزرگ شده باشد که در آن ارجحیت با پسر بوده است معمولا مرد از اینکه جنسیت فرزندش دختر است، ناراحت خواهد شد. اگر این حس به قدری شدید باشد که بعد از تولد هم ادامه یابد احتمال دارد فرزند دختر به دلیل جنسیت خود در خانواده تحقیر شود.
خوشبختانه روزگار عوض شده است. بسیاری از مردان به داشتن دختر افتخار میکنند چون زنان نیز توانستهاند مانند مردان تحصیل و کار کنند و سبب افتخار پدر شوند
رابطه پدر با دختر و تاریخچه زندگی
گاهی نوعی رابطه دختر و پدر به تاریخچه زندگی شخصی پدر هم بازمیگردد. برخی مردان دوست دارند همان رابطهای را با دخترشان ایجاد کنند که با مادرشان داشتهاند و برخی دیگر عشقی را نثار او میکنند که نتوانستهاند تجربه کنند. نکته مهم اینجاست که پدر در ارتباط با دختر گذشته را رها کند و سعی نماید در زمان حال زندگی کند.
برخی مردان از داشتن دختر خوشحال میشوند چون رابطه خوبی با پدر خود نداشتهاند. برای این دسته از افراد داشتن پسر به معنی تبدیل شدن به همان پدری است که آنها در کودکی از او خرسند نبودهاند. در حالی که داشتن دختر سبب میشود وزن تاریخ گذشته سبکتر شده و مرد بتواند رابطه جدیدی با فرزند خود ایجاد کند.
پدر به دختر دنیا را میشناساند
پدر برای دختر و پسر حکم کسی را دارد که بین فرزند و مادر جدایی میاندازد. مادر فرزند را به دنیا میآورد و پدر دنیا را به او میشناساند. در واقع پدر غریبه شناسانده شدهای است که او را از دستان قدرتمند مادر جدا کرده و در پناه خود به او هویتی مستقل در جهان میبخشد.
در واقع این پدر است که دختر را به سمت دیگران فرستاده و به او دویدن و پریدن و دیگر تواناییهای فیزیکی را میآموزاند. وی همچنین حامی همیشگی دختر در فعالیتهای اجتماعی و هوشی است و به تربیت و آموزش او اهمیت زیادی میدهد. در ضمن پدر اولین مردی است که به عنوان نمونه جنس مذکر دختر با او آشنا میشود
عقده ادیپ و عقده الکترا
سن 3 تا 6 سالگی اصطلاحا سن عقده ادیپ نام دارد. عقده ادیپ به رابطه بین پسر و مادر اشاره دارد و معادل آن در رابطه بین دختر و پدر، عقده الکترا نامیده میشود. این مرحله، مرحلهای ساختاری برای رشد کودک است. در صورتی که این مرحله به خوبی گذرانده شود و تعادلات هورمونی برقرار شود، دختر بچه قادر خواهد بود در سن بلوغ دوستدار جنس مذکر باشد.
در واقع در این سن دختر عشقی را نسبت به مادر خود احساس میکند و فورا به حضور یک جداکننده خود از مادرش یعنی پدر پی میبرد. پدر که از نظر او غریبهای است که مادر را به سمت خود جلب میکند و مایه شادی او است، او را ناراحت میکند چون عشق مادر نسبت به او را کاهش داده است. در این مرحله دختر در تضاد با مادر قرار میگیرد و سعی میکند عشق پدر را به جای مادر به سمت خود جلب کند.
در همین موقع است که متوجه میشود مادر او، همسر پدر و مورد علاقه اوست. مهمترین وظیفه پدر در این سن مقابله با دختر و روشن کردن این مساله برای اوست که او جایگاه فرزندی دارد و نمیتواند جای همسر او باشد. در واقع در این مرحله ادیپ دختر ابتدا با از دست دادن عشق مادر و سپس پدر ـ برخلاف پسر که عشق مادر را از دست نمیدهد ـ بزرگ میشود.
والدین الگو هستند
پیروز شدن کودک برعقده ادیپ یا الکترا به نوع رفتار زوجین بستگی دارد. نقش مهم پدر جدا کردن دختر از مادر و پس از آن ارزش نهادن به او به عنوان دخترش است. دختر به پدری نیاز دارد که او را دوست داشته باشد و در ضمن با عشق ورزیدن به مادر به دختر بیاموزد که باید تبدیل به زنی دوستداشتنی توسط مرد در آینده شود. مردی که به همسرش اظهار عشق نمیکند این احساس را به دختر آموزش نداده و عشق را در آینده در او خفه میکند.
منبع.ايران ناز
!
نتایج یک پژوهش جدید در ایالات متحده حاکی از آن است که زیاد موسیقی گوش کردن احتمال ابتلا به افسردگی را 8 برابر میكند و ممكن است این موضوع عامل افسردگی در بزرگسالان باشد.
به گزارش "شهر"، محققان دانشکده پزشكي دانشگاه پیتزبرگ دریافتهاند که احتمال ابتلای افراد بزرگسال به بیماری افسردگی، بین آنهایی که وقت بیشتری را صرف موسیقی گوش کردن میکنند، بیشتر است، در حالی كه احتمال افسردگی جوانانی که بیشتر کتاب میخوانند به مراتب کمتر است.
براساس گزارش «موسسه ملی سلامت روان ایالات متحده»، از هر 12نوجوان، یک نوجوان به افسردگی جدی مبتلاست.
یافتههای این پژوهش، بخشی از تحقیقات گسترده و روز افزونی است که به ارتباط بین سلامت روانی افراد با میزان بهرهگیری از رسانهها میپردازند.
دکتر برایان پریمک، پژوهشگر ارشد این تحقیق گفته است: «مشخص نیست که افراد افسرده برای رهایی از این بیماری بیشتر موسیقی گوش میدهند و یا گوش کردن موسیقی برای ساعات طولانی به افسردگی منتهی میشود و یا هر دو عامل موثری در این زمینه هستند. به هر حال، ممکن است این یافتهها به والدین و پزشکان کمک کند تا ارتباط بین رسانهها و افسردگی را دریابند.»
محققان دریافتهاند که احتمال بروز افسردگی در جوانانی که بیشتر وقت خود را صرف گوش دادن به موسیقی میکنند 3/8بار بیشتر از افرادی است که زمان اندکی را صرف موسیقی میکنند و این احتمال در افرادی که بیشتر اوقات کتاب میخوانند، یک دهم است.
106 فرد بزرگسال که 46 نفر از آنها افسردگی جدی داشتند، در این تحقیق شرکت کردند.
تفاوت این تحقیق با بیشتر پژوهشهایی که در این زمینه انجام شدهاند، این بود که پژوهشگران از شیوهای به نام «زندگی واقعی» استفاده کردند. آنها در این روش بیش از 60 بار در یک دوره متمادی در 5 آخر هفته با شرکت کنندگان تماس میگرفتند تا دریابند در حال استفاده از چه نوع رسانهای هستند.
نتایج این تحقیق در شماره ماه آوریل نشریه «Archives of Pediatric and Adolescent Medicine» منتشر شده است.
حالا هي بشين موزيك گوش بده!!!!!!!!!!
آیا شما هم خاطرات کودکی تان را فراموش کرده اید و برای به یاد آوردن آنها با مشکل مواجه می شوید؟
نتایج مطالعات دانشمندان نشان میدهد با بالا رفتن سن کودکان، امکان یادآوری خاطرات اولیه کودکیشان نیز بیشتر میشود.
هرچقدر هم که سعی کنید، یادآوری خاطرات دوران کودکی قبل از سه یا چهار سالگی بعید بهنظر میرسد. دلیل این پدیده، فراموشی دوران کودکی است که باعث میشود بزرگسالان قادر بهیادآوری خاطرات اولیه زندگی خود نباشند.
بر اساس گزارش دیسکاوری، اخیرا محققان بهبررسی محدوده زمانی که طی آن خاطرات اولیه دوران کودکی محو شده یا با گذشت زمان شفافتر میشود، پرداختهاند. برای انجام تحقیقات، محققان از 140کودک با گروه سنی متفاوت دعوت کردند تا بهسوالاتی در مورد اولین خاطراتشان پاسخ دهند.
محققان با بررسی و مقایسه پاسخ کودکان با پاسخهای دو سال قبلشان دریافتند که قدرت یادآوری آنها در مدت دو سال تغییر کرده است. نتایج این تحقیق نشان داد هرچقدر که سن کودکان بالاتر میرود، قدرت یادآوری اولین خاطراتشان نیز بیشتر میشود.

پژوهشگران سوئدی دریافتند : نگرش فرد نسبت به دنیای اطرافش به طرز عجیبی تحت تاثیر قد و اندازه بدنش قرار دارد.
به گزارش سرویس پژوهشی ایسنا، بر اساس نتایج تحقیق به عمل آمده توسط محققان سوئدی انستیتوی کارولینسکا، افراد کوچکتر، اجسام را بزرگتر و فاصلهها را بیشتر تصور میکنند.
نتایج این پژوهش که به صورت آنلاین در PLoS ONE منتشر شد، نشان داد که بر عکس مورد اول، افراد بلند قد و قوی هیکل، فاصلهها را کوتاهتر و اجسام را کوچکتر میبینند.
هنریک ارسون، مسوول این طرح تحقیقاتی در این خصوص گفت: بدنهای کوچک، دنیا را بزرگتر میبینند و بر عکس. در واقع، افراد بر اساس قد و اندازه بدنشان دچار توهم بزرگی یا کوچکی دنیای اطراف خود میشوند که این امر در نوع خود، تجربهای عجیب محسوب میشود.
یک پژوهش در استرالیا نشان میدهد که زنان بیشتر عاشق مردان معمولی میشوند که حضور بیشتر در منزل دارند و اکثر وقت خود را به کار اختصاص نمیدهند.
یک پژوهش که در استرالیا صورت گرفته است حاکی از آن است که زنان مردان معمولی را بیشتر از مردان شاهزاده و میلیونر و قهرمانان ورزشی برای ازدواج می پسندند.
این پژوهش که بر روی تعداد زیادی از زنان استرالیایی انجام شد نشان می دهد که زنان استرالیایی از مردان معمولی به خاطر حضور بیشتر در منزل، احترام وقت قرارها و حضور به موقع در آنها بیشتر از مردان مهمی که اکثر وقت خود را به کار خود اختصاص می دهند تمایل دارند.
این پژوهش شامل مقایسه مردان معمولی با شاهزاده ها، میلیونرها و قهرمانان ورزشی می شد که نتایج آن اهمیت مردان معمولی برای زنان را نشان می داد.

1) برای همدیگر وقت صرف می کنیم .
2) به همه می گویم که دوستش دارم .
۳) برای قدردانی از محبت هایش ، نامهٔ عاشقانه ای برایش می نویسم .
۴) در جمع از او تعریف می کنم .
۵) وقتی غمگین است سعی می کنم ناراحتی اش را بفهمم و او را درک کنم .
۶) همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.
۷) در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می کنیم .
۸) همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می دهم .
۹) آرامش را در همه حال حفظ می کنم .
۱۰) باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می کنم .
۱۱) پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک ، شب ها همه چیز را برایش تعریف می کنم .
۱۲) اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می گویم .
۱۳) به کارهایی که برایم انجام می دهد توجه می کنم و قدردان محبت های او هستم .
۱۴) ازدواجمان را از موهبت های الهی می دانم .
۱۵) برای سلامتی اش صدقه می دهم .
۱۶) در یک مکان یادداشتی محبت آمیز برایش پنهان می کنم و او را راهنمایی می کنم تا پیدایش کند.
۱۷) در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می کنم .
۱۸) سعی می کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم .
۱۹) کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام می دهم .
۲۰) هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می کنم .
۲۱) اگر احساس کنم از وسایل شخصی اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی خرد، حتماً برایش تهیه می کنم .
۲۲) همه هدایایی را که به من داده است ، از صمیم قلب دوست دارم .
۲۳) همیشه دل آرام یکدیگر هستیم.
امسال مردی را به سمت خودتان جذب کنید که بخاطر خودتان دوستتان دارد و رابطهای مطمئن و صمیمی بسازید که همیشه آرزویش را داشته اید.
1. دریچههای قلبتان را باز کنید و شگفتزده شوید. اگر این مقاله را میخوانید یعنی درهای قلبتان را برای دریافت یک عشق جدید باز کردهاید. درست است؟ اما اینکه واقعاً دریچههای قلبتان را به روی عشق باز کنید یعنی حتی بااینکه دنبال آن فرد استثنایی برای خودتان هستید، عشق را از هر جایی که بیاید میپذیرید. مرد زندگیتان باید به طریقی که اصلاً انتظارش را ندارید از راه برسد و شکلی باشد که هیچوقت تصورش را نمیکردید. تنها راه پیدا کردن آن فرد این است که افراد گوناگونی را زیر نظر داشته باشید.
2. تازمانیکه متعهد نشدهاید، خیلی امیدوار نباشید. مردی استثنایی را ملاقات کردهاید که اوقات بسیار زیادی را با او میگذرانید. به نظرتان میرسد که باید فقط روی او تمرکز کنید؟ نه، به هیچوجه. راه انتخابهای دیگر را باز بگذارید مگراینکه او از شما بخواهد که به او متعهد شوید. مسئله پیچاندن او نیست، مسئله این است که حس خودتان بودن را حفظ کنید به جای اینکه یک مرد را مرکز زندگیتان کنید. همچنین باعث میشود خیلی نیازمند آن فرد به نظر نرسید و طوری به نظر او خواهد آمد که درخواست او بوده که به هم متعهد شوید.
3. زبان بدنتان را نرمتر کنید. دفعه بعدی که با مردی قرار میگذارید و بیرون میروید، لحظهای صبر کنید و ببینید بدنتان چه میکند. این احتمال وجود دارد که اعصابتان باعث میشود شانههایتان را سفت کنید یا دستهایتان را به هم قلاب کنید. ما زنها اینقدر اسیر خودمان میشویم که فراموش میکنیم زنانگی که مردها اینقدر عاشقش هستند را نشان دهیم. پس به جای این، دستهایتان را آرام کنید، شانههایتان را بیندازید و وقتی در حضور او هستید، پشتتان را صاف نگه دارید. بعد ببینید که چطور نرم نرمک به شما و دلتان نزدیک میشود.
4. خیلی به جلو نگاه نکنید. در آخرین قرار ملاقاتتان به چه فکر میکردید؟ اگر شما هم مثل اکثر زنها باشید، احتمالاً میبینید که خیلی وقتها این افکار ذهنتان را مشغول میکند: آیا دوستم دارد؟ آیا شوهر خوبی برایم میشود؟ آیا دوست دارد رابطه با من را ادامه دهد؟ تمرکز بر آینده و ای کاشها نه تنها باعث میشود نتوانید از لحظاتتان لذت ببرید و کشف کنید که آن مرد واقعاً کیست، بلکه باعث میشود نتوانید هیچوقت با بخشی از او که بیشترین اهمیت را دارد یعنی دلش، ارتباط برقرار کنید.
5. بدوناینکه او را مسئول بدانید احساساتتان را با او درمیان بگذارید. باز دیر کرده است. حرف از رابطه قبلی اش به میان میکشد. یادش رفته است زنگ بزند. اینها همه داستانهایی است که بیشتر وقتها پیش میآید--حتی بعد ازاینکه با هم ازدواج کنید. بیشتر زنها فکر میکنند حرف زدن درمورد این چیزها فقط مرد را دورتر میکند اما رمز موفقیت این است که با بیان احساساتتان به طریقی واضح بدون متهم کردن او، به سمت خودتان بکشانیدش: "وقتی درمورد زنهای دیگر حرف میزنی واقعاً حس بدی پیدا میکنم. دوست ندارم رمز و رازی بینمان بهوجود بیاید. نظر تو چیست؟"
6. دست از تظاهر به آنچه که نیستید بردارید. چندبار تابحال شده وقتی با مردی هستید، خودِ واقعیتان را پنهان کنید؟ تصور میکنید اگر چیزهای عجیب درمورد خودتان را برملا کنید، او را بترساند یا اگر با نظر او مخالفت کنید، او را از خودتان دور کنید. اما هیچ چیز بهتر از حقیقت نیست. البته منظورمان این نیست که در همان جلسه اول همه چیز را بیرون بریزید. منظور این است که نیازی نیست آدم کاملی باشید تا بتوانید کسی را عاشق خودتان کنید. پس دست از خودسانسوری بردارید و اجازه بدهید شما را بهخاطر آنچه که هستید دوست بدارد.
7. برای دریافت کردن کانال را عوض کنید. ممکن است تصور کنید که برای اینکه به مردی نشان دهید که موردی خوب و عالی هستید، باید برایش شام درست کنید، کارهایی برایش انجام دهید یا رابطه را جلو ببرید. اما واقعیت این است که مردها عاشق این میشوند که چقدر خودشان برای شما مایه بگذارند، نه برعکسش. یک مرد خوب دوست دارد که خوشحالتان کند و کارهای خوب برایتان انجام دهد. پس اجازه اینکار را به او بدهید!
8. همیشه خودتان را اول بگذارید. برای خانمها طبیعی است که دیگران را به خودشان مقدم بدانند اما اگر میخواهید عشق را در مردی شعلهور کنید، اینکه نیازهای او را بر خودتان پیش بدانید کاملاً خلاف آنرا انجام میدهد. درست است که در هر رابطهای باید دادن و گرفتن به یک اندازه وجود داشته باشد اما با این وجود لازم است که هوای خودتان را داشته باشید. وقتی مردی ببیند که با خودتان با مهربانی و احترام رفتار میکنید، زنی را با عزت نفس و اعتماد به نفسی سالم خواهد دید که هر دو ی آنها برای شاد کردن او بسیار جذاب هستند.
9. به طرفتان فرصت بدهید. آیا زیادی قد کوتاه است؟ سنگین وزن است؟ خیلی سنش پایین است؟ خیلی جدی است؟ یا به اندازه کافی جدی نیست؟ خیلی زن ها بودند که اوایل آشنایی شوهرانشان اصلاً برایشان قابل تحمل نبودند و الان حتی نمیتوانند یک روز را بدون آنها سپری کنند.
وقتی مردی وارد زندگیتان شد، آن را یک فرصت بدانید و حداقل تا 3 جلسه ملاقات به او فرصت دهید، مگر اینکه حسابی با دیدنش توی ذوقتان خورده باشد و اصلاً نتوانید با او بودن را تصور کنید. شاید آن مرد مرد ایدآل شما نباشد اما اگر بیشتر به او نزدیک شوید میتوانید چیزهای بیشتری درموردش کشف کنید.
10. یادتان باشد، حرف نادرست را نباید به مرد درست بزنید. اگر حرفی که میزنید از ته دلتان باشد، مردی که قرار است عاشقتان شود نخواهد ترسید. او تلاش خواهد کرد مشکلات را از میان بردارد و اینکار باعث میشود به هم نزدیکتر شوید. البته، باید بگذارید او هم به همین اندازه احساس امنیت کند و حرفهایش را با شما درمیان بگذارد. وقتی پایهای محکم از پذیرش و اطمینان متقابل برای رابطهتان ساختید، دیگر عشقی منتظر نخواهد ماند و شعلهور خواهد شد.
تغییر عادتهایتان نیازمند زمان و تمرین است. مطمئنم اگر اینطور شود عشقی که همیشه آرزویش را داشتید در زندگیتان پدیدار میشود.

دنـیــایی را تصـور کـنید کـه در آن هـمــه ی افراد مجرد روی پـیـشانیـشان نوشته می شد و روی پیشانی افراد متاهل نیز وضعیتشان را می نوشتند. آیا به نظرتان زندگی اینطور شـادتر نبود؟ مسلماً با این کار پیچیدگی زندگی کمتر می شد، مخـصوصـاً بـرای آن افرادی که پیوسته دنبال شخصی هستند تا به اندازه ی خودشـان مشـتاق برای ادامه رابطه باشد.
بله، اینطـوری انتخاب ها در زندگی بسیار آسان تر میشد. اما حال که دنیا اینطوری نیست، ما باید با این واقعیت روبه رو شـویـم. ایــنکه بدانیم سمت چه کسی برویم که دست رد بـه سیـنـه مـان نـزنـد کـار دشـواری اســت، امـا باید یاد بگیریم.
کمی روی تکنیک های انتخاب همسر خودتان بیشتر دقت کنید و حرکاتتان را مرور کنید. من به شما کمک می کنم که بتوانید افراد مجرد را از متاهل تشخیص داده و بفهمید چه زمان یک شخص آمادگی لازم را برای برقراری رابطه دارد.
چه کسی آمادگی لازم را دارد؟
متاسفانه ما در دنیایی زندگی نمی کنیم که مجرد یا متاهل بودن افراد روی پیشانی هایشان حک شده باشد. تشخیص مجرد یا متاهل بودن بسیار دشوار و نیازمند زمان است و با یک دیدار قطعی نمی شود.
به خاطر داشته باشید که یک راه معین برای تشخیص این مسئله وجود ندارد. شما باید از ترفندها و راه های زیادی در این زمینه کمک بگیرید.
حالات ظاهری زنان مجرد
به اطراف نگاه می کند: در مهمانی ها و کلوب ها زنان متاهل معمولاً علاقه ای به اینطرف و آنطرف نگاه کردن نداشته و به دنبال همراهی برای خود نمی گردند. اما دخترهای مجرد پیوسته مشغول نگاه کردن به اطراف در جستجوی مردی برای همراهی هستند.
به شما نگاه می کند و لبخند می زند: نگاه کردن معمولاً جزء اولین علائم علاقه است. و اگر می بینید که زنی شما را عمیقاً نگاه می کند و لبخندی روی لبانش است، به این معنی است که دوست دارد شما را هم امتحان کند. پس جلو بروید.
با مردها در مهمانی صحبت می کند: اگر می بینید که زنی با مردها در فاصله های مختلف صحبت می کند، نشاندهنده ی این است که طالب گفتگو است. جلو رفته و سر صحبت را باز کنید تا بیشتر در مورد او بفهمید.
با سایر زوج ها با ناراحتی نگاه می کند: اگر از دور مشغول نگاه کردن به او هستید و می بینید که با ناراحتی به سایر زوج ها نگاه می کند، احتمالاً یاد زمان هایی افتاده است که خود نیز کسی را در کنارش برای همراهی داشته است. اینجاست که شما باید وارد عمل شوید.
حرکاتش به خوبی بیان می کند که مجرد است: زبان جسمانی یک فرد خیلی چیزها می تواند در مورد او بازگو کند. مطمئناً اگر زنی متاهل باشد موهای خود را افشان نمی کند و اینقدر به سادگی سمت مردها نمی رود. اگر اینقدر شجاعت دارید که به او نزدیک شوید، جلو رفته و ببینید که زبان جسمانی او چه می گوید:
کسی که به صندلی تکیه داده و دست به سینه نشسته است: “جلو نیا وگرنه با پاشنه ی کفشم می کوبم توی صورتت.”
کسی که به آرامی بازو و پایش را لمس می کند: ” بیا با هم صحبت کنیم.”
زیاد صحبت میکند: اگر مثلاً با یکی از زنان همکارتان شروع به صحبت می کنید، و در یکی از این گفتگوها به شما می گوید که سگی به اسم جولی دارد، آشپزی زیاد می کند، هر هفته به باشگاه می رود، و به کلاس های هنری نیز می رود به این معنی است که مجرد است و همه ی این کارها را برای مشغول نگاه داشتن خود انجام می دهد.
معمولاً با دخترها برای گردش بیرون می رود: زنان متاهل اگرچه با دوستان دحترشان هم بیرون می روند اما وقت زیادی را هم برای بیرون رفتن با مردشان صرف می کنند. اگر می بینید که زنی فقط و فقط با دخترها بیرون می رود نشان دهنده این است که مردی برای بیرون رفتن با خود ندارد.
با سایر مردها می رقصد: اگر می بینید که زنی در یک میهمانی با مردهای متعدد و مختلفی می رقصد (و می دانید که با یک گروه دختر به آن مهمانی آمده است) می تواند نشاندهنده ی این باشد که با مردی رابطه ندارد و در صدد برقراری ارتباط و شروع یک رابطه است.
رفتاری بسیار دوستانه دارد: تجربه نشان می دهد که زنان متاهل در مقایسه با زنان مجرد رفتاری کمتر دوستانه با سایر مردها دارند. وقتی می بینید که زنی با همه مردها بسیار دوستانه و مهربانانه برخورد می کند، احتمال این وجود دارد که مجرد باشد.
خودتان بفهمید…
اگر فرد خاصی را در ذهن خود دارید، لزومی ندارد که همه ی این نکات را تند تند در مورد او امتحان کنید تا بفهمید که مجرد است یا خیر. می توانید این مسئله را خودتان به راحتی با نزدیک شدن به او و درخواست شماره تلفنش متوجه شوید. ممکن است بگوید که دوست پسر دارد، اما شما باید تلاشتان را بکنید.
اگر چنین چیزی گفت می توانید از او بپرسید که دوست پسرش چطور به او اجازه می دهد که تنها بیرون برود و با عکس العمل او می توانید پی به راست یا دروغ بودن حرفش ببرید.
در مواجه با یکی از همکاران این کار سختی است. چون نمی توانید مستقیماً جلو رفته و بپرسید دوست پسر دارد یا نه. برای چنین افرادی می توانید از همان راه هایی که قبلاً ذکر شد استفاده کرده و از حرکاتش پی به قضیه ببرید.
پس اگر دیدید که همه ی علائم در مورد او نشاندهنده ی این بود که مجرد است، همه علاقه و اشتیاق و توان خود را جمع کرده و به سمتش بروید. اگر شما را رد کرد، ناراحت نشوید و فکر کنید که متاهل بوده است. زنان دیگری هم برای انتخاب کردن هستند.
وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟ با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد، اما بهترین راهکار این است که واقعیت را بپذیرید و سعی کنید آن فرد را فراموش کنید.
"اگر ندیده بودمت، دوستت نمی داشتم. اگر دوستت نداشتم، عاشقت نمی شدم. اگر عاشقت نشده بودم، دلم برایت تنگ نمی شد. اما همه این کارها را کردم، می کنم و خواهم کرد."
درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقه ای در قلبش به شما احساس نمی کند، نابودتان می کند. شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می خواهید، این احساسات قوی تر هم می شوند.
بیشتر آدم ها با امید اینکه روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند روزگار می گذرانند اما این امیدها هیچ وقت به واقعیت بدل نمی شوند و آنها را با چشمانی گریان و دلی پردرد بر جای می گذارند. عشق نافرجام را همه ما احتمالاً تجربه کرده ایم. منتظر وصال یک عشق شدن ممکن است شکستن قلبتان را به دنبال داشته باشد. با اینکه به نظر دشوار می آید اما فراموش کردن و ادامه زندگی بهترین کاری است که می توانید انجام دهید.
وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟
واقعیت را بپذیرید: وقتی عاشق کسی هستیم احساس می کنیم که آن فرد تنها کسی است که می تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد.
پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.
فراموش کنید: برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت ترین قسمت است. تا می توانید گریه کنید، بعد همه عکس ها و یادگاری هایی که او و زمانهای خوشی که با او داشتید را به یادتان می آورد، بیرون بریزید و از چیزها و جاهایی که شما را به یاد او می اندازد دوری کنید. درعوض رو به کارهایی بیاورید که مشغولتان می کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می برید. این کار باعث می شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه های دیگر زندگی هم نگاه کنید.
عاشق شوید: اگر کسی دوستتان ندارد ولی باز هم با شما مانده است مطمئناً خیلی از خودش مایه نمی گذارد. به جای آویزان شدن برای با او بودن، دست از عذاب دادن خودتان بردارید، دست از او کشیده و به زندگی خودتان برسید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید.
عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. پس اگر به کسی ابراز عشق کرده اید و به نظر می رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می شوید که می تواند شاد و خوشبختتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.
مردان
|
زنان
|
به سکوت علاقه دارند.
|
عاشق گفتگو هستند.
|
در سکوت مشکلات خود را حل می کنند.
|
با گفتگو مشکلاتشان را حل می کنند.
|
روزی 14000 کلمه حرف می زنند.
|
روزی26000 کلمه حرف می زنند.
|
شنونده خوبی نیستند.
|
شنونده بسیار خوبی هستند.
|
توجه به تشریفات ندارند.
|
بسیار تشریفاتی هستند.
|
کلی نگرند.
|
جزیی نگرند.
|
موجوداتی هدف گرا هستند.
|
موجوداتی مسیرگرا و رابطه گرا هستند.
|
از راه چشم عاشق می شوند.
|
از راه گوش عاشق می شوند.
|
به آینده نگاه می کنند.
|
در گذشته زندگی می کنند.
|
در جوانی خودخواه و در پیری مهربان هستند.
|
د رجوانی مهربان ودر پیری خودخواه هستند.
|
مسائل مالی را جاری می بینند.
|
مسائل مالی را به صورت پس انداز می بینند.
|
در موقع عاشق شدن
9/1 برابر انرژی و تمرکزشان افزایش می یابد.
|
در موقع عاشق شدن
3/1 افت تمرکز و انرژی می یابند.
|
در زمان شکست عاطفی و ساکت هستند.
|
در زمان شکست افسرده می شوند.
|
اولویت در جوانی و پیری
1 - عشق 2 -پول 3-سلامتی
|
اولویتها در جوانی 1- عشق 2-سلامتی 3-پول
اولویتها در پیری 1 -سلامتی 2 -پول 3 - عشق
|
برای زندگی به دنبال کسی نباش که بتونی با آن زندگی کنی ، به دنبال کسی باش که بدون او نتونی زندگی کنی
به انگشتانش به دقت نگاه کنید
اگر او دستانش را در لای موهایش فرو ببرد، سعی در جلب توجه شما دارد. همچنین طرز لمس کردن موها نیز بسیار مهم است.این به شما اطلاعاتی در مورد طبیعت و فطرت او میدهد. اگر او این کار را به آرامی انجام دهد، شما با یک فرد باهوش و متخصص در زمینه هنر عشق مواجه شده اید. حال اگر این کار سریع صورت گیرد، حاکی از کم حوصلگی و تعجب فرد است.
حواستان را به هر گونه برخورد بدنی جمع کنید
اگر او به آرامی شانه های شما را در حال خندیدن لمس کند، او مطمئننا به شما علاقه مند است.
دست و شانه هایش را به خوبی زیر نظر بگیرید
اگر او چانه اش را بر روی دست هایش قرار داده است و به نظر میرسد که در حال فکر کردن است، این امر همیشه نشانه ای از مغلوب شدن او توسط ظاهر شما نیست، بلکه در حالت کلی به سوالهایی که در ذهنش پدید آمده است، فکر میکند:” آیا این مرد شایسته من است؟”. شما جواب را میدانید ولی او به کمی زمان نیازمند است. اگر که میخواهید او را در انتخاب تصمیم صحیح کمک کنید، فقط بسیار محترمانه و مودبانه رفتار کنید. البته گوشه ای از شوخ طبعی خود را نیز نشان دهید.
اگر او دست به سینه نشسته است، احتمال ناراحتی و اذیت شدن از موضوعی وجود دارد. این بدترین چیز ممکنی است که شما میتوانید با آن مواجه شوید.این حالت حاکی از حقیقتی است که شما بدترین حالت ممکنه را در او ایجاد کرده اید و او به هیچ وجه نمی تواند به شما اعتماد کند. در این شرایط هیچ چیز نمیتواند به شما کمک کند؛ تنها چیزی که شاید به شما کمک کند این است که از او روی برگردانید وبا خنده به طرف دیگری حرکت کنید. وانمود کنید که به او علاقه مند نیستید. به او بگویید که شما باید به زودی بروید و آنجا بنشینید و با او صحبت کنید. بگذارید که او ببیند که شما با دیگران روابط گرمی دارید، با زنان و یا افراد دیگر صحبت کنید تا او احساس دلتنگی کند. در این حالت شاید که او دوباره به پیش شما بازگردد.
طرز تفکر خود زن در مورد دست هایش بسیار مهم است. اگر او برای مدت طولانی به آنها خیره شود، شاید از علاقه ی او به شما باشد (البته با کمی نگرانی). اگر او بسیار خجالتی است، قادر به نگاه کردن به شما نخواهد بود.دلیل دیگر این رفتار شاید به دلیل چیزی باشد که او را ناراحت میکند.(شاید خود شما باعث ناراحتی باشید)
به لب هایش نگاه کنید
اگر زنی لب هایش را میجود، به او کاری نداشته باشید- همه چیز رو به راه است.اما گاهی این امر ناشی از استرس فرد است.چرا؟ شاید به این خاطر که به آنها به صورت کنجکاوانه نگاه میکنید و یا این که او به طور غیر مستقیم او قصد جلب توجه شما را دارد.
چشمانش را زیر نظر بگیرید
بنابر عنوانهای معروف و نویسنده های رمان های عاشقانه حرکت سریع پلکها حاکی از آن است که زن میخواهد که نظر مرد را نسبت به خود جلب کند. آنها منتظر لطیفه های شما و خنده هایتان نیستند. اساس زیست شناسی به ما میگوید که وقتی ما از چیزی (یا کسی) خوشمان میآید، چشم هایمان باز میشود و وقتی چیزی را دوست نداریم، آنها کوچکتر میشوند. پس اگر چشم هایش باز شده است، میتواند نشانه ی خوبی باشد و اگر کوچک شوند، علامت خوبی نیست. هر چند که این روش بی عیب و نقص و کاملا درست نمیباشد. البته لازم به ذکر است هنگامی که فرد در محیط تاریک قرار میگیرد چشم هایش بازتر می شود، و هر چه محیط روشن تر شود چشم انسان بنابر مقدار روشنایی بسته تر میشود.
به پاهایش دقت کنید
تحقیقات زبان بدن تاکید میکنند که اگر زنی پاهایش را روی یکدیگر بیاندازند و یا آنها را تکان دهند ( به طوری که تا نیمه کفش از پایش خارج شده باشد)، بیانگر حرکتی برای جلب توجه جنس مخالف است.
نکات:
توجه داشته باشید که آیا هنگامی که شما به طرف او حرکت میکنید روی خود را برمیگرداند، این میتواند نشانه ی بدی باشد یا شاید این که او نمیخواهد توجهش را به شما جلب کند.
تمامی زنان زبان بدن یکسان ندارند! این مراحل برای تمامی زنان جواب نمیدهد؛ حال خجالتی هستند یا به دلیل عوامل دیگر.
ایران ناز
وقتی توانستید نوع ازدواج خود را تشخیص دهید، آنوقت بهتر می توانید تصمیم بگیرید كه آیا از ازدواج خود راضی هستید یا فكر می كنید باید تغییراتی در آن ایجاد كنید.
ازدواج یكنواخت
وقتی ازدواج كرده اید، همسرتان را از ته قلب دوست می داشته اید. اما، با گذشت زمان و درگیر شدن شما با مسائل و مشكلات روزمره، بچه ها و سایر فعالیت ها، از همدیگر دور شده اید. شما به ندرت همدیگر را می بینید، این اشكالی ندارد، اما آرزو داشتید كه می توانستید زمان بیشتری را با هم گذرانده و چیزی بیشتر و فراتر از هزینه های خانه را با هم شریك می شدید.
همانطور كه جدا شدن و دور شدن شما از یكدیگر، زمان برده است، نزدیك شدن دوباره به همدیگر هم نیازمند گذشت زمان است. پس نترسید و مطمئن باشید كه اگر همه تلاشتان را به كار گیرید همه چیز مثل روز اول خواهد شد.
با پیدا كردن ساعاتی كه بتوانید آن را در كنار همسرتان بگذرانید شروع كنید. باید دوباره كشف كنید كه همسرتان چقدر موجودی شگفت انگیز است و چقدر دوستش دارید. به چیزهای مورد علاقه همسرتان، علاقه نشان دهید، تا بتوانید زمانی را در كنار یكدیگر به خوبی و خوشی بگذرانید.
به دنبال موقعیت هایی باشید كه بتوانید در خلوت كنار همسرتان بگذرانید تا دوباره از نزدیك با خصوصیات عالی او آشنا شوید.
ازدواج سوء استفاده گرانه
این ازدواج ازدواجی است كه در آن شما چه جسماً و چه روحاً مورد سوء استفاده طرف مقابلتان قرار می گیرید. در بسیاری از موارد، این عادتی است كه از دوران كودكی در فرد ایجاد می شود. ازاینرو، از بین بردن آن نیازمند عشق و مشاوره فراوان است.
هیچ كس نباید تصور كند كه به چنین ازدواجی تعلق دارد، همه شایسته یك ازدواج و زندگی زناشویی عالی بدون هیچگونه سوء استفاده می باشند.
باید برای خودتان و فرد سوء استفاده گر از متخصص كمك بگیرید. اگر طرف مقابلتان تمایلی به انجام اینكار نشان نداد، آنگاه باید از متخصص بخواهید كه به شما كمك كند كه چطور با چنین موقعیتی كنار بیایید. باید بدانید كه اگر این سوء استفاده و بدرفتاری ها ادامه پیدا كرد، آگاه تنها راه چاره شما ترك آن زندگی است.
ازدواج مقام و عنوان
البته مهم است كه با مردی ازدواج كنید كه بتواند از عهده نیازهای شما برآید، اما اگر با كسی فقط به خاطر ثروت یا مقام او ازدواج می كنید . هیچ وجه اشتراكی با هم ندارید، خیلی زود متوجه خواهید شد كه همیشه هم پول همه چیز نیست.
اگر ازدواج شما یكی از این نوع ازدواج ها باشد، چه باید بكنید؟ مطمئن باشید كه هیچوقت دیر نیست و همیشه می توانید چیزهایی جدید درمورد همسرتان كشف كنید كه بتواند او را در قلبتان جای دهد. سعی كنید به كارهای مثبتی كه همسرتان برای شما و بچه ها انجام می دهد فكر كنید. از او به خاطر آن نقاط مثبت تشكر كنید و سعی كنید به چیزی فرای مقام یا وضعیت مالی او فكر كنید.
برای شناختن همسرتان وقت بگذارید و رابطه ای عمیق تر با وی بسازید.
ازدواج همسر غایب
در اینگونه ازدواج ها سر همسرتان آنقدر به كار و فعالیت های خارج خانه گرم است كه شما هیچوقت همدیگر را نمی بینید.
شغل هایی هست كه فرد مجبور است زمان زیادی را خارج از خانه و خانواده بگذراند. افرادی هم هستند كه برای كارشان بیشتر از خانواده شان وقت می گذارند. این مسئله ممكن است به خاطر حس منفی وفاداری به كارفرما باشد یا اینكه بخواهند در كارشان همیشه برتر و اول باشند.
بعلاوه، كارها و فعالیت های زیادی وجود دارد كه بتواند زمان و حواس افراد را از آنِ خود كند، اما اگر می بینید این كارها به بهای از دست دادن همسر و فرزنداتان تمام میشود، مراقب باشید چون ارزشش را ندارد.
دلیل این مشكل در زندگی شما هر چه كه باشد، دیگر زمانش رسیده است كه دست از آن بردارید و ببینید برای كم كردن زمانی كه خارج از منزل می گذرانید و اضافه كردن به زمانی كه كنار همسر و خانواده تان می گذرانید چه باید بكنید. ممكن است ابتدا شكل قربانی كردن خودتان را داشته باشد. اما اگر همراه با همسرتان تصمیم بگیرید كه برای رشد و توسعه ازدواج و زندگیتان چه می توانید بكنید، مطمئن باشید كه به لذت عمیقی دست پیدا خواهید كرد.
ازدواج بادوام
اینها ازدواج هایی هستند كه هر كسی رویای آن را در سر می پروراند. پیرمرد و پیرزنی را كه گاهی می بینید دست در دست همدیگر لبخند زنان در خیابان قدم می زنند چنین ازدواجی داشته اند.
این ازدواج ها اتفاقی به وجود نمی آیند. آنها با تلاش های مداوم، روزانه و مثبت به وچود می آیند. برای داشتن یك ازدواچ بادوام باید تلاش كرد. ازدواجی كه دربرابر مشكلات مالی و اقتصادی، بیماری ها، مشكلات فرزندان، شكستن قلب ها و خیلی مسائل و مشكلات دیگر طاقت بیاورد، ازدواجی بادوام است چون زوجین از تمام این مشكلات با كمك و همكاری یكدیگر گذشته اند. آنها برای گذشتن از سد مشكلات و موانع موجود بر سر راه خوشبختیشان دست در دست همدیگر تلاش می كنند. خنده هایشان، گریه هایشان، شادی ها و غصه ها و كارهایشان با هم و در كنار هم بوده است. آنها می دانند كه همیشه می توانند روی همدیگر حساب كنند.
چنین ازدواجی برای تك تك ما امكانپذیر است. فقط باید بخواهیم و هر روز، هر هفته، هر ماه و هر سال برای به دست آوردن آن تلاش كنیم.
ازدواج شما كدامیك ازاینهاست؟ آیا می خواهید همین وضعیت را حفظ كنید؟ یادتان باشد كه هیچوقت دیر نیست و اگر همدیگر را دوست بدارید و تلاش كنید، می توانید خوشبخت ترین زندگی را از آنِ خود كنید.

محققان ادعا میکنند علاقه یک زوج معمولی به یکدیگر دو سال و شش ماه و 25 روز بعد از ازدواج رو به افول میگذارد.
به گزارش دیلی، مشاوران ازدواج در تحقیقهای جدید خود مدعی شدهاند گرچه تصوراتی مبنی بر این که پس از گذشت میانگین 7 سال علاقه زوجها رو به کم شدن رفته و ارتباطات کمرنگ میشوند وجود دارد اما تحقیقات جدیدتر از رخ دادن این تحولات پس از دو سال و شش ماه و 25 روز بعد خبر میدهند.
پس از این دوران اگر عشق به طور کامل از بین نرود مطمئنا سرد شده و دلیل آن توقف تلاش شوهران برای تمیز نگهداشتن خانه و رعایت کردن نظافت و در عین حال عدم رسیدگی به ظاهر توسط خانمهای منزل است در واقع پس از این زمان تلاشها برای راضی نگهداشتن طرف مقابل به شدت کاهش پیدا میکند.
تحقیق جدید روی 5000 زوج عنوان میکند که پس از سومین سالگرد ازدواج 83 درصد زوجها حتی دیگر به خود زحمت جشن گرفتن سالگردشان را هم نمیدهند و از کنار آن به راحتی میگذرند.
یک سوم زنانی که در این تحقیق شرکت کردهاند اعتراف کردند که دیگر سعی برای زیبا نگهداشتن خود نمیکنند و شامهای دو نفره آنها در محیطهای آرام به حداقل رسیده است.
نکته جالب دیگر این تحقیق دعوای زوجها بر سر دستگاه کنترل از راه دور تلویزیون بوده است که نشان داده بیش از 70 درصد زوجها بر سر این موضوع اختلاف دارند و تا کار به بحث نکشد این وسیله را به دیگری نمیدهند.
روانشناسان راه چاره این مشکلات را نشان دادن توجه سابق همچون ماههای اول ازدواج به همسر و کمکهای کوچکی همچون تمیز کردن خانه و رفتن به رستورانهایی که با آن خاطره دارید را بر شمردهاند.

نتایج تحقیقات دانشمندان آمریکایی نشان می دهد که زنان با برخورداری از یک توانایی شگفت انگیز می توانند تنها با گوش دادن به صدای مرد تشخیص دهند که تا چه حد می تواند همسر مناسبی باشد.
محققان دانشگاه کالیفرنیا کشف کردند که زنان توانایی شگفت انگیزی دارند که به آنها کمک می کند تنها با گوش دادن به صدای یک مرد، ایده آل بودن وی را برای شروع یک زندگی مشترک شناسایی کنند.
این محققان دریافتند که زنان تنها با گوش دادن به صدای ضبط شده مردان حتی اگر به زبان دیگری صحبت کرده باشند می توانند پی به قدرت بدنی مردان و اینکه تا چه حد در زندگی محکم هستند ببرند.
این دانشمندان به منظور دستیابی به این نتایج، صدای مردان مختلف را از قبایل بولیوایی تا چوپانان آند و دانشجویان رومانیایی و آمریکایی ضبط کردند. در این آزمایش از تمام این مردان خواسته شد که یک جمله واحد را با یک لحن عادی بیان کنند.
سپس نیروی فیزیکی این مردان برپایه فشار دست، دور قفسه سینه و عضلات بازو اندازه گیری شد.
براساس گزارش تایمز، در ادامه گروهی از زنان صدای ضبط شده این مردان را گوش دادند و تنها با شنیدن حداقل دو کلمه از لحنی که کلمات با آنها ادا شده است به نیروی بدنی مرد پی بردند. این ارزیابی با اطلاعات جمع آوری شده در خصوص نیروی بدنی مردان منبطق بود.

اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
همه میدانند كه حسادت صفتی ناپسند است. با این حال همه ما در میان اطرافیان و آشنایان افرادی را سراغ داریم كه به حسادت شهرهاند و خودمان هم در برخی امور زندگی از حسادت در امان نمیمانیم. البته حساب حسادت را باید با آنچه در ادبیات، رشك نامیده میشود از هم جدا كرد. رشك به معنی حسرت بردن نسبت به دیگری است و در پی آن تلاش و ایجاد انگیزه برای ارتقای خود و دستیابی به آنچه نداریم و دیگری دارد. در قرآن كریم ذكر میشود كه مومنان در بهشت نسبت به مومنان دیگری كه جایگاهی بالاتر از آنان دارند رشك میبرند.
در حقیقت رشك مانند حسادت جنبه تخریبی ندارد و به كسی كه نسبت به او رشك برده میشود آسیبی نمیرساند. از این منظر رشك میتواند برای پیشرفت در زندگی خصوصیتی مفید و كاربردی باشد. حتما شنیدهاید كه برخی میگویند بدون حسادت كردن به جایی نمیرسیدند و درجا میزدند. منظور این افراد رشك بردن است و به اشتباه به جای آن واژه حسادت را به كار میبرند.
اولین حسود تاریخ كه قابیل بود كه كارش به قتل برادر كشید. حال برای فرونشاندن آتش حسادت در خود و جلوگیری از تبدیل آن به یك عادت و رذیله اخلاقی چه باید كرد؟
بلندنظر باشید
تنگنظری ریشه حسادت است. این كه فردی از پیشرفت مادی و معنوی دیگری و برخورداری وی از نعمات زندگی ناراحت و آزرده شود چه معنایی جز تنگنظری میتواند داشته باشد. دیگران ممكن است بنا به قضاوت ما به حق یا ناحق از ثروت و دارایی، ارزشهای اجتماعی و... نظیر خوشنامی و شهرت برخوردار باشند. حال باید اندیشید تغییر وضعیت آنان یا احتمالا تلاش برای خدشهدار كردن شرایط آنان یا بدگویی پشتسرشان چه سودی به حال ما دارد و چه منفعتی برایمان به ارمغان میآورد. حسودها گمان میكنند اگر دیگران پیشرفت نكنند یا از نعمات برخوردار نباشند آنان زندگی بهتری خواهند داشت!
خوشبین باشید
پیشرفت دیگران باید بیش از آنكه مایه بیاعتنایی یا حسادت ما باشد باعث خوشحالیمان شود. برای مثال اگر در میان افراد فامیل فردی از نظر اقتصادی و شغلی موفق باشد این امكان را برای سایر آشنایان پدید میآورد كه آنان نیز پیشرفت كنند. یك كارخانهدار یا كارآفرین میتواند جوانان فامیل را از بیكاری نجات دهد و یك مدیر موفق و خوشنام میتواند به آشنایانش برای پیمودن مسیر پیشرفت كمك كند. اگر خاندانی موفق داشته باشید كه دستشان به دهانشان میرسد و میتوانند زیر بال و پر شما را هم بگیرند باعث خوشحالیتان است یا اگر اطرافیانی فقیر با وضعیت نابسامان داشته باشید كه از شما پول قرض بخواهند یا زحمتتان بدهند كه ضامن فلان وامشان شوید.
مقایسه نكنید
از قدیم گفتهاند دست بالای دست بسیار است. آن كه به او حسادت میكنیم خود نسبت به دیگران حسادتهای رنگارنگی دارد و شرایط امروز ما نیز برای بسیاری مایه حسادت و حسرت است. اگر قرار باشد شرایط خود را با دیگری كه از ما بالاتر است، مقایسه كنیم و حسرت خوردن و حسادت ورزیدن در اینباره را روا بدانیم باید كار و زندگی را تعطیل كنیم و بنشینیم صبح تا شب غصه بخوریم و بدگویی كنیم. البته اگر كارمان به جاهای باریك نكشد.
اعتماد به نفس خود را تقویت كنید
عزت نفس در مقابل حقارت قرار میگیرد كه ریشه اغلب حسادتهاست. افراد ضعیف كه برای شخصیت خود و موجودیتشان ارزشی قائل نیستند تا این درجه پایین میآیند كه به خاطر چیزی به دیگری حسادت كنند. صاحبان اعتماد به نفس به جای حسادت بیهوده شرایط خود را میپذیرند، برای ارتقای خود تلاش میكنند و با صبوری مسیر ترقی را میپیمایند.
برای شخصیت خود ارزش قائل باشید
دیگران حسادت را میشناسند و آن را در میان رفتار و گفتار شما تشخیص میدهند. همانطور كه شما این توانایی را دارید كه حسادت دیگران را تشخیص بدهید. درك حسادت شما شخصیتتان را نزد دیگران خرد میكند و قضاوت منفی آنان را بر میانگیزد.حسادت مانند هر رذیله اخلاقی دیگری فرصتهای ناشی از اعتماد دیگران نسبت به شما را از بین میبرد. حتی ممكن است افرادی كه سوءنیت دارند با شناخت این صفت یا احتمال بروز آن و در حقیقت شناسایی این نقطه ضعف شما را برای مقاصد خود به كار گیرند. حسادت همانقدر مایه پلیدی و فساد است كه دروغ، غیبت و سایر رذایل اخلاقی.
از روح خود محافظت كنید
از قدیم گفتهاند حسود نیاسود! حسودان به بیماری روحی مزمنی گرفتارند كه آرامش درونی آنان را ذره ذره میخورد و آنان را مضطرب میكند. استرس درونی ناشی از حسادت بتدریج زمینه سایر انحرافات روحی و روانی را پدید میآورد. كسانی كه بر حسادت غلبه نكنند و تسلیم آن شوند در بلندمدت با انواع عقدههای روانی مواجه میشوند كه برای فرار از آنها راهی نمییابند. حسودها در معرض لغزشها هستند و چهبسا آرامش و سعادت خود را به پای حسادتشان بریزند.
آیا می دانید شایع ترین بیماری روانی نزد کودکان چه بیماری است و به چه دلیل رخ می دهد؟
دانشیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: بیش فعالی شایعترین بیماری روانی در بین کودکان به شمار می رود و در آینده کودک نیز تأثیر گذار است.
دکتر عبداللهیان اظهار داشت: عدم تمرکز بر روی مسائل درسی و نوشتن تکالیف، سخت گوش کردن به مدت طولانی و نشستن سرکلاس، تنوع طلب و پرجنب و جوش از علائم بیش فعالی است و کودکان بیش فعال با اینکه هوش خوبی دارند ممکن است پیشرفت درسی خوبی نداشته باشند.
وی افزود: کودکان بیش فعال نمیتوانند روی یک هدف خاص متمرکز شوند، بدون این که به آینده رفتارشان فکر کنند دست به عمل میزنند و بسیار پر تحرک تر از بچههای معمولیاند، خیلی زود از کاری خسته میشوند و در نوشتن و رنگ کردن نقاشیها مشکل دارند، اغلب اشتباهات زیادی میکنند که ناشی از بیتوجهی و کم دقتی آنهاست.
عبداللهیان، مسائل وراثتی و ضربه به مغز را از جمله دلایل بروز بیش فعالی در کودکان برشمرد و گفت: کودکی که میتواند با رشد عادی به فرد مفیدی در جامعه تبدیل شود ممکن است در اثر بی توجهی و درمان نشدن به یک شخصیت ضد اجتماع و منزوی تبدیل شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی مشهد افزود: در این بیماری شیوه درمان مبتنی بر درمان دارویی برای افزایش توجه و تمرکز کودکان در کنار استفاده از روشهای روان شناختی و آموزش والدین است.
وی بر اهمیت نحوه برخورد و رفتار والدین با این کودکان تاکید کرد و گفت: اساس کار داروها افزایش انتقال دهنده عصبی به نام دوپامین است که در بخشهای قدامی مغز موجب افزایش تمرکز و حواس میشود.
عبداللهیان خاطر نشان کرد: 50 درصد کودکان بیش فعال علایم بیش فعالی را در بزرگسالی هم دارند و علایم این بیماری در بزرگسالی به صورت شخصیتهای عجول، عصبی، کم تحمل و تنوع طلب بروز میکند، اما معمولا با افزایش سن این حالات کاهش مییابد.
 
امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است.
دختران فراری
انسانهای دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزشها گرفتار آمده اند و نمی دانند به كدامین سو حركت كنند . از یكسو جامعه بستر نوینی از ارزشهای اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بستهای بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می كند .جوان امروز در این شرایط با مشكل بحران هویت روبروست . گاه آنچه كه اجتماع بطور عملی به او می آموزد با ارزشهای خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می نماید دختران امروزدچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می گردند .
امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است .فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان مكانیسم دفاعی به منظور كاهش ناخوشایندی و خلاصی از محركهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می شود .
فرار از خانه یكی از بازتابهای خشونت خانگی است كه به دلیل تاثیرات اجتماعی قابل تامل است . اعمال خشونتهای روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است . بسیاری از دخترانی كه قربانی خشونتها می باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می كنند و در شرایطی كه از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند ، تمایلی به این كار ندارند . زیرا از محیط ناامن خانه می هراسند. در این باره می بایست به دو نوع شیوه تربیتی مخرب اشاره نمود:
محدودیت مطلق:
در این نوع شیوه تربیتی ، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر ، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند . در این خانواده ها به خواسته های مادی ، معنوی فرزندان توجهی نمی شود . لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می شكند، و ازهر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می برند و در صدد هستند با فرار از خانه ،از این محدودیت ها رهایی یابند .
چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم.
آزادی مطلق :
همانطور كه عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد . توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امكانات فوق حد سنی فرزند هم می تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.وقتی كه تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می شود ، لذا به محض ایجاد مشكلات و بحرانها و فشارها ی زندگی، كه در آن امكان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی كه خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می نمایند ، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی ) روحیه عدم درك منطقی شرایط ، ناز پروری و كاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد كه نهایتا می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید .
دراین شرایط مسائل بسیار كوچك به دلیل پائین بودن آستانه مقاومت درنظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می كند . با این حال پس از فرار از خانه به این دلیل که حمایت خانواده را از دست می دهند کاملاً احساس تنهایی می کنند و تصمیم می گیرند که دوباره به خانه برگردند و به همین علت مدت فرارشان آن چنان به درازا نمی کشد.ولی همچنان پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می کند و به متهم كردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می شود.
پیامدهای فرار دختران
هنگامی كه دختری به طور غیر منطقی فرار می كند ، خود و پیرامونش یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیبها و خطرات زیادی قرار می دهد . این پیامدها در بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی است .
دختران فراری
پیامدهای فردی:
فرار آغاز بی خانمانی و بی پناهی است و همین امر زمینه ارتكاب بسیاری از جرایم را فراهم می كند . دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تكدی گری ، توزیع مواد مخدر ، مشروبات الكلی و كالاهای غیر مجاز ، روسپیگری ، عضویت در باندهای مخوف و كثیف اغفال و فحشاء اقدام می كنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمانهای متروكه ، پارك و خانه های فساد، شب را به صبح می رسانند و از مكانی به مكان دیگر در حركت هستند فقط برای آنكه بتوانند زنده بمانند . دختران فراری تمام پلهای پشت سر خود را خراب و ویران می كنند . ارتكاب به نوع جرایم و فساد اخلاقی موجب می شود كه دچار انواع بیماریها و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سر افكندگی ناشی از تجاوزات دست به خود كشی می زنند .از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران ابتلا به انواع بیماریها از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد . هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد .
پیامدهای اجتماعی:
جامعه شناسان معتقدند پدیده های اجتماعی همچون حلقه های زنجیر به هم متصل و وابسته اند ، بطوری كه افزایش نرخ آسیبهایی چون طلاق، بیكاری، اعتیاد ، منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران می شود و نكته قابل توجه آنكه فرار دختران از خانه به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می گردد. آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند كه موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومی و شكستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند .
برای جلوگیری از این معضل بزرگ و مخرب اجتماعی راهکارهایی را می توان اشاره کرد.
آموزش صحیح و ریشه ای دین و مسائل آن به خانواده ها و جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر.
آگاهی دادن به دختران جوان و مطلع کردن آنان از عواقب شوم فرار و خانه گریزی.زیرا بسیاری از دختران فراری از پیامد کاری که انجام می دهند بی خبر بوده و از روی غفلت دست به چنین کاری زده اند.
قطع رابطه و ترک دوستان و آشنایانی که معتقد به حجاب و دین و مسائل آن نیستند چرا که در بسیاری از موارد دیده شده که دوستیها و روابط و معاشرت با انسان های بی دین و بی اعتقاد به طور غیر مستقیم در ناهنجاری فرار دختران از خانه مؤثر بوده و چه بسا به طور مستقیم نیز موجب این امر گردیده است.
ریشه کن کردن مظاهر و اسباب فساد و فحشا از خانه ها؛ چه بسا با وجود یک ماهواره یا عدم کنترل استفاده فرزندانمان از کامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم. زیرا با وجود این وسایل در خانه، به طور ناخواسته به تبلیغ و اشاعه فرهنگ بی بند و باری و فحشا، آزادی و هرزگی دامن می زنیم.
آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند كه موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومی و شكستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند
ایجاد امنیت و آرامش روحی و روانی در خانه، و کنار گذاشتن مشاجرات و دعواهای زناشویی و حاکم شدن مهر و محبت در خانه. چه بسیار مشاهده شده که فرزندان به خاطر عدم مهر و محبت و دلگرمی در خانواده و به دلیل اینکه احساس امنیت و آرامش نداشته اند، از خانه فراری شده اند.
فرار کردن مشکلی را حل نمی کند و اغلب نوجوانان پس از فرارمی فهمند که امنیت خیابان به هیچ وجه بیشتر از امنیت خانه نیست. فرار دختران از خانه اغلب با انگیزه كسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه می باشد. این بدین معناست كه جامعه میزان نظارتهای اجتماعی، دولتی و مردمی را كاهش داده و آزادی بی قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است .در حالی كه این حد افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود كنند و این محدودیت و كنترل دختران را با عقده های روحی –روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند كرد كه خانواده آنها را درك نمی كند، در صورتی كه به عكس خانواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند می كوشد دختر را از حیطه خطردور سازد.در نتیجه برخی دختران دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می كنند و اقدام به فرار از خانه می نمایند.به این ترتیب پس از فرار برای آرام کردن ذهن خود شروع به مصرف موادمخدر می کنند. بعد از مدتی این مصرف گاه به گاه به اعتیاد تبدیل می شود.پس از آن هم برای گذران زندگی مجبور به انجام اعمالی از گدایی گرفته تا فاحشگی و خرید و فروش موادمخدر می شوند. به خاطر همین فعالیت ها احتمال ابتلا به HIV، سوءتغذیه، بیماری های قلبی (به خصوص در معتادان موادمخدر تزریقی)، سایر بیماری هایی که از طریق رابطه جنسی منتقل می شود، می شوند.
فان پاتوق

پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر: اما دختر مورد نظر من ، دختر بیل گیتس است
پسر: آهان اگر اینطور است ، قبول است
***************************
پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید:
پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که
ازدواج کند
پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی
است
بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است
************************
بالاخره پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود
پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم
مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!
پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد
***********************
و معامله به این ترتیب انجام می شود ................
و نتیجه ی اخلاقی........ کاملا مشخص!

ازدواج اگر در چهارچوب درستی نباشد، به جای اینکه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم میزند و یا به جای اینکه با کسی رابطه صمیمانهای پیدا کنیم، ممکن است همیشه با او زندگی کنیم، اما کاملا تنها باشیم. بنابراین، باید در زمان انتخاب همسر چند تناسب کلیدی را در نظر بگیرید که در صورت وجود نداشتن هر کدام از آنها، ازدواجتان با خطر از بین رفتن رو به رو می شود.
تناسب خانوادگی
شما در بستر خانواده تان شکل میگیرید. چهارچوب هر خانواده هم با خانواده دیگر فرق میکند؛ یعنی هر خانواده بسته به زمینه فرهنگی و تربیتیای که دارد در فرد تأثیر متفاوتی میگذارد. تا جایی که جان واتسون- پدر روانشناسی- میگوید: پنجاه نوزاد به من بدهید و بگویید چه شخصیتهایی لازم دارید؛ دانشمند، پلیس، قاضی، دزد و... چه میخواهید؟! من مطابق سفارش شما بیست سال بعد این افراد را تحویل میدهم. در واقع او میخواهد بگوید که تربیت، نقش بسیار پررنگتری از زمینههای دیگر مثل ژنتیک دارد.
اما با وجود نقش مهمی که خانواده در شکلگیری شخصیت فرد ایفا میکند، این مسئله در ازدواج های امروزی خیلی وقت ها با فرضیه «من قرار است با خودش زندگی کنم، نه خانواده اش!» نادیده گرفته میشود. گاهی حتی دختر و پسر، همدیگر را خارج از بسته خانوادگی میبینند. مثلا در دانشگاه با هم آشنا میشوند، در حالی که نمیدانند طرف مقابلشان محصول چه خانوادهای است!
اما وقتی کسی میگوید که ما از نظر خانوادگی بههم میخوریم، آیا به طور خاص، بستر فرهنگی و شیوههای تربیتی رایج در خانواده را بررسی کرده و به این نتیجه رسیدهاست؟ گاهی دو نفر با هم ازدواج میکنند و از نظر فرهنگی و خانوادگی به هم شبیه هستند، اما شیوههای تربیتی آنها متفاوت است!
مثلا در خانواده پسر، زن جایگاه و ارزشی ندارد. مادر پسر،سی سال است که زندگی کرده ولی هیچچیز متعلق به او نیست و وظیفهای جز بچه داری و پخت و پز و رُفت و روب نداشته است. پسری که نگاهش به زن اینگونه شکل گرفته اگر با دختری ازدواج کند که در ساختار خانوادهاش مادر محور بوده و تعیین تکلیف میکرده است در زندگی به مشکل برمی خورند. پس این دو، تناسب خانوادگی ندارند هرچند از نظر سطح تحصیلات و وضعیت مالی شبیه و در یک طبقه باشند.
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد
تناسب فرهنگی
عشقفرهنگ یعنی بایدها و نبایدهایی که تعیین تکلیف میکند. فرهنگ به ما میگوید چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؟ چه کاری باید انجام شود و چه کاری نباید صورت گیرد؟ از آنجا که فرهنگها با هم متفاوت هستند، بایدها و نبایدهای آنها نیز فرق میکند. بهعنوان مثال، بایدها و نبایدها در فرهنگ آذریها بسیار متفاوتتر از بایدها و نبایدهای فرهنگ شمالیهاست؛ حتی گاهی نباید یکی، باید دیگری است.
انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه احاطه شده است. از صبح که بیدار میشویم این فرهنگ ماست که میگوید چطور بیدار شویم و با خانواده چگونه رفتار کنیم، چطور حرف بزنیم و چگونه غذا بخوریم و... هیچکاری نیست که به فرهنگ ارتباط نداشته باشد. بنابراین، لازم است که دختر و پسر از نظر فرهنگ اجتماعی به یکدیگر نزدیک باشند. فاصلههای فرهنگی زیاد، زندگی این دو را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
حال اگر 2 نفر همه خصوصیاتشان با هم همخوانی داشته باشد ولی تناسب فرهنگی نداشته باشند چگونه برخورد کنند؟ اینجاست که باید از فرهنگ یکدیگر آگاه شوند و آن را بپذیرند؛ این مهم است؛ نه اینکه آن را مسخره کرده و بگویند چه بیخود! اگر این آگاهی و پذیرش باشد، به گونهای همفرهنگ میشوند.
تناسب اعتقادی
اعتقادات و باورها، جنس محکمی دارند و به خاطر هیچکس نمیآیند و بروند. اگردونفر که با هم ازدواج میکنند، این تناسب را ندارند، باید بدانند که اعتقادات تغییری نمیکند مگر براساس شناخت. بهعنوان مثال، دختری به حجاب اعتقاد ندارد. پسری با او ازدواج میکند و میگوید به خاطر من حجاب بگذار. ممکن است دختر بپذیرد ولی اعتقادی به آن ندارد.
حجابی که به خاطر پسر میآید، روزی که دختر خاطر پسر را نخواهد و کوچکترین اختلافی پیش آید، برداشته میشود. عمل به دستورات دینی بدون پشتوانه اعتقاد فردی تقریبا غیرممکن است. اگر فردی بیاعتقاد است، باید ابتدا با مطالعه و تحقیق به اعتقاد محکمی برسد، نه اینکه به خاطر دیگری اعتقاد ظاهری پیدا کند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند
تناسب اقتصادی- اجتماعی
تناسب اقتصادیطبقه اقتصادی- اجتماعی، یک نوع نگرش به زندگی ایجاد میکند. وقتی دونفر از لحاظ طبقه اقتصادی- اجتماعی با هم فاصله زیادی دارند، نگرش به زندگی و رفتارشان با هم متفاوت است.
گاهی آدمهایی متعلق به طبقه اقتصادی- اجتماعی بالا نیستند ولی با فعالیتهای اقتصادی- اجتماعی به این طبقه میرسند و صاحب خانه، ماشین و... میشوند. اما مردم در یک برخورد یا یک نگاه به آنها میگویند تازه به دوران رسیده! و این، نوع رفتار و نگرش آنهاست که مردم را متوجه این موضوع میکند.
طبقه اقتصادی- اجتماعی به انسانها یک نگرش، رفتار و بینش به زندگی میدهد. بنابراین وقتی دونفر از دوطبقه اقتصادی- اجتماعی متفاوت ازدواج کنند، از نظر نوع نگاه به زندگی خیلی با هم فرق دارند و نگرش آنها به زندگی خیلی متفاوت است؛ به همین دلیل دچار مشکلات بسیار میشوند.
تناسب شخصیتی
هر انسانی شخصیت ویژه خود را دارد. اگر دو نفر که ازدواج میکنند، تفاوتهای شخصیتی زیادی داشته باشند در رابطه خود دچار مشکلات زیادی میشوند. فرض کنید فردی از نظر شخصیتی برونگراست و راحت ابراز احساسات و عواطف میکند و بیشتر دوست دارد در جمع باشد؛ این فرد با کسی ازدواج میکند که انسانی درونگراست و ابراز احساسات برایش سخت است، حضور در جمع برایش خوشایند نیست و ارتباط برقرار کردن با افراد برایش دشوار است.
این دو در طولانیمدت دچار مشکل میشوند؛با هم هستند ولی احساس تنهایی میکنند. جالب اینجاست که در ابتدا به خاطر خصوصیات متضادی که دارند، خیلی جذب همدیگر میشوند ولی به تدریج از هم فاصله میگیرند چون با هم تناسب ندارند و نمیتوانند نیازهای همدیگر را برآورده کنند.
تناسب تحصیلی
این تناسب هم نقش مؤثری دارد. اما چون تحصیلات اکتسابی است (یعنی اگر امروز نیست فردا میتواند باشد)، جزء مسائلی است که میگوییم اگر همه شرایط را دارند و بالقوه میتوانند ادامه تحصیل دهند، در این ازدواج مشکلی پیش نمیآید.
اگر دختر فوقلیسانس و پسر لیسانس است، اشکالی ندارد ولی اصولا بهتر است که هر دو همسطح باشند. گاهی دو نفر از مقطع لیسانس با هم آشنا میشوند و ازدواج میکنند. پسر دکترا میگیرد ولی دختر در همان مقطع مانده است. کمکم از هم فاصله میگیرند و فضای فکری آنها بسیار متفاوت میشود. این تغییر در جایگاه ها می تواند زنگ خطری برای زندگی آنها باشد!
رضایت والدین
این جا دیگر بحثی از تناسب های شما و همسرتان نیست و ماجرا مربوط به تناسب عروس و داماد با خانواده ها می شود! از آنجا که عدم رضایت والدین تا سالهای بسیار طولانی و حتی تا آخر زندگی تأثیر خود را دارد، خوب است که دو نفری که میخواهند ازدواج کنند، حتما خانوادههایشان راضی باشند و اگر نیستند باید آنها را متقاعد کرد.
باید دلایل مخالفت را دانست چرا که اغلب تجربه آنها باعث میشود که دلایل درستی را مطرح کنند و نباید عدم رضایت را سرسری گرفت و باز هم اگر برخلاف همه تلاشها راضی نشدند، بهتر است تا گرفتن رضایت صبر کنند یا به ازدواج دیگری فکرکنند.

از جمله مهارتهای لازم برای مصون ماندن نوجوانان و جوانان در مقابل رفتارهای پرخطر نظیر موادمخدر و روانگردانها، مهارت جرأتمندی و ابراز وجود است...
جرأتمندی مهارتی است كه به فرد اجازه میدهد تا بدون بهرهگیری از هرگونه خشونت، پرخاشگری و تجاوز به حقوق دیگران، بتواند ضمن احترام به حقوق دیگران در قالبی بسیار معقول، آرام، آزادانه، با اعتماد به نفس كامل، نسبت به ابراز مستقیم و صادقانه افكار، احساسات، خواستهها و ارزشهای خود درباره یك موقعیت مبادرت کند و از حقوق خود دفاع کند. بدون اینكه به شأن فردی و اجتماعیاش لطمهای وارد شود.
افراد جرأتمند:
1 . به آسانی میتوانند آنچه درونشان است، صادقانه بیان کرده و ابراز عقیده کنند بدون اینكه آسیب و لطمهای به روابط آنها با دیگران وارد شود.
2 . بدون هرگونه رودربایستی و تهدید از دیگران تقاضا میكنند تا رفتار نامطلوبشان را تغییر دهند.
3 . در صورتی كه دیگران از آنها تقاضا و درخواست غیرمنطقی از جمله مصرف سیگار، موادمخدر، روانگردان، الكل، روابط سوءجنسی و... داشته باشند، خود را ارزان نمیفروشند، بلكه با قاطعیت و صراحت جواب رد میدهند و توان «نه گفتن» آنها بالاست. به عبارتی نگران ناراحت شدن دیگران نیستند.
4 . به راحتی احساسات مثبت و منفی خود را ابراز میکنند و دغدغهای در این خصوص ندارند، به گونهای كه احساس گناه نمیكنند زیرا كاملا میدانند كه وظیفه آنها خوشنود نگه داشتن همه دوستانشان نیست.
5 . از توان كافی برای برقراری ارتباط و تعاملات اجتماعی برخوردار هستند.
6 . صریح هستند یعنی در مواقع لزوم دیدگاه خود را به صورت ساده، قابل فهم، مستقیم، مختصر و بدون هرگونه واسطه بیان میكنند.
7 . در صورت نیاز تصمیمات قبلی خود را تغییر میدهند بهگونهای كه اگر به تقاضای دوستشان قبلا پاسخ مثبت دادهاند، اما امروز اگر مصلحت نباشد، به راحتی «نه» میگویند.
8 . نسبت به خود احساس خوبی دارند و برای خود احترام قایلاند.
9 . در موقعیتهای مختلف روزانه تسلط كافی دارند. بر این اساس تصمیمات منطقی میگیرند.
10 . برای دیگران نیز احترام و ارزش قائلاند.
1 1 . به طور مستمر عملكرد خود را ارزیابی میكنند.
12 . در صورت عصبانیت، خشم خود را ابراز و دلیل آن را به طرف مقابل بیان میكنند.
13 . در صورت نیاز و ابهام از دیگران سوال میكنند.
14 . در زمان سخن گفتن با قدرت و صلابت صحبت میكنند.
برای دستیابی به مهارت جرأتمندی و ابراز وجود، ضرورت دارد والدین عزیز از دوران كودكی نكات لازم را به فرزندان خود آموزش دهند تا آنها بتوانند در ایام نوجوانی با تسلط بر این مهارت از آسیبپذیری مصون بمانند.
وقتی زندگی بر وفق مرادتان است امید داشتن کار سختی نیست. اما وقتی این روزگار مشکلاتی را بر سر راهتان قرار میدهد هم میتوانید امیدوار باشید. خوشبختانه، امیدی که خداوند به ما ارزانی میکند بیش از یک احساس ساده است: امید واقعیت وجود خداوند در کنار شماست. این امید را میتوانید در هر موقعیتی احساس کنید—حتی وقتی سلامتیتان به خطر میافتد، کارتان را از دست میدهید، همسرتان ترکتان میکند یا هر مشکل دیگری برایتان اتفاق میافتد. میخواهیم به شما نشان دهیم چطور میتوانید همیشه امیدوار باشید.
بیهوده زندگی نکنید، مشتاق باشید.
اجازه ندهید موقعیتهای سخت و پیچیده کاری کند که نتوانید از هر لحظه زندگیتام لذت ببرید. بدانید که حتی زمانهایی که زندگی سخت میشود، خیلی بیشتر از فقط تحمل کردن آن موقعیت از دستتان برمیآید. وقتی به یاد میآورید که زندگی نعمتی از جانب خداست، میتوانید حتی در سختترین شرایط تا آخرین حد از زندگیتان لذت ببرید. از خدا بخواهید که کمکتان کند حضورش را حس کنید و وقتی او را نزدیک خود حس کردید از این احساس زیبا لذت ببرید. دعا کنید خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پیدا کنید و بتوانید از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببرید.
اعتماد کنید.
وقتی اتفاقی در زندگیتان میافتد، با شکایت کردن نزد خداوند یا اعتراض به او واکنش ندهید. درعوض، به خدا اعتماد کنید و بدانید که او حتی در اتفاقات بد نیز خیر و صلاح شما را میخواهد. به یاد داشته باشید که خداوند کامل است، بنابراین از هر اشتباهی مبراست و هر تصمیمی که میگیرد در جهت نیک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدی برای شما بیفتد، بدانید که حتماً دلیلی پشت آن است.
از مشکلاتتان درس بگیرید.
خداوند به شما اجازه میدهد موقعیتهای سخت را تجربه کنید تا بتوانید یاد بگیرید عمیقتر به او عشق بورزید و اعتماد کنید، بالغتر شوید و شخصیتتان محکمترشود. به خاطر داشته باشید که خداوند بیشتر مشتاق روحانیت شماست تا خوشبختی موقتیتان زیراکه روحانیت به شما کمک میکند یاد بگیرید چه چیز به نفع شماست. از خدا بخواهید کمکتان کند همه چیز را از دیدگاه او بتوانید ببینید. اجازه بدهید مشکلاتتان به شما هر چه که خدا میخواهد را یاد بدهد. وقتی مشکلات برایتان اتفاق میافتد سعی کنید به آنچه که ببشتر اهمیت دارد—ارزشهای معنوی—فکر کنید تا بتوانید در این فرایند قویتر شوید.
درمقابل وسوسه گناه مقاومت کنید.
برای فرار کردن از درد و رنج موقعیتهای سخت به کارهای گناه آلود روی نیاورید. اینکار فقط درد و رنجتان را بیشتر میکند. درعوض، دعا کنید خداوند به شما قدرتی دهد تا دربرابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
وقتی دیگران نظاره تان میکنند، آنها را به ایمان دعوت کنید.
وقتی درگیر موقعیتهای سخت میشوید، دیگران نگاهتان میکنند تا ببینند چطور با این موقعیتها برخورد میکنید. اگر با حفظ ایمان به این موقعیتها واکنش دهید، آنها هم به سمت خداوند کشیده میشوند چراکه به آنها نشان میدهید ایمان واقعی در عمل چه شکلی دارد. پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن ارزشهایتان، از خداوند بخواهید نور رحمتش را بر زندگیتان بیندازد و شخصیتتان را طوری نشان دهد که دیگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتی میتواند داشته باشد.
چیزی را بخواهید که خداوند برایتان میخواهد.
اشتباه نکنید، تصور نکنید اگر هر چه که از خدا میخواهید را به شما نمیدهد پس خداوند نگران و مراقب شما نیست. بدانید که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشید را به شما میدهد، حتی اگر آن چیزی نباشد که خودتان میخواهید.
به خاطر داشته باشید که به خاطر دیدگاه محدودی که درمقایسه با دیدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگی دارید، گاهی چیزهایی طلب میکنید که به ظاهر خوب میرسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به این واقعیت اعتماد کنید که خداوند میداند به چه نیاز دارید تا زندگی فوقالعاده داشته باشید. از خدا بخواهید امیالتان را درجهت میل و خواسته خود قرار دهد.
بر ترستان غلبه کنید.
مهم نیست که در چه موقعیتی گیر کرده باشید، نباید بترسید چراکه خداوند همیشه با شما خواهد بود و همیشه خیر و صلاح شما را مد نظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگیتان شد، به خدا روی بیاورید و از او کمک بخواهید تا موقعیتتان را بهبود بخشد.
بهشت را در خاطر داشته باشید.
همه آنچه که پس از این دنیا در بهشت منتظر شماست را به یاد داشته باشید. بگذارید انتظار لذتهایی که در بهشت از آن شما خواهد بود، برای غلبه بر مشکلات زندگی به شما انگیزه و ایمان دهد. وقتی به بهشت فکر میکنید، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهمیت دارد متمرکز کنید و اجازه ندهید چیزی باعث شود نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.
ناامید نشوید.
هر زمان که احساس کردید امیدتان را از دست میدهید، از خدا بخواهید امیدی تازه به شما بدهد تا بتوانید با ایمان کامل به مسیرتان ادامه دهید و با موقعیتهای سخت زندگی برخورد کنید. مطمئن باشید که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نیاز به امید بیشتر داشتید، روی او حساب کنید.
بودن درکنار افرادی شاد و مثبت واقعاً زیبا نیست؟ فوایدی که از بودن کنار افراد مثبت اندیش عایدمان میشود کاملاً ملموس هستند. در زیر به شما نشان میدهیم که رفتار چطور بر سلامت ما تاثیر میگذارد.
کلینیک مایو در دهه شصت بر روی تعدادی بیمار تحقیقاتی انجام داد. این بیماران 30 سال مورد بررسی و تحقیق قرار گرفتند تا مشخص شود آیا داشتن رویکردی مثبت به زندگی تغییری ایجاد میکند یا خیر.
یافته های این تحقیق بسیار جالب توجه هستند. کسانیکه بالاترین میزان خوش بینی را دارند تا 20 درصد احتمال زنده ماندنشان بالاتر بوده است. اگر بخواهیم صادقانه قضاوت کنیم، به جز میزان کالری که روزانه مصرف میشود عوامل کمی هستند که با گذشت زمان چنین نتایجی در بر خواهند داشت.
تا دیروز با عقل سلیم جور درمی آمد اما امروز با واقعیات علمی همراه شده است. افراد خوشبین شادتر هستند و کمتر دچار افسردگی میشوند. داشتن نگرش منفی میتواند با کاهش واکنش ایمنی بدن، بیماری های قلبی و سرطان در ارتباط باشد.
در زیر راه هایی را به شما معرفی میکنیم که کمک میکند خوشبینی را وارد زندگیتان کنید:
قدرشناسی را تمرین کنید.
هر روز صبح روزتان را با یک تشکر ویژه از خداوند برای همه نعمت هایی که در زندگی به شما داده شروع کنید. قدرشناسی حس امید و شادکامی را وارد زندگیتان میکند.
این یک مشکل نیست، یک چالش است.
به سختیهای زندگی دوباره فکر کنید و آنها را به شکل چالشهایی ببینید که باید از پس آن برآیید. وقتی با خوشبینی به زندگی نگاه کنید، هر مانعی را میتوانید پشت سر بگذارید.
با افراد مثبت اندیش نشست و برخاست کنید.
همه آدمها تحت تاثیر اطرافیانشان هستند. خوشبینی پدیدهای مسری است. درست مثل منفی بافی. پس در انتخاب اطرافیانتان بیشتر دقت کنید.
شبها دعای سپاسگذاری بخوانید.
وقتی میخواهید بخوابید به همه آن چیزهایی که شادتان میکند فکر کنید. حتی برای اتفاقات کوچکی که آن روز برایتان رخ داده شکرگذار خداوند و افرادی باشید که مسبب آن بوده اند.
تحقیقات زیادی نشان میدهد که افراد خوشبین بیشتر با ویزیت دکتر، رژیمهای پزشکی، رژیم غذایی و ورزش سازگار میشوند. افراد خوشبین در صورت نیاز آزمایشات جسمی و واسیناسیون خود را به موقع انجام میدهند.
خوشبین بودن یعنی به فرصتهایی که هر روز ممکن است در خود داشته باشید امید داشته باشید.
اما چطور میتوانید اینطور باشید؟
دوستانی خوشبین و مثبت اندیش پیدا کنید، آنهایی که همیشه نیمه پُر لیوان را میبینند. دوستانتان را ستون نگرش مثبت خود قرار دهید. درمورد ایجاد احساسات مثبت در رابطه با همسرتان گفتگو کنید. وقتی زندگی را شادتر ببینید، بدنتان هم سالمتر خواهد بود.
اساسا همه افراد، حتی اگر بسیار هم با یکدیگر همراه باشند، میتوانند از نکات کوچکی که برای بهتر کردن روابط وجود دارند، استفاده کنند کسانی که در روابط خود مشکل دارند، ممکن است پیش از بهبودبخشی، به برخی تغییرات جدی نیاز داشته باشند.
افرادی که خوب رابطه برقرار میکنند، همیشه با استفاده از تغییراتی جزئی میتوانند ارتباطشان را با دیگران بهتر کنند.از سوی دیگر، این مسائل کوچک است که جمع شده و کیفیت و صفات این رابطه را تعیین میکنند. بنابراین، حتی اگر رابطه شما را نمیتوان بهعنوان نمونهای کاملا مناسب توصیف کرد، انجام نکات ریز لیست شده در این مطلب یا نکاتی از این دست که ممکن است بتوان آنها را از حاشیه بیرون آورد و از سیم به زر تبدیل کرد را عادت خودسازید.
1 - بیان احساسات
شما بهطور حتم همسرتان را دوست دارید و او هم این را میداند، اما این بدان معنا نیست که او نیاز به شنیدن آن ندارد. «اساسا دریافتهام که میزان ابراز علاقه به همسرم با میزان صمیمیت من با او کاملا متفاوت است. اگرچه فکر میکنم احساس صمیمیت است که نسبت به دیگر روشهای موجود، مرا به بیشتر بیان کردن آن ترغیب میکند.
هر راهی به او این اجازه را میدهد که بداند من همیشه به او فکر میکنم.» چیزی که در اینجا باید در مورد آن احتیاط کرد، تکرار بیش از حد این رفتار است. بهخصوص اگر طرف مقابلتان در آن زمان با شما احساس نزدیکی نکند.
2 - کنار گذاشتن همه چیز
به راستی شما میتوانید میزان دوست داشتن خود را با متوقف کردن هر کاری که به آن مشغول هستید و توجه به همسرتان، ابراز کنید. این نکته، بهویژه اگر درست هنگامی صورت گیرد که شما او را پس از دوری به نسبت طولانی ملاقات میکنید، مثلا وقتی از سفر به خانه بازمیگردد، بسیار کارساز است.
«کارهای کوچکی که همسرم انجام میدهد، باعث میشود تا احساس خوبی داشته باشم. گاهی که به منزل میآیم همه کارهایش را رها میکند و جلوی در به استقبالم میآید.» این هم یکی از روشهای تأثیرگذاری است که بهطور قابل توجهی به خلقوخوی گیرنده آن بستگی دارد.
3 - توجه
وقتی کسی به آنچه شما انجام دادهاید، توجه دارد، احساس خوبی به شما دست میدهد. بنابراین در جایی که آنها وقت، انرژی و توجه به خرج دادهاند، توجه کنید. وقتی همسرتان لباس تازهای میپوشد، موهایش را مدلی جدید کوتاه میکند، از عطری خوشبو استفاده میکند، یا هر چیز دیگری را که تغییر میدهد، شما باید به آن توجه کنید. بگذارید او بداند که متوجه آن تغییر شدهاید.
بهخصوص اگر آن عمل را به خاطر شما انجام داده، همانند پوشیدن لباسی که میدانسته مورد پسند شماست. چه زمانی که کاری را برای خوشایند شما انجام دهند و چه حتی وقتی به خاطر شما نباشد، تعریف کردن آنها را نمیآزارد، بلکه این کار قدردانی شما را نشان میدهد.
4 - اجازه دهید آنها متوجه تحتتأثیر قرار گرفتن شما بشوند
این مورد در واقع یک مشکل عمده است. بهنظر برای مردها نسبت به زنها، مشکل مهمتری است. در حقیقت مسئله این است که، موضوعی که شما را تحتتأثیر قرار داده به چه میزان جزئی بوده است. همه دوست دارند بدانند کاری که آنها برای جلب توجه شما انجام دادهاند، چه بوده است. برای این مورد یک استنباط هم وجود دارد. بگذارید زمانی که به آنها افتخار میکنید، آنها متوجه شوند.
اگر طرف مقابل به میزان قابل ملاحظهای وقت و انرژی صرف موضوعی میکند تا نتیجه جالب توجهی مانند کم کردن میزان زیادی از وزنش، تکمیل پروژهای عظیم و پیچیده، غلبه بر خشم یا مواردی از این قبیل که دستاوردی دشوار را دربر میگیرند، به دست بیاورد، بگذاریم درک کنند که شما برای آنچه انجام دادهاند یا در برابر آن استقامت کردهاند، به آنها افتخار میکنید. این عمل باعث ایجاد حس بهتر و انگیزه بیشتر در تلاشهای جدی آنها در آینده خواهد شد.
5 - به یاد داشتن لحظات خاص و تقسیم آن
وقتی برای مدت زمانی هر چند هم کوتاه در کنار هم هستید، لحظههای فراموش نشدنی زیادی خواهید داشت. همانطور که مدت طولانیتری با هم هستید، آنها بیشتر و بیشتر میشوند. با اینکه ممکن است برخی از خاطرات کم اهمیت نخستینتان را از یاد ببرید اما همواره مجموعهای از آنها (خاطرهها) شما را همراهی خواهند کرد.
هنگامی که زندگی روزمرهتان را مرور میکنید، شاید چیزی شما را وادار کند تا یکی از این لحظات به یادماندنی برای شما یادآوری شود. وقتی این اتفاق رخ میدهد در واقع شما به مرور آن لحظه میپردازید. اگر در کنار فردی هستید که دوستش دارید، همان موقع خاطره را با او در میان بگذارید. اگر هم با او نیستید، سعی کنید موقعیتهایی که باعث شده تا این خاطره فراموش نشدنی بهوجود آیند یا چگونگی خلق این احساس را به یاد آورید و بعدا آنها را به او بگویید.
6 - خریدن هدیههای کوچک بدون مناسبت
گرفتن هدیهای کوچک بدون هیچ دلیلی برای کسی که دوستش دارید همواره کاری ساده است. برای همسرتان گل یا (به شرطی که برای لاغرکردن خود رژیم سختی نداشته باشد) شکلات بگیرید و برای شوهرتان یکسری جدید ابزار یا هر آنچه به آن علاقه دارد بخرید. ممکن است تعریف هر کس از یک هدیه کوچک متفاوت باشد.
برای مثال یک هدیه کوچک حداکثر 2هزار تومان هزینه دارد. شاید شما پول بیشتری داشته باشید و توانایی خرید یک هدیه یک میلیون تومانی را هم داشته باشید یا شاید هم کمتر بودجه داشته باشید. هر چقدر هم این مبلغ کم باشد، اهمیتی ندارد. این کار تنها برای این است که نشان دهید به فکر آنها هستید و بهمنظور تهیه هدیهای که او به آن علاقه دارد، حاضرید خود را به دردسر بیندازید.
7 - آماده کردن شام مورد علاقه او
این مورد تلاش زیادی لازم ندارد ولی میتواند تأثیرات زیادی داشته باشد. بهویژه اگر تا به حال آن را انجام نداده باشید، بسیار متفاوت پیش میرود و مفهوم برتری بهوجود میآورد. این هم روش دیگری برای بیان اینکه شما آنها را دوست دارید به فکرشان هستید و علاقهمندید تا وقت، تلاش و توجهتان را به انجام اعمال خاصی به آنها اختصاص دهید.
همچنین اگر میدانید بیرون شام خوردن برای آنها مطلوب است، میتوانید در یک رستوران میزی رزرو کرده و او را به آنجا ببرید که این کار هم بسیار دلچسب است.
همه اینها نکات کوچکی هستند که شما توانایی انجام آن را دارید و به غیراز شماره7، تنها شاید وقت شما را بگیرد. هنگامی که بهطور مداوم این نکات را رعایت میکنید، البته با آمیختن آنها با آنچه خودتان میدانید و اضافه کردن بخشهایی که از مفید بودن آنها آگاهید، به راستی میتوانید در روابطتان پیشرفتی جدی داشته باشید.
چند جمله در مورد حجاب خوندم.خیلی قشنگ بودن.
امیدورام حجاب جایگاهشو تو کشور ما حفظ کنه و دیگه بیشتر از لطمه نبینه

حجاب فاطمی را پاس بداریم
حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن.
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان "نه" گفتن.
دختران و زنان شایسته با آراستن خویش به "پوشش اسلامی" بزرگترین معلمان اخلاق و پاکی و فضیلتند.
آنان که جسم خود را ارزشمندتر از آن می دانند که هر چشمی از آن بهره ببرد، بر مسند والای فضیلت نشسته اند.
حجاب، عفاف وشخصیت ومتانت زن را نمودار می کند و او را همچون مرواریدی گرانبها در بر می گیرد.
حجاب، سپری در برابر رهزنان گوهر عفاف است و موجب کمانه کردن تیر زهرآلود چشم ناپاکان.
حجاب، دختران جوان و نوجوان را از طمع شکارچیان هوس حفظ می کند و آنان را در رسیدن به قله ی رفیع نیکبختی یاری می بخشد.
دنیا در برابر گرفتن حجاب از زن، چیزی که سعادت و خوشبختی او را تآمین کند، به وی نداده است.
دامن پاک حجاب از پلیدی ها پیراسته است.
حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن است.
حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است.
حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است
حجاب تداوم بخش آیه های مهربانی متقابل همسران است.
حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است
حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی.
حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است
حجاب گامهای بلند انسان در کوچه های معانی است.
منبع:حجاب فاطمی
متاسفم برا اونایی که حجاب رو محدودیت میبینن...
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 17 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 9:19 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
به كسي عشق بورز كه لايق عشق باشه ، نه كسي كه تشنه ي عشقه،چون كسي كه تشته است يه روزي سيراب ميشه . . . به نظر من عشقی به خط پایان میرسه که از روی عقل باشه.چطوری؟؟؟ الان میگم:یعنی اول فکر کنی.معشوقتو پیدا کنی،البته از روی عقل.نه مثل فیلم ها که طرف داره پنچر ماشینشو میگیره،یهو یه دخترو میبینه،عاشق میشه.مخصوصا فیلمهای بعضی کشورها جدیدا تو همین سبک ساخته میشه.خوب معلومه که به جایی نمیرسه.اسمشم اصلا نمیشه عشق گذاشت.البته شاید همین پنچرگیر و دختره هم خوشبخت بشن(البته به احتمال 1% و نه بیشتر!) ولی خوب اگه اول فکر کنی و بعد عاشق بشی 100% خوشبختی!(که احتمال این عمل هم 1% تشریف داره،البته به نظر من!) برا همینه که کم کم داریم رکورد طلاق رو میزنیم.تازه چند تا رکورد خوب داریم که واقعا محشره،امروز ازدواج،فردا طلاق.الان داریم تلاش میکنیم رکورد جدیدی بزنیم.یعنی:امروز ازدواج،امروز طلاق! به هر حال امیدوارم شما شامل اون 1% باشین(از اون خوبا )
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 17 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 9:19 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
به رغم اینکه ما نمی توانیم زمان را متوقف یا روند پیری را کند کنیم، اما قادر به یافتن عوامل غیرضروری در فرایند پیری و دوری از آنها هستیم. با آنکه ممکن است این مقاله سؤالات دیگری را برانگیزد، اما وظیفه هر یک از ما این است که آن ضرباهنگ پنهانی و تعادلی طبیعی را در اشرف مخلوقات بیابیم که ممکن است به ما اجازه دهد روند پیری را کندتر کنیم و زندگی پربار و رضایت بخشی را روی کره زمین داشته باشیم.
حتی امروزه در قرن بیست و یکم نیز هیچ نوع چشمه جوانی وجود ندارد و هنوز هم موفق نشده ایم که از طریق بررسی ها و تحقیقات علمی نوین درک کنیم که چگونه بدن می تواند به طور مستمر به بازسازی و ترمیم خود بپردازد. این امر ممکن است به عنوان بازجوان سازی سلولی در نظر گرفته شود. وقتی شما به اینکه بدن انسان دارای تقریبا 100تریلیون سلول است، پی می برید، دیگر این فرایند بازسازی درونی یا فرایند جایگزین سازی طبیعت، یک معجزه کوچک تلقی نمی شود.
کیفیت غذا و آبی که ما می خوریم و می نوشیم عامل اصلی در حفظ سلامت بافت سلولی است. دومین و احتمالا مهم ترین عامل، نقشی است که وراثت ژنتیک در فرایند پیری ایفا می کند.
آیا تاکنون توجه کرده اید که چگونه برخی از ما، حتی زمانی که داریم از نظر ظاهری پیر می شویم همچنان به زندگی علاقه مند هستیم و در سطح فردی که 10 یا 20 سال جوان تر است، ورزش می کنیم؟ آیا به این علت است که ژن های خوبی را به ارث برده ایم؟ آیا به این علت است که همواره توصیه های کارشناسان را به کار بسته ایم؟ یا اینکه علت آن ترکیبی از چند سبک زندگی است که مهم ترین آنها حفظ شور و اشتیاق برای زندگی است؟ چقدر حفظ سلامتی، نشاط و روحیه صلح جو در کاهش روند پیری اهمیت دارد؟
در اینجا چند عامل شناخته شده معرفی می شود که می تواند روند پیری را کند کند:
تغذیه مناسب، غذاهای غنی از مواد مغذی، آب سالم و پاک، اجتناب از مسمومیت بدن، تمرینات ورزشی منظم، اجتناب از اضافه وزن، فراگیری مادام العمر، ذهنیت صلح جو و مسالمت آمیز.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 11:32 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
به گزارش خبرگزاري فرانسه، روان شناسان مي گويند اگر 3 سال از آشنايي شما گذشته و هنوز نامزدتان پيشنهاد ازدواج به شما نداده يعني رابطه مناسبي نتوانسته ايد با هم برقرار کنيد و ازدواج شما دوامي نخواهد داشت. طبق مقاله اي که در Daily mail به چاپ رسيده براي آنکه يک ازدواج دوام داشته باشد بايد بين زمان آشنايي تا ازدواج حداقل 18 ماه و حداکثر 3 سال زمان گذشته باشد. قبل از 18 ماهگي افراد براساس نيازهاي جنسي و احساسات خود تصميم به ازدواج مي گيرند و درنتيجه ازدواج هايي که قبل از اين مدت آشنايي صورت مي گيرد کمتر دوام دايمي دارد. بعد از 3 سال نيز يا افراد تمايلي به با هم بودن ندارند يا پيشنهاد آنها از سر عادت کردن به هم است. ترس از پذيرش تعهد در افرادي که بيش از 3 سال از آشنايي شان گذشته معمولا دلايل متعددي چون طلاق والدين، ازدواج ناکام قبلي، ترس از دست دادن استقلال و... دارد.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 11:32 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
دختران و پسرانی که به طریق غیر مشروع با فردی از جنس مخالف، رابطه دوستانه برقرار می کنند، ممکن است از جهات مختلف، آسیب ببینند. آسیب ها هرچند متوجه دختر و پسر است، اما دامنه و شدت آن درباره دختران بیش تر است. این آسیب ها عبارتند از :۱ـ آسیب روانی: گاهی دختری به پسری علاقه مند شده و حتی خود را در اختیار وی قرار می دهد، پس از بی وفایی پسر و ترک وی، به شدت دچار سرخوردگی گردیده و گاهی تا مرز افسردگی و بیماری های شدید روانی بیش می رود. نیز اعتماد چنین شخصی از جنس مخالف به خاطر بی وفایی های که در نتیجه آن ارتباط دیده ، سلب خواهد شد و در زندگی آینده نمی تواند متعادل باشد.
۲ـ آسیب های اجتماعی: دختری که در شهری کوچک با پسری ارتباط دارد و ارتباط آن آشکار می شود، چنین شخصی جایگاه و شخصیت اجتماعی خود را از دست می دهد , حتى اگر ازدواج کند، ممکن است( با توجه به فرهنگ خانواده پسر) از طرف همسر و خانواده شوهر سرزنش شود و به هر بهانه ای، روابط قبلی وی را به رخش می کشند. این پدیده می تواند تهدیدی برای نهاد خانواده در جامعه و افزایش میزان طلاق باشد.
۳ـ آسیب تربیتی: دختری که با پسر یا حتی پسرانی ارتباط دارد، جایگاه خود را به عنوان فردی شایسته برای تربیت، در ذهن اولیای خانه و مدرسه و حتى دوستانش از دست می دهد. چنین دختری از سیر تعلیم و تربیت عقب می ماند. یا برخی از راهکارهای تربیتی که پذیرا نمی گردد.
۴ـ آسیب معنوی: دختری که به صورت نامشروع با پسری رابطه دارد، با گناه و معصیت، از خداوند دور شده و از نظر اخلاقی نیز آسیب می بیند.
۵- ضعیف شدن حس اعتماد: دختران و پسرانی که بر اثر آشنایی در خیابان یا محیط های دیگر و ایجاد علاقه و دوستی بین آنها ، به ازدواج اقدام می کنند ، گاهی در زندگی آینده دچار بی اعتمادی می شوند ؛ زیرا با خود می گویند همسر او که به راحتی با او دوست شده و با او ارتباط برقرار کرده است ، آیا امکان ندارد که قبلا با دیگری نیز دوست شده باشد؟ این فکر همیشه برای زوجین آزار دهنده است و در روابط و تصمیم های زندگی نیز خود را به صورت های مختلف نمایان می سازد.حتی اگر به ازدواج ختم نشود ، چون خود با این مسئله مواجه بوده است ، احتمال می دهد که شاید همسر او نیز با شخص دیگر پیش از ازدواج رابطه داشته است.
این مسئله در سطح کلان نیز ، به حس اعتماد اجتماعی نیز آسیب می رساند. در جامعه ای که روابط پنهان دختران و پسران گسترده باشد ، برای کسی که می خواهد ازدواج نماید و با دختر پاک زندگی مشترک را آغاز کند ، همیشه این دغدغه را در وجود دارد که آیا این دختر با شخص دیگر پیش از او رابطه نداشته است ؟
بر طبق آمارها طلاق نیز در ازدواج های خیابانی زیاد صورت می گیرد. کسانی که به راحتی دوست می شوند و ازدواج می کنند و بی آنکه از ارزش و اهمیت بنیان خانواده آگاه شوند ، آن را به راحتی ترک می کنند.
علاوه بر این گاهی اتفاق می افتد که دختر و پسری در اثر این گونه ارتباط ها ، علاقه مند به هم می شوند ، اما به دلایل متعدد این ارتباط ها به ازدواج ختم نمی شود . چنین افرادی حتی پس از ازدواج نیز عشق و علاقه دوست خیابانی را در دل دارند و به طور طبیعی نمی توانند وظایف خود را به عنوان یک همسر در درون خانواده به انجام برسانند.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 10:25 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی

وقتی بچه ها دنیای بیرون از خود را کشف میکنند، نسبت به اعضای خصوصی بدن خود و جنس مخالف به طور طبیعی کنجکاو میشوند.
بچه ها در بازیهای عادی خود، از فرصت استفاده میکنند و از نظر جسمی به بچه های جنس موافق یا مخالف خود نزدیک میشوند تا شکل بدن آن ها را کشف کنند. بچه ها از سر کنجکاوی بازیهای جنسی میکنند و این امر طبیعی است. این جور رفتارها با قصد و غرض جنسی صورت نمیگیرد و یا به روابط جنسی منجر نمیشود.
نمونههایی از این کنجکاوی جنسی شامل:
دست زدن به آلت تناسلی
دکتر بازی
لخت شدن
خود ارضایی
بچه نوپایتان هنگام حمامکردن به آلت تناسلی خود دست میزند.
اگر فرزندتان این کار را کرد از فرصت استفاده کنید و نام اندامهای مختلف بدن را با او مرور کنید.
ü از همان ابتدا از نام های صحیح استفاده کنید. از اندامهای غیرجنسی شروع کنید و اندامهای جنسی را به طور پراکنده لابه لای آن ها نام ببرید.
به فرزندتان بگویید که بدن هر کسی خصوصی است و کسی اجازه ندارد به قسمتهای خصوصی بدن او دست بزند و خودشان هم نبایدآن را به کسی نشان بدهند (استثنا هم وجود دارد مثلا هنگام حمام کردن با پدر یا مادر و یا معاینه توسط پزشک)
دکتر بازی در بچه ها
معمولترین بازیهای از این نوع کنجکاویهای جنسی، دکتر بازی بچه ها است. در این صورت چه کار باید بکنیم؟
بچه ها حق ندارند در اتاق را قفل کنند.
هر از چند گاهی به یهانههای مختلف به آن ها سر بزنید.
اگر در اتاق بسته است، قبل از وارد شدن به اتاق در بزنید و کمی صبر کنید.
اگر صحنه ای دیدید، هول نشوید.
این جور مواقع دعوا و سرزنش بسیار شدید اصلاً راه حل مناسبی نیست.
فورا نزد بچهها بروید و بگویید خب حالا بیا به دست دوستت آمپول بزنیم و یا دندانهایش را معاینه کنیم تا حواس بچهها پرت شده و ماجرا فیصله پیدا کند.
بعد سر فرصت با فرزندتان صحبت کنید. به او بگویید: ” میدانید او نقش دکتر را بازی کرده و میخواسته به دوستش آمپول بزند اما او دیگر بزرگ شده است. باید بداند این نواحی خصوصی محسوب میشود و باید از دید سایر افراد پوشیده بماند.
لختشدن
پسر 5 ساله شما با همبازی خود در خانه مشغول بازی است و شما متوجه میشوید که بیش از حد ساکت هستند، شما داخل اتاق میشوید تا ببینید چه میکنند، میبینید از کمر به پایین برهنه شدهاند.
برخورد شما چیست؟
هرگز سر بچه ها داد نکشید و آنها را سرزنش نکنید، بلکه برای بچه ها در خانه حد و مرز تعیین کنید.
مثلا بگویید هر دو شما لباسهایتان را بپوشید. بدن شما خصوصی است و نباید در خانه کس دیگری لباست را در بیاوری. بیایید برای شما یک سرگرمی دیگر پیدا کنم.
اگر دیدید که فرزندتان باز هم به کنجکاویهای جنسی خود ادامه میدهند، شاید نشانه این باشد که کنجکاویشان هنوز ارضا نشده است. بنشینید و اطلاعات اساسی را با فرزند خود مرور کنید. با او دربارهی شکل بدن صحبت کنید و یکی یکی اعضای مختلف بدن را نام ببرید.
خودارضایی
خود ارضایی یعنی لذتبردن از دست زدن، بازیکردن و مالیدن اندامهای جنسی خود.
وقتی طفل بدن خود را کشف میکند، ممکن است همانگونه که گوش یا آرنج خود را لمس میکند، با اندام تناسلی خود هم ور برود. اما با تکرار این کار بچه متوجه لذتی میشود که از دستزدن به خود، برای او حاصل میشود.
بسیاری از بچههای 3 ساله که همزمان باکشف دنیای اطراف، خود را نیز کشف میکنند، آشکارا به اندام تناسلی خود دست میزنند.
اگر فرزند خود را در حال دست زدن به اندام تناسلی خودش دیدید، او را سرزنش نکنید، بلکه راهنمایی کنید، به بچههای کوچک خود توضیح بدهید که درست نیست در حضور دیگران به اندام تناسلی خود دست بزنند.
بچه ها از چه زمانی باید به تنهایی به حمام یا توالت بروند؟
• بچه ها ممکن است از دیدن بدن برهنه جنس مخالف یا همجنس خود به هیجان بیایند یا سردرگم شوند. این خاطرات در دوران نوجوانی میتواند به سراغ فرزندتان بیاید.
• اگر با کودک جنس مخالفتان حمام میکنید و او آن قدر به بدن برهنه شما خیره میشود که احساس ناراحتی میکنید، وقت آن رسیده که هر دو حدود خود را حفظ کنید و بهتر است، بدن خود را بپوشانید.
• پوشاندن بدن نشانه احترامی است که برای بدن خود قائلیم .
• معمولا بچههای 7-8 ساله دیگر تمایل ندارند با پدر یا مادر خود به حمام بروند و دوست ندارند کسی بدن برهنه آنها را ببیند. به خواسته بچهها در این سن احترام بگذارید و حد و مرز آنها را در حمام رعایت کنید.
مراقبتهای جانبی
از سنی که کودک فرق مرد و زن را متوجه میشود، بهتر است پسران با پدرشان و دخترها با مادرشان به حمام بروند.
والدین باید مراقب روابط زناشویی خود باشند. بچه ها ممکن است به طور ناخواسته، شاهد این روابط در والدینشان شوند.
کنترل صحنههای تلویزیون ، ماهواره، فیلمها یا کلیپهای محرک قویا توصیه میشود.
لازم است، بر روی استفاده از اینترنت یا کامپیوتر نظارت داشته باشید. به این منظور :
کامپیوتر نباید در اتاق شخصی باشد.
– حتماً کامپیوتر را در محیط عمومی خانه قرار دهید.
– صفحه مانیتورکامپیوتر به سمت بیرون باشد تا از همه جا قابل رویت باشد.
آموزش ارزشها و عقاید
بسیاری از والدین میخواهند که فرزندشان دارای صفاتی چون: صداقت، شجاعت، اعتماد به نفس، نظم، احترام، مهربانی و عدالت باشند.
بچههای پیش دبستانی، رفتار خوب و بد را از رفتار دیگران و از تشویقی که هنگام خوشرفتاری دریافت میکنند، میآموزند.
درک هر فرد از خوبی و بدی، به مرور زمان و با تأثیر گرفتن از خانواده، دوستان، جامعه، مذهب و وسایل ارتباط جمعی، شکل میگیرد.
هر گاه فرزندتان در زندگی روزمره رفتاری ارزشمند از خود نشان داد، به او پاداش بدهید، آنها با این کار شما سرشار از افتخار میشوند و این رفتار مورد تحسین را تکرار میکنند. با تکرار شدن رفتار کودک و تحسین شما، رفتار معمولاً به صورت خودجوش در میآید و با وجود کودک عجین میشود.
بهترین سن انتقال ارزشهای خانوادگی چه زمانی است؟
والدین در سن 11 -9 سالگی فرزندانشان میتوانند فرصت را مغتنم شمرده و با فرزندشان دربارهی اخلاقیات صحبت کنند. چون:
در این سن کودکان با والدین خود رابطه نزدیکتری دارند.
بیشتر از سنین نوجوانی به والدینشان احترام میگذارند.
حرف شنوی بیشتری دارند.
همچنین میتوانند مفاهیم گستردهتری را درک کنند.
مهارت تصمیمگیری
کودکان باید مهارتهای تصمیمگیری را از سنین پایین و در موقیتهای روزمره تمرین کنند.
میتوانید به بچههای پیش دبستانی خود اجازه بدهید برای پوشیدن لباس، بازی یا دعوتکردن یک مهمانی کوچک خود، حداقل از میان دو گزینه دست به انتخاب بزنند، تا توانایی اساسی تصمیمگیری در کودک پرورش یابد.
هر چه موقعیتهای تصمیمگیری برای او بیشتر باشد، بیشتر به مشکلات مربوط به انتخابکردن پی میبرد.
با این روشها بچهها در نهایت نسبت به توانایی خود برای اخذ تصمیم درست، اعتماد به نفس پیدا میکنند و میتوانند در تمام زمینهها از جمله زمینههایی که به جنسیت آنها مربوط میشود درست تصمیم بگیرند.
بچهها باید همزمان بیاموزند که هر تصمیمی پیامدهای خاص خود را دارد. اگر اجازه بدهیم که با پیامد تصمیمهای خود رو به رو شوند تجربیات خوبی کسب میکنند.
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 16 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 10:25 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
تقویت حافظه 2 قاعده اصلی دارد؛ گوناگونی و کنجکاوی.
وقتی انجام دادن بعضی از کارها برای شما عادی می شود، یعنی آنقدر آنها را انجام می دهید که آنها جزو طبیعت شما می شوند، باید آنها را عوض کنید.
باتری حافظه ات را پُر کنبه عنوان نمونه، اگر آنقدر جدول حل کرده اید که حتی توی خواب هم می توانید این کار را انجام دهید، موقع آن است که خود را به چالشی جدید بکشانید تا بتوانید توانایی مغزتان را به بهترین نحو پرورش دهید. کنجکاوی در محیط اطراف و جهان اطرافتان، اینکه آنچه در اطرافتان می گذرد، چگونه اتفاق می افتد و چگونه شما می توانید آن را بفهمید باعث می شود مغزتان با سرعت بالاتر و موثرتری فعالیت کند. به کار بستن مواردی که در این مطلب آمده است، به شما کمک می کند به خواسته ای که درباره پرورش هوش و حافظه تان دارید، برسید.
1- بازی کنیدبرنامه های پرورش ذهن و بازی ها راه های خارق العاده ای هستند برای اینکه مغزتان را به چالش بکشید. سودوکو، جدول و بازی های الکتریکی. همه آنها می توانند سرعت فعالیت مغز و حافظه تان را افزایش دهند. این بازی ها بر منطق دایره لغات و ریاضی و... تکیه دارند. آنها جنبه تفریحی هم دارند و شما می توانید روزانه اندکی از وقت خود را صرف آنها کنید و از آنها سود ببرید. البته روزانه فقط 15 دقیقه از وقتتان را به بازی اختصاص دهید نه بیشتر.
2- مدیتیشن یادتان نرود
مدیتیشن روزانه احتمالا بهترین کاری است که شما می توانید برای سلامت جسم و مغز و روانتان انجام دهید. مدیتیشن نه تنها باعث آرامش شما می شود بلکه باعث پرورش مغز هم خواهد شد. شما با به وجود آوردن حالت متفاوت روانی، مغزتان را به صورتی جدید و جذاب به کار می گیرید و این باعث بالا بردن فعالیت مغزی تان می شود.
3- مغزتان را تغذیه کنید
مغزتان به چربی های مفید و سالم احتیاج دارد پس روی روغن ماهی سالمون، آجیل ها مانند گردو، روغن تخم کتان و روغن زیتون تمرکز و چربی های اشباع شده را از رژیم غذایی تان حذف کنید.
4- داستان های خوبتان را بازگو کنید
خاطره ها و اتفاق هایی که برایتان افتاده اند را تفسیر کرده و آنها را بازگو کنید و لحظه هایتان را با دیگران سهیم شوید. تمرین کنید که داستان های جدید و قدیمی تان را به طوری دلچسب، تاثیرگذار و مفرح تعریف کنید.
5- تلویزیون را خاموش کنید
افراد بالغ روزانه بیش از 4 ساعت را به تماشای تلویزیون اختصاص می دهند. تلویزیون می تواند جانشین روابط شود و روی سبک زندگی تاثیر بگذارد. تلویزیون را خاموش کنید و وقتتان را صرف تمرین های ورزشی برای بدن و مغزتان کنید و به ابعاد دیگر زندگی تان بپردازید.
6- مغز سالم در بدن سالم است
تمرین های ورزشی، تمرین های فوق العاده ای برای مغز نیز هستند. وقتی بدنتان را حرکت می دهید مغزتان باید یاد بگیرد که چگونه ماهیچه ها را هماهنگ کند، فاصله ها را تخمین بزند و تعادل را برقرار کند. تمرین های متفاوت و گوناگون انجام دهید تا مغزتان را به چالش بکشید.
7- چیزهای متفاوت بخوانید
کتاب ها، قابل حمل و پر از شخصیت های جالب و اطلاعات و واقعیت های جذاب و نامتناهی هستند. در زمینه های متفاوت و گسترده مطالعه کنید.
اگر عادت دارید کتاب های تاریخی بخوانید، سعی کنید رمان های معاصر، کتاب های نویسنده های خارجی و کلاسیک را بخوانید. با این کار مغزتان را به کار می گیرید تا تصورات جدید و متفاوتی داشته باشد. همچنین با آشنایی با فرهنگ ها و مردمان جدید می توانید داستان های جالبی برای تعریف کردن داشته باشید.
8- مهارت جدیدی یاد بگیرید
یادگیری مهارت های جدید باعث می شود ناحیه های مختلفی از مغزتان به کار بیفتد. حافظه تان به کار می افتد شما حرکت های جدید یاد می گیرید و می توانید بین چیزهای مختلف رابطه برقرار کنید.
خواندن آثار ادبی، درست کردن غذا و ساختن هواپیما با خلال دندان همه این کارها مغز شما را به چالش می کشد و چیزی جدید برای فکر کردن به شما می دهد.
9- تغییرات به وجود آورید
همه ما برنامه های روتین و کارهای روزمره مان را دوست داریم. ما عادات و دل مشغولی هایی داریم که می توانیم ساعت ها آنها را انجام دهیم ولی هرچه که انجام آن برای ما عادت شده است کمتر مغزمان را به فعالیت وامی دارد. برای اینکه واقعا مغزتان را جوان و پویا نگه دارید، آن را به چالش بکشید.
راهی را که هر روز به سوپرمارکت می روید عوض کنید. برای باز کردن در اتاقتان از دست دیگرتان استفاده کنید. دسرتان را قبل از غذا بخورید. همه اینها مغزتان را مجبور می کند تا بیدار شود و توجهی دوباره به مسایل داشته باشد.
10- مغزتان را پرورش دهید
برنامه ها و کتاب ها و وب سایت ها و در کل تحقیقات زیادی برای پرورش مغز وجود دارند که همه آنها بر 3 پایه اصلی: به یادآوری، تجسم کردن و تحلیل کردن بنا شده اند. هر روز مغزتان را روی این 3 اصل به کار گیرید تا در هر زمینه ای و هرچه بیشتر آماده شود.
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 8:57 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
آیا این حقیقت دارد که شانس در خانه ی آدم را می زند آن هم به تعداد و دفعات محدود؟ آیا این موضوع که در میان افراد جامعه به باوری نهادینه تبدیل شده است حقیقت دارد و برخی از اشخاص همیشه خوش شانس هستند؟ به نحوی که اگر دست به خاک بزنند، به طلا خواهند رسید؟
بی شک واقعیت این چنین نیست و در مقابل این افراد همیشه خوش بخت و خوش اقبال، وجود افراد نگون بختی که از آنان به عنوان بدشانس یاد می شود، توجیهی مانند خوش شانسی و البته در تقابل با آن منطقی به ذهن نمی رسد.
حقیقت این است که افرادی که جامعه به آنان لقب خوش شانس می دهد، اشخاصی هستند که موانع و عوامل بازدارنده در مسیر رسیدن به اهداف خود را از میان برمی دارند و البته در این راه از ناامید نمی شوند و برای نیل به موفقیت از هیچ تلاشی ولو دشوار، دور از دسترس و امکان فروگذار نمی کنند.
این برخورد آنان این تلاقی را در اذهان به وجود می آورد که موفقیت و پیروزی راحت تر و سهل تر از دیگران به سوی آنان می آید و دائماً موقعیت های خوب و اکازیون به سراغ آنان رهسپار است.
نباید از نظر دور داشت که آنان سخت و بیش از دیگر افراد جامعه کار می کنند و همت می ورزند و این لیاقت و شایستگی آنان نیست که بیشتر از دیگران است بلکه رفتار روزگار با آنان، نتیجه و دستاورد رفتار و تلاش این افراد است.
توجه به این مقوله ضروری است که باور عامیانه و سطحی نگرانه ی خوب و یا بد بودن پیشانی نوشت انسان ها از روز تولد، نیاز به تغییر و اصلاحی جامع و فوری دارد، تا با برچسب زدن و نامی مطلق نهادن بر روی شهروندانی که شاید بر اثر ارتکاب یک خطا و یا دست زدن به کاری سهل انگارانه و غلط آن هم به نحوی کاملاً سهوی، برای چندین بار متوالی به دیوار بسته برخورد کرده اند، آنان را در ادامه ی مسیر زندگی تبدیل به افرادی غیرقابل اعتماد و ضعیف النفس نسازد و روحیه ی لازم برای زندگی اجتماعی و امیدواری به آینده و سعی و تلاش را در آنان از بین نبرد.
برای ایجاد تغییرات اساسی و پایه ای در باورهای نادرست جامعه، نیازمند برنامه ای مدون، همتی ماندگار و عزمی جزم هستیم تا از این منظر کاری کنیم تمام افراد جامعه این موضوع را درک کنند که شانس هیچ نقشی در موفقیت ندارد و اتفاقات ناخوشایند برای همه ی انسان های ساکن بر روی کره ی خاکی زمین رخ می دهد و تنها تفاوت موجود در نوع و شیوه ی برخورد با مشکلات و معضلات است که برخی را پیروز و برخی را در تقابل با سختی های زندگی شکست خورده و مغبون معرفی می نماید.
دوری از ترس از مشکلات و شکست های احتمالی و نیمه کاره رها نساختن امور مختلف در زندگی شخصی و یا کاری افراد از دیگر عواملی است که برخی را خوش شانس می نمایاند و البته واقعیت این است که نه معجزه ای در کار است و نه سرنوشتی از قبل تعیین شده است، بلکه با بذل تلاش لازم و استفاده از خلاقیت فکری و بهره برداری از موقعیت های سازنده، می توان حتی از بستر شکست ها و ناکامی های زندگی، ابزاری برای رشد و شکوفایی ساخت و درصد موفقیت و کامیابی در زندگی را افزایش داد.
علاوه بر توجه به ضرورت تلاش انسان برای کسب شرایط بهینه ی زندگی، نباید از نظر دور داشت که به دست آوردن موقعیت های ایده آل در زمینه های مختلف از طریق بررسی و انتخاب پیشنهادات خوب و مناسب دیگران نیز صورت می گیرد، بنابراین باید همیشه با آمادگی، اتکا و اعتماد به نفس در خصوص مهارت و تخصص فردی و اجتماعی خود در جامعه ظاهر شد و از این طریق گام های مثبتی در راه دست یابی به آرزوها و اهداف خود برداشت.
در پایان ذکر این موضوع ضروری است که افراد موفق جامعه و به قول بسیاری از مردم، "خوش شانس"، همواره روی آنچه برنامه و هدف زندگی خود می نامند، با دقت کافی تمرکز می کنند و همراه سعی و تلاشی مجدانه به آنچه می خواهند، می رسند.
از این رو کسب موفقیت و برخورداری از شانس و یا اقبال برای این افراد تصادفی، اتفاقی و یا از پیش معین شده نیست، زیرا آنان علاوه بر استقبال توأم با شادمانی از رویدادهای خجسته و مطلوب، با آغوشی گشاده مسئولیت موارد نامطلوب و ناخوشایند زندگی خود را شجاعانه بر عهده می گیرند و از میان این مسائل نیز به خلق موقعیت هایی برای پیشرفت و ترقی می پردازند.
فان پاتوق
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 8:57 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
چه رابطه ای بین زیبایی و موفقیت افراد جامعه وجود دارد؟ آیا واقعا زیبایی می تواند به رشد و موفقیت اجتماعی یک فرد کمک کند و در نهایت به خوشبختی او بینجامد؟ پاسخ این پرسش در تازه ترین تحقیق دانشگاه تگزاس آمریکا آمده است.
دانشگاه تگزاس در استین آمریکا در تازه ترین تحقیق خود به نام « آیا زیبایی رمز خوشبختی است؟» بار دیگر به بحث پردامنه و جاودانه زیبایی جسمانی و تاثیر آن بر زندگی ما پرداخته است.
برای این منظور نظرات بیش از 25 هزار نفر در 4 کشور گردآوری شد و توسط دو اقتصاددان به نام های دانیل هامرمش و جیسن ابروایا مورد بررسی قرار گرفت.
در این مطالعه سطح موفقیت و خوشبختی ابراز شده از سوی افراد با میزان جذابیت جسمانی آن ها مورد ارزیابی قرار گرفت. نتیجه مشخص شد: 10 درصد افرادی که به لحاظ زیبایی جزو 15 درصد بالای جدول بودند به طور متوسط خوشحال تر و خوشبخت تر از آن هایی بودند که در یک سوم پایین جدول معیار جسمانی قرار داشتند. یعنی به طور مشخص آن ها که کمتر زیبا بودند غمگین تر بودند.
دانیل هامرمش در این باره می گوید: زیبایی فردی انسان را خوشبخت تر می کند. البته می دانم این نتیجه تعجب آور نیست. اما آن چه شگفت آور است این که هیچ کس تا کنون این امر را به طور واقع اندازه گیری نکرده است.
حال چرا معمولی ترها غمگین تر از زیبارویان بودند؟ پاسخ آن به مشکلاتی بر می گردد که در طول زمان به دلیل تحت تاثیر قرار ندادن اطرافیان خود با آن برخورد کرده اند. آن ها عملا کمتر پول در می آورند... در پیدا کردن همراهی برای زندگی خود با مشکل مواجه می شوند... و در جوامعی که روز به روز به زیبایی ظاهری توجه بیشتری نشان می دهد مشکل بیشتری در پذیرفته شدن پیدا می کنند.
تمام این داده ها تا اینجا به نظر بدیهی می رسد. اما مطالعات جدی نشان می دهد که افراد جذاب تر به طور متوسط 5 درصد بیشتر از دیگران در طول زندگی خود پول در می آورند. زنان و مردان زیبا در واقع بیش از دیگران مورد توجه معلم، مربی و اطرافیان خود قرار می گیرند.
مجله نیوزویک سال گذشته اعلام کرد که افراد جذاب از امتیازات زیادی در دنیای کار برخوردار می شوند.
نویسنده مقاله نتیجه می گیرد: واقعیت بازار کار این است: بهتر است زیبا باشید با هوش متوسط ؛ تا این که نابغه باشید با قیافه معمولی...!
ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 15 / 2 / 1390برچسب:زندگی,عشق,افکار,خوشبختی,سلامت,شوهر,زناشویی,بن لادن,طنز,ورزشی,اخبار فناوری اطلاعات, :: 5:27 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی

1- هميشه نسبت به هم مؤدب باشيد، اين كار بسيار آسان است و در كيفيّت روابطتان تفاوت چشمگيري ايجاد ميكند.
2- زماني كه براي نخستين بار همسرتان را ديديد و عاشقش شديد را به ياد بياوريد و نامه عاشقانهاي برايش بنويسيد و طي آن جزئيات آن خاطره را برايش بازسازي نماييد.
3- داخل اتومبيل همسرتان يادداشتي بگذاريد كه روي آن نوشته شده : «عشق توست كه چرخهاي دنيا را ميچرخاند».
4- وقتي در هواي سرد با هم قدم ميزنيد كتتان را درآورده و بر روي شانههايش بيندازيد.
5- به او بگوييد با تمام افرادي كه تاكنون ديدهايد تفاوت چشمگيري دارد. اين موضوع در روابطتان تحوّل شگفتانگيزي به وجود خواهد آورد. (يك زن خوب، الهامبخش مرد است. يك زن فوقالعاده، نظر مرد را جلب ميكند، يك زن زيبا، مرد را شيفته خود ميكند. يك زن دلسوز، قلب مرد را ميربايد...)
6- به پاس قدرداني از زحماتش، دستش را ببوسيد.
7- فكر كنيد كه ديگر محبوبتان را نخواهيد ديد و پس از آن نامه عاشقانه بلندبالايي برايش بنويسيد و به او بگوييد او و عشقش براي شما چه معنا و جايگاهي دارد.
8- در كمد لباسهايش عطر بپاشيد.
9- اگر دلتان ميخواهد احساساتي برخورد كند، شما نيز با او احساساتيتر باشيد.
10- زمان، دلهاي شكسته را درمان ميكند!
11- به نقطه ضعفهاي همسرتان پي ببريد و زماني كه بين شما مشكلي پيش ميآيد، انگشت روي آنها نگذاريد.
12- دفترچهاي از حوادث جالبي كه برايتان رخ داده است درست كنيد و زماني كه او نياز به كمي تجديد روحيه و تفريح دارد آن را در اختيارش بگذاريد.
13- همين امشب به هنگام صرف شام در دهان همسرتان لقمه بگذاريد.
14- با او مانند يك انسان رفتار كنيد نه يك شيء.
15- با او به عنوان مهمترين شخصيّت دنيا برخورد كنيد. (در صورتي كه با افرادي كه دوستشان داريد همدردي كنيد، آنها بيشتر مجذوب شما ميشوند).
16- براي حفظ سلامتياش از هيچكاري دريغ نكنيد.
17- وقتي روز بدي را پشت سر گذاشتهايد سرتان را روي شانههاي او بگذاريد و يك دل سير گريه كنيد.
18- با همديگر از فرزندانتان مراقبت كنيد.
19- هرگاه ميخواهد از خانه خارج شود تا جلوي در خانه دنبالش رفته و او را بدرقه كنيد.
20- هرگاه يك مشاجره لفظي بين شما پيش آمد زود همه چيز را فراموش كنيد.
|
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(
تبادل لینک هوشمند  ابتدا ما را با عنوان زندگی همراه عشق و آدرس 2nyabaeshg.mahtarin.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر بنویسید.
|