عشق یعنی...
عشق،عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق،عشق می آفریند
واز عشق مردن سفریست به سوی خدا...
ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 28 / 12 / 1390برچسب:عشق,علاقه,دوست داشتن, :: 9:15 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
بالاخره اومدی عشقم .... و تو را حس کردم نه تنها با دستانم بلکه با همه وجودم ...
ای کاش زمان از حرکت باز می ایستاد و من و تو در آغوش هم میماندیم برای همیشه ....
لحظه های با تو بودن زیباترین لحظه های عمرم شد
لحظه هایی که دیر می آیند و زود تمام میشوند
گرمی دستات رو تا آخرین لحظه عمرم فراموش نمیکنم
نگاه عاشقت رو تو خاطرم سپردم و منتظر نگاهتم دوباره که برگردی و دیگه نگاهت رو هیچ وقت ازم دریغ نکنی
ببین من هنوزم باور ندارم که کنارتم و تو با منی
چشامو میبستم و سرمو میزاشتم رو شونت و به حرفات گوش میدادم تا صدات تو قلبم بمونه همیشه
و بدون که این عشق عشق من و تو پاک میمونه واسه همیشه
و اما لحظه های بی تو بودن از راه رسید ....
لحظه خداحافظی دستامو فشردی و عاشقانه مرا بوسیدی و سفارش کردی مواظب عشقت باشم و گفتی اگه دورم و نیستم ولی به یادتم همیشه و رفتی .....
من ماندم با یک دنیا تنهایی
رفتی و از دور دست تکون دادی و اشکامو ندیدی ...
حالا میگم که عاشقتم تا ابد دوباره برگرد ...و بدون که قلبم فقط برای تو میزنه همین و بس ....
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 12 / 12 / 1390برچسب:بالاخره ,اومدی ,,,, :: 10:15 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
عشق یعنی:
عشق،عشق می آفریند
عشق زندگی می بخشد
زندگی رنج به همراه دارد
رنج دلشوره می آفریند
دلشوره جرات می بخشد
جرات اعتماد به همراه دارد
اعتماد امید می آفریند
امید زندگی می بخشد
زندگی عشق می آفریند
عشق،عشق می آفریند
واز عشق مردن سفریست به سوی خدا...
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 24 / 10 / 1390برچسب:عشق, یعنی,,,, :: 9:21 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
متولدین فروردین ماه :
به سوی من بیا
تاتو را حس کنم
و دنیا خواهد دید
داستان عشقی سوزان را
که شعله اش در قلب من خواهى بود
به هنگام عاشقی گویی در دنیای شوالیه ها و پرنسس ها سر میکند. قلباً عاشق است و در عشق پا بر جاست.
متولدین اردیبهشت ماه :
عشق را در چشمان منبنگر
چهره ی بر افروخته ام را ببین و عشق را حس کن
به صدای نفس های من گوش کن
و بشنو ترانه ی عشق را
عاشقی بی قرار است و کمرو ولی پرشهامت. موسیقی بر او تاثیر فراوان دارد.
متولدین خرداد ماه :
با من به رویا بیا به رویای عشق
بیا تا بر فراز بلندترین کوه گام نهیم
بیا تا در ژرف ترین اقیانوس شنا کنیم
بیا تا به دورترین ستاره ها پر کشیم
بر عشق ما هیچ چیز ناممکن نیست بهترین عاشق دنیاست و گفتارها و دل او پر ز رویاهای عاشقانه است.
متولدین تیر ماه :
بهشت هیچ است
دربرابر گام برداشتن در کنار تو
در شبی زیبا
زیر نور ماه دلی نازک و پرز محبت دارد و از دل سوختن می هراسد.
متولدین مرداد ماه :
گویی خورشید گرمای خود را از دست داده است
و گل های سرخ عطری ندارند
و ستارگان دیگر نمیخوانند
آن گاه که چشم می گشایم و می بینم
با تو نیستم عاشق پیشه است وبی عشق زندگی نمی کند.
متولدین شهریور ماه :
شاید به نظر برسد که عاشق نیستم
شاید به نظر برسد که نمی توانم عاشق باشم
شاید به نظر برسى که حتی نمی خواهم عاشق باشم
ولی نه در برابر عشقی مانند عشق من به تو
که تا آخرین لحظه عمر آن را در قلبم نگاه خواهم داشت عشق او شعله ای کوچک ولی جاودان است و در پی عشقی حقیقی است.
متولدین مهر ماه :
با پر شورترین گفتارهای عاشقانه
با ماجراهای عاشقانه ای که خواهیم داشت
با فداکاری هایم درراه عشق به تو
خواهی دید که چگونه دوستت دارم
در امور عشقی ورزیده است وزندگی اش پر ز ماجراهای عاشقانه است .. . . زن متولد مهر عشق خود را در عمل نیزبه اثبات می رساند.
متولدین آبان ماه :
در التهاب شنیدن ترانه ی گام های تو هستم
که به سوی من می آیی
و عاشقم بر انتظار آن لحظه که تو رادر کنار خود حس کنم
دوستت دارم هیجان عشق برای او زیبا و پر جاذبه است ودر عشق صادق است.
متولدین آذر ماه :
نجوایی از سوی تو
نگاهی کوتاه از تو
لبخندی شیرین بر لبان زیبایت
و من خود را غرق در عشق می یافتم خوش بین است و راستگو. شاید نگاهی شاعرانه به عشق داشته باشد.
متولدین دی ماه :
روزها ماه ها و سال هامی گذرند
و شاید هیچ چیز عوض نشود
جز من
که بیش از پیش عاشق گشته ام شاید در ظاهر بی احساس باشد ولی قلبی گرم و پر ز عشق دارد.
متولدین بهمن ماه :
می خواهم آزاد زندگی کنم
بسان پرندگان مهاجر
ولی قفسی ساخته از عشق تو
جایی است که همواره روبه آن خواهم داشت عشق خود را دیر ابراز می کنى و عاشق آزادی است. اولین عشق او قلبش را به تپش در می آورد و هرگز فراموش نخواهد شد.
متولدین اسفند ماه :
من آنی نیستم
که بی عشق زندگی را سر کنم
آن گاه که در رویایی عاشقانه هستم
و چشمانم را میگشایم
و عشق رویایی ام را در تو می بینم در عشق بی نظیر است.جذاب و پرنشاط است.احساساتی و رویایی است
پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید:تو میتوانی مرا بزنی یا من تورا؟
پسر جواب داد:من میزنم
پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید
با ناراحتی از کنار پسر رد شد
بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود. ... ... پسرم من میزنم یا تو؟
این بار پسر جواب داد شما میزنی.
پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی؟
پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم را با خود بردی
وقتی بدانیم مشکلات از کجا آغاز می شوند و چگونه ادامه می یابند و بزرگ می شوند، می توانیم جلوی آنها را بگیریم و وقتی بدانیم که یک زندگی بدون مشکل چه مزیت هایی دارد آن وقت قبل از هر چیز درصدد یاد گیری مهارت های زندگی برمی آییم.
یکی از مشکلات اساسی در زندگی مشترک عدم ارتباط کلامی موثر بین زوجین است. بسیاری از زوجین نمی دانند بهتر است از چه کلمات و جملاتی در گفتگو با همسرانشان استفاده نمایند.
جملههای کلیدی برای جذب همسر زندگی زناشویی را باید چون نهالى دانست که لازم است تمام تمهیدات را بهکار بست تا این نهال سست و شکننده، حفظ و بارور شود و به درختى تناور تبدیل گردد و ریشهی آن، در اعماق جان زن و مرد نفوذ کند. آنچه در این میان دارای اهمیت میباشد، محبت و شیوههاى صحیح ابراز آن است. محبت بین زن و مرد ، اکتسابى ست، بدین معنا که هم زن و هم مرد، باید شیوههاى ابراز آن را آموزش دیده، تمرین کنند و به کار برند.
**در این قسمت ۳۱ جمله کوتاه، مفید و مختصر عاشقانه و سازنده را برای شما میآوریم. باشد که برای تقویت زندگی ما و روابط مناسب و عاشقانهمان خوب و مؤثر باشند. این ۳۱ جمله مشت نمونه خروار است:
۱ – یاد خدا باش – با خدا باش – شاد باش.
۲ – سینه خود را پر از انرژی مثبت کنید.
۳ – در پشتبام ذهن خود سبزه و گل بکارید.
۴ – به تمام اعضای بدن خود بگو فریاد بزنند: الهی شکر.
۵ – مسیر زندگی را از وجود تیغها و خارها پاک کنید.
۶ – تانکر عشق و محبت را همیشه پر نگه دارید.
۷ – دشمنی و کدورت را ذوب کنید و در چاه بریزید.
۸ – هوای پاک تنفس کنید. فکر منفی سینه شما را مریض میکند.
۹ – همیشه در کوچه زندگی، دنبال خانه مهربانی باشید.
۱۰ – ورد زبانتان کلمه: دوستت دارم، عاشقتم، باشد.
۱۱ – با چشم خود همسرتان را شیفته کنید.
۱۲ – هر کسی پرسید: حالت چطوره؟ بگویید: خیلی خوبم.
وقتی بدانیم مشکلات از کجا آغاز می شوند و چگونه ادامه می یابند و بزرگ می شوند، می توانیم جلوی آنها را بگیریم و وقتی بدانیم که یک زندگی بدون مشکل چه مزیت هایی دارد آن وقت قبل از هر چیز درصدد یاد گیری مهارت های زندگی برمی آییم
۱۳ – همواره تصور کنید خوشبختترین آدم دنیا هستید.
۱۴ – خوب گوش کن: کسی در دوردست برایت دعای خیر میکند که سلامت و موفق باشی. جوابش را بده.
۱۵ – توجه کن! دلت میگه تا دوستی هست چرا دشمنی؟
۱۶ – سعی کن برای همسرت، زیباترین باشی.
۱۷ – گاهی اوقات فکر ما نیاز به سمپاشی داره تا سالم و خوب باشیم.
۱۸ – بگذار دیگران هر چه میخواهند بگویند مهم این است که ما با هم هستیم.
۱۹ – هرشب فکر میکنم که آیا فردا زنده هستم که باز هم تو را ببینم.
۲۰ – اگر بگویی بمیر، نمیمیرم. چون میخواهم تا انتها با تو باشم.
۲۱ – تا وقتی خنده و شادی هست چرا گریه و غم. پاشو به دنیا بخند پاشو.
۲۲ – چه بوی خوبی میدی، چه دست مهربون و گرمی داری.
تکرار این جملات عاشق ترتان می کند
۲۳ – چقدر مزرعه دل شما سبز و خرم است. باغت آباد.
۲۴ – میدونی چیه؟ تا حالا از گل نازکتر به من نگفتی. ممنون تو هستم.
۲۵ – نمیدونم اگر تو نبودی چه کسی میتوانست مرا خوشبخت کند.
۲۶ – پدر و مادرم به خاطر زحمات و محبتهای تو همیشه دعایت میکنند.
۲۷ – راستی چرا آماده نمیشوی برویم پارک، قدری قدم بزنیم. به یاد گذشتهها.
۲۸ – آدم وقتی وارد این خونه میشود. همه ناراحتیهاش برطرف میشه.
۲۹ – خدایا! زندگی از این زیباتر و بهتر دیگه نمیشه. شکر شکر شکر…
۳۰ – میدونی عزیزم، خیلی دوستت دارم، خیلی زیاد.
۳۱ – بیخیال غم دنیا، بیا چند دقیقه با هم از ته دل بخندیم و برای زندگی بهتر برنامه ریزی کنیم!
من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند. گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز...
خدایا همیشه با من باش تا بهترین باشم....دوستت دارم*
عروسک جون فدات شم
تو هم قلبت شکسته
که صد تا شبنم اشک
توی چشمات نشسته
منم مثل تو بودم
یه روز تنهام گذاشتن
یه دریا اشک حسرت
توی چشمام گذاشتن
چه تهمتها شنیدیم
چه تلخیها چشیدیم
عروسک جون تو میدونی
چه حسرتها کشیدیم
عروسک جون زمونه
منو این گوشه انداخت
بجای حجله بخت
برام زندون غم ساخت
بمیره اونکه میخواسته
مارو گریون ببینه
سرای سینه هامونو
زغم ویرون ببینه
عروسک جون نگام کن
چشام برقی نداره
زمستونه تو قلبم
که هیچ گرمی نداره
باید اینجا بخشکیم
تو گلدون شکسته
نه اینکه باغبون نیست
در گلخونه بسته
دلم میخواد یه روزی بعد سالها
پرستوی سعادت رو ببینی
نمیخوام بیش از این تو صورت من
نشون یأس و وحشت رو ببینی
دلم میخواد یه روزی فارغ از غم
تبسم روی لبهامون بشینه
شاید اون روز دوباره جون بگیره
نهال آرزوهامون تو سینه
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان..
یک ماشین به او زد.پیر مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.
سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.
من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟ "پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم
به گفتگوی زیر توجه کنید ، قبل ازآن که ادامه مقاله را مطالعه نمایید ، از خودتان بپرسید : آیا در زندگی شماهم مانند این گفتگو ها هست ؟ آیا تاکنون در باره حقوق زناشویی خودتان، با همسرتان بحث وگفتگوکرده اید ؟ اگر پاسخ پرسش ها مثبت است؛با مطالعه مقاله ،به کمک دوکلید طلایی ، در زندگی زناشویی ، دریچه خوشبختی را به روی خود وهمسرتان ،باز نمایید ؛ تا در کنار همسرتان ، به خوبی زندگی نمایید ودر آخرت از ثواب های همسرداری برخوردار شوید.
زن : آقای مشاور شوهر من ، درزندگی زناشویی هیچ گاه حق من را ادا نمی کند !
مشاور : یعنی چی ؟
زن : کمتر به احساسات من توجه می کند ، هیچ وقت از کلمات عاطفی استفاده نمی کند ، اصلاً من را دوست ندارد !
مرد : آقای مشاور نخیر ایشان است که حق من را رعایت نمی کند !
مشاور: یعنی چی ؟
مرد : به من احترام نمی گذارد وبه حرف من گوش نمی دهد !
زن : خب اول تو به احساسات من توجه کن تا من به تو احترام بگذارم !
مرد : چگونه وقتی تو به من احترام نمی گذاری ، عاشقانه صحبت کنم !
*******
به نظر شما در مشاجره بالا چه کسی درست می گوید ؟ خانم یا آقا ؟
به نظر می رسد هردو درست می گویند ، هردو، حق خود را از طرف قابل مطالبه می کنند ؛ شما فکر می کنید این دو با چنین گفتگو به نتیجه خوبی می رسند ؟
هر کدام از این زن ومرد ، انجام وظیفه خود را منوط به اخذ حق خودش کرده است،آیا آنها به حقوق خود می رسند ؟ آیا با این گونه گفتگوی به زندگی آرام وعاشقانه دست خواهند یافت ؟ به نظر شما چه باید کرد تا هردو به حقوق خود برسند ،تا دارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند؟
با کمی دقت و تأمل ، پاسخ پرسش های فوق منفی است ، این زن وشوهر، به نتیجه مثبت و سازنده نخواهند رسید ؛ و حداقل به طلاق عاطفی می رسند ! چه باید کرد ؟ این زن وشوهر چگونه به حقوق خود برسند ؟
این زن وشوهر با مطالبه حقوق یکدیگر ، دائم از هم ایراد می گیرند. برای برآورده نشدن حقشان، همدیگر را مورد سرزنش قرار می دهد؛ که این کار موجب دوری از یکدیگر می شود .
زن ومرد هر کدام سعی کنند که تکلیف و وظیفه خودشان را انجام دهند ، تاهر دو به حقوقشان برسند ودارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند
اگر هر کدام به عوض مطالبه حقشان ، به فکر انجام تکلیف و وظیفه اش نسبت به همسرش باشند ؛ این عمل علاوه برآن که محبت همسرشان را جلب می نمایند،حقوق طرف مقابل خود را ادا نموده است. به عبارت دیگر انجام تکلیف و وظیفه زن، حق شوهر است ؛وبالعکس انجام تکلیف و وظیفه شوهر ، حق زن می باشد.
اولین کلید طلایی خوشبختی
زن و مرد هر کدام سعی کنند که تکلیف و وظیفه خودشان را انجام دهند ، تاهر دو به حقوقشان برسند و دارای زندگی شیرین وعاشقانه داشته باشند.
آقای مشاور،من تکالیف ووظایفم را انجام می دهم،ولی شوهرم هیچ گاه تکلیفش را انجام نمی دهد؛من خسته شده ام ! ومن به بن بست رسیده ام ! من می دانم که این کار هم هیچ فایده ای ندارد ! آقا شوهرم عوض نمی شود.
در کمبود های زندگی زناشویی ، قبل از آن که به همسرت اعتراض کنی ،از خودت این سؤال را بکن « من چکار کرده ام که همسرم بامن این گونه رفتار نادرست
دارد ؟!!»
اما کلید دوم خوشبختی
در کمبود های زندگی زناشویی ، قبل از آن که به همسرت اعتراض کنی ،از خودت این سؤال را بکن «من چکار کرده ام که همسرم بامن این گونه رفتار نادرست دارد ؟!!»
توضیح آن که درکمبود ها واختلافات زناشویی ، ابتدا نگاه کنیم که «من چه اشکالی در همسر داری دارم؟! » ، آن را شناسایی کرده و در رفع آن کوشش نماییم . این نوع نگاه اولاً ایجاد تشنج در خانواده نمی کند ؛ ثانیاً من خودم را نسبت به همسرم طلبکار نمی دانم، بلکه خودم را نسبت به او بدهکارمی دانم؛ این موضع گیری در اصلاح بسیار مؤثر است.
در روان شناسی، این گونه افراد را دارای « کنترل درونی » می دانند ، این افراد همواره موفق بوده و رشد می کنند، ولی افرادی دارای « کنترل بیرونی » هستند ، همواره به دنبال آن هستند که دیگران تغییر کنند تا آنها تغییر کنند.
بر اساس نظریه جولین راتر به طور کلی افرادرا به دو دسته می توان تقسیم کرد : افراد دارای کنترل درونی وافراد دارای کانون کنترل بیرونی .
افرادی که کانون کنترل درونی هستند : مسؤلیت رفتار ها، شکست ها وپیروزی هایشان را خود بر عهده می گیرند
اما بر عکس هنگامی که انسان به کنترل بیرونی معتقد باشد: احساس می کند که فقط دیگران یا محیط بیرون توان ارزیابی رفتار های او ویا مسؤلیت رفتارها ، شکست ها وپیروزی های اورا بر عهده دارد وخود او هیچ نقش مؤثری ندارد
درونی ها وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی روبه رو می شوند ، برای مقابله با آن ،تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند ،در حالی که بیرونی ها عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل ، از طریق آرزومندانه وانتظار از دیگران واکنش نشان می دهد
به خاطر کوچکترین کار خوبی که انجام می دهید، خود را ستایش و تشویق کنید.
شما عادت کرده اید برای کارهای بد و نادرست خود ، هزاران بار خود را سرزنش کنید. اما یکبار هم خود را شایسته تشویق و ستایش ندانسته اید.
چرا وقتی کار خوب و درستی انجام می دهید، برای خود کف نمی زنید؟ و به خود آفرین نمی گویید؟ انجام همین کارهای به ظاهر ساده که ممکن است در نظر شما بی معنی و بیهوده هم باشند، رشد اعتماد به نفس شما را تسریع می کند.
الان، شما دارید یک کار مثبت می کنید. دارید کتابی برای تقویت اعتماد به نفس خود می خوانید، یعنی تصمیم گرفته اید که یک دگرگونی مثبت در خود به وجود آورید. بنابراین، همین الان شما شایسته تشویق شدن هستید. پس چرا معطلید؟ به خود آفرین بگویید. برای خود کف بزنید. یا آنکه به خود قول دهید که به خاطر این کار مثبت، بعدا خود را به خوردن بستنی، پیاده روی، سینما، گردش در پارک و ...
دعوت می کنید و در اولین فرصت ممکن به قول خودعمل کنید.
هیچ کدام از کارهای مثبت خود را کوچک و بی اهمیت، تلقی نکنید.
خداوند، فرموده که به خوبیهای ما، حتی اگر ذرهای باشد، پاداش می دهد و هرگز در سنت الهی، اجر نیکوکاران ضایع نمی شود.
اگر توجه به کارهای نیکو و پاداش دادن به آنها، سنت خداست، ما هم که جانشین خدا در زمین هستیم، باید از این سنت پیروی کنیم.
هم اکنون فکر کنید و ببینید که از آغاز روز تاکنون، چه قدر کار مثبت و نیکو انجام داده اید؟ خود را به خاطر تک تک این کارها باید تشوی کنید.
اگر یک ساعت، خوبف درس خوانده ایدف اگر سخن نیکو و سنجیده ای گفته اید، اگر در مشکلی صبور بوده اید، اگر اطاقتان را مرتب کرده اید، اگر به دوست خود نامه ای نوشته اید و احوال او را جویا شده اید؛ و اگر هر کار خوب و مثبت دیگری انجام دادهاید؛ یادتان نرود که خود را تشویق کنید.
هیچ کدام از کارهای درست خود را بی پاداش نگذارید. حتی، به صورت تحسینی ذهنی با لبخندی ظاهری هم که شده، خود را تشویق نمایید.
بعضیها معتقدند انسان بدون عشق نمیتواند به زندگی ادامه دهد و دائما احساس میکند یک چیز کم دارد. نقطه عطف عشق در جامعه ما ازدواج است.
روز به روز از تعداد ازدواجهای اجباری کاسته شده و دختر و پسر، خودشان تصمیم به ازدواج با هم میگیرند. در چنین شرایطی وجود عشق و محبت بین طرفین، یکی از عوامل مهم و تعیینکننده در این تصمیم است. پس میتوان به این نتیجه رسید که تقریبا تمام ازدواجهای امروزی با عشق آغاز میشود. اما مهم، سرنوشت این عشق است که به کجا کشیده خواهد شد و چه بلایی سر آن میآید و در زندگی زناشویی بعد از ازدواج چه نشانههایی از آن باقی میماند.
برای آن که بتوانیم به کسی محبت کنیم ابتدا باید دیدگاه طرف مقابل را درباره محبت کردن بدانیم، این کار را باید قبل از ازدواج انجام دهیم تا ببینیم آیا کسی را که میخواهیم به عنوان همسر انتخاب کنیم با روحیات ما همخوانی دارد یا خیر؟
برای یافتن این دیدگاه باید این سوال را از خود و طرف مقابلتان بپرسید که به نظر شما اگر کسی شما را دوست داشته باشد چگونه باید آن را ابراز کند و به تعبیری دیگر مظاهر محبت و عشق چیست؟
در جواب این سوال، دیدگاه همه راجع به محبت معلوم میشود. بعضیها محبت را بیشتر در مادیات میبینند مثلا از گرفتن یک کادوی گرانقیمت میفهمند که کسی دوستشان دارد. بعضیها گفتار عاشقانه را دوست دارند و میخواهند کسی که دوستشان دارد دائما به آنها ابراز علاقه کلامی کند و بسیاری از نمودهای دیگر محبت و عشق ورزیدن که بر اساس سلیقه و شخصیتهای متفاوت، متغیرند.
پیدا کردن این ترجیحات در خود و طرف مقابل، به ما این امکان را میدهد که محبت خود را آن طور که میخواهیم به همسرمان ابراز کنیم و نتیجه مطلوبی بگیریم.
وقتی کسی را دوست داریم، تنها با گفتن "دوستت دارم" نمیتوانیم به او ثابت کنیم که حقیقتا دوستش داریم. عشق و محبت، احساسی است که در ما نسبت به کسی به دلایل مختلفی ایجاد میشود.
وقتی کسی را دوست داریم به خاطر این دوست داشتن خیلی کارها میکنیم و خیلی از رفتارها را انجام نمیدهیم :
1- به او دروغ نمیگوییم
دروغ گفتن و هر نوع پنهان کاری نسبت به شخصی که دوستش دارید نه تنها حس اعتماد طرفین را از بین خواهد برد بلکه تداومی را برای ابراز دوستی در پی نخواهد داشت. چرا که در یک ارتباط زناشویی توام با عشق و محبت تنها راستی و صداقت است که بنیان تمام رفتارهای منجر به پذیرش متقابل را بوجود می آورد.
2- غرورش را نمیشکنیم
گاهی وقت ها شکستن غرور شاید برای رسیدن به خیلی چیزها خوب باشه ولی نه به این شکل که صراحتا برای طرف مقابل بکار ببرید. چون این کار یکنوع خورد کردن شخصیت و ایجاد تنشی را در پی خواهد داشت که شاید در یک زمان کوتاه جبران اینکار چندان هم ساده نباشد.
3- به خانوادهاش و کسانی که دوست دارد احترام میگذاریم
همسر شما از دل یک خانواده آمده است که اگر آن خانواده نبود، همسر شما نیز امروز در کنار شما نبود، پس به خاطر وجود همسرتان که دوستش دارید باید از خانوادهاش سپاسگزار باشید و به خاطر وی به آنها احترام بگذارید و مطمئن باشید که همسر شما قدردان این احترام خواهد بود.
4 او را به باد نقدهای بیرحمانه نخواهیم گرفت
این به معنی تایید همه جانبه همسرتان نیست چون هر کسی ایراداتی دارد، اما اگر کسی بخواهد همیشه تنها ایرادات شما را بگوید قطعا خسته خواهید شد. همیشه نقاط مثبت را در کنار نقاط منفی ببینید تا به همسرتان احساس ارزشمند بودن بدهید و از بهانه گیری و ایرادهای بیخود بپرهیزید.
5- با او لجبازی نمیکنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید در برابر خواستهها و رفتار او موضع گیری و لجبازی نمیکنید.
6- وقتی اشتباهی در قبال همسر خود مرتکب میشویم براحتی و بدون قید و شرط از او عذرخواهی میکنیم
اشتباه کردن در زندگی، اجتناب ناپذیر است و یکی از راههای برطرف کردن اثرات این اشتباه در ذهن طرف مقابل، عذرخواهی است که این عمل در برابر کسی که دوستش دارید باید برایتان بسیار راحت باشد چرا که غرور در برابر معشوق جایی ندارد.
7- او را در کارها و تصمیماتمان دخیل میکنیم
وقتی همسرتان را دوست داشته باشید همیشه میخواهید نظر او را راجع به همه چیز جویا شوید و کاری کنید که او را خوشحال میکند، پس همیشه با او مشورت میکنید و تصمیمات خود را به تنهایی نمیگیرید.
8 اگر مخالفتی با او داریم با آرامش قانعش میکنیم
اختلاف نظر هم در زندگی زناشویی اجتناب ناپذیر است اما برخورد همسران در این اختلاف نظرها میتواند آن را مشکل ساز و یا سازنده کند. پس اگر همسرتان را دوست داشته باشید با آرامش با او سخن میگویید و دلیل مخالفتتان را روشن و واضح برایش توضیح میدهید و آنگاه میتوانید قانعش کنید.
9- به او در کارهایش کمک میکنیم
زن و مرد باید در همه چیز با هم همکاری داشته باشند. درست است که این دو، در زندگی وظایف مشخصی دارند اما امروزه این مرزها کمرنگ شده و زن و مرد در بیرون و داخل خانه در همه چیز همکاری میکنند. پس به راحتی میتوان این کمک کردن را در زندگی امروزه معنی کرد.
10- اگر گاهی حوصله ندارد و غمگین است به او کمک میکنیم
اگر همسرتان غمگین یا عصبانی یا بیحوصله است اگر دوستش داشته باشید تمام تلاشتان را میکنید که این احساس منفی را از او دور کنید یا اگر لازم باشد به او فرصت دهید تا بتواند به حالت عادی برگردد نه اینکه بیشتر به او خرده بگیرید و او را ناراحتتر کنید. گاهی آرامش داشتن در برابر کسی که عصبانی است او را بیشتر عصبانی میکند. اگر همسرتان را عصبانی کردید با آرامش بی موقع خود، او را عصبانیتر نکنید چرا که او فکر میکند آنقدر برایش ارزش ندارید که وقتی ناراحت است عین خیالتان نیست.
11- میتوانیم به راحتی اشتباهات او را ببخشیم و فراموش کنیم
درست است که بعضی اشتباهات بخشودنی نیست اما تعداد آنها بسیار کم است و معمولا در زندگی اشتباهات کوچکی پیش میآید که میتوان با محبت از آنها گذشت و با صحبتهای منطقی، از بروز دوباره آن جلوگیری کرد.
12- از اینکه در کنارش هستیم خوشحالیم و نمیخواهیم از کنارش فرار کنیم
بعضی از زن و شوهرها دائما میخواهند از هم فرار کنند و تنها باشند و یا وقت خود را با دیگران بگذرانند. درست است که ممکن است گاهی انسان، به تنهایی و خلوت کردن نیاز پیدا کند اما طبیعتا در اکثر اوقات از اینکه در کنار فردی که دوستش دارید هستید لذت میبرید و میشود این خوشحالی و لذت را نشان دهید تا همسرتان بداند که در کنارش خوشحالید.
13- با لذت، گذشت خواهیم کرد و تمام چیزهای خوب را برای همسرمان میخواهیم
این گذشت به معنی نادیده گرفتن خودتان نیست بلکه وقتی کسی را دوست دارید اول به او میاندیشید و بعد به خودتان.
14- در جملههایمان کمتر از "من" استفاده میکنیم و بیشتر از او و خوبیهایش میگوییم
با کاربرد این روش در واقع کارهایی که خودمان از همسرمان انتظار داریم میتواند فهرست خوبی از این دسته باشد.
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید:
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی پس چطور دوستم داری؟ چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه باشه!!! میگم ...
چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخاطر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت
پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره
عشق خام و ناقص میگه: من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
ولی عشق كامل و پخته میگه: بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه .
انتخاب موفقیت آمیز همسر مستلزم عوامل بسیاری است که پیش زمینه همه آنها شناخت است. این شناخت از یک آشنایی اولیه شروع می شود و با گذراندن دوره خواستگاری، تحقیق، نامزدی و تصمیمگیری نهایی ادامه پیدا می کند.
درباره این که دوران نامزدی باید به کسب شناخت از طرف مقابل شما اختصاص یابد یا دوران عقد،خیلی ها تردید دارند و تصمیم گیری در این زمینه را به فرهنگ خانوادگی شان واگذار می کنند. اما فکر می کنید درست ترین حالت چنین رسم و رسومی چیست؟
شاید بد نباشد ابتدا چند نکته را درباره اهمیت دوران نامزدی و عقد بخوانید و بعد خودتان در این باره قضاوت کنید.
1- عقد برای راحتی خیال: هنوز هم خانوادههایی هستند كه پس از انجام مرحله خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با حذف مرحله شناخت، مهر عقد دائم بر انتخاب اولیه ایشان زده و دوره نامزدی را تبدیل به دوره عقد میكنند. استدلال اینگونه خانوادهها چنین است: میخواهیم عقدشان كنیم خیالمان راحت شود؛ به بیان دیگر، تن سپردن به دوره آشنایی پیش از ازدواج فرزندان برای این پدر و مادرها اسباب ناراحتی خیال است.
از نتایج احتمالی این شتاب والدین برای رسیدن به آرامش آن است كه اگر انتخاب، اشتباه بود و ناهمخوانی و مشكلاتی در رابطه زوج وجود داشت با عقد زودهنگام، ناچار شوند به زندگی نامطلوب تن داده و یا درصورت از كف دادن طاقت، پس از سالها رنج و تحمل و مدارا بهدنبال طلاق رفته و تبعات و پیامدهای آن را پذیرا باشند؛ چنین است كه تعجیل برای رسیدن به آرامش خیال لزوماً ایشان را به هدف مطلوب نخواهد رساند.
از این رو بهتر است خانوادهها بعد از آشنایی اولیه اقدام به رفت و آمد خانوداگی كرده و در چارچوب شرع و عرف جامعه اجازه دهند دختر و پسر زیر نظر والدین با خصوصیات یكدیگر بیشتر آشنا شوند تا هم این آشنایی باعث كاهش تضادهای بعدی گردد و هم خانواده ها با رعایت عرف مرسوم راه آشنایی بیشتر را فراهم كنند.
انگیزهها و تمایلات احساسی و فرهنگی و شتاب برای عروس یا دامادكردن فرزند و نیز هراس از بههم خوردن نامزدی فضای تصمیمگیری عاقلانه را برای زوج جوان تنگ می کند
2- مقاومت در برابر حقیقت: گرچه خانوادهها پس از مراسم خواستگاری و انتخاب اولیه دختر و پسر، با معاشرت آنها برای شناخت بیشتر موافقت میكنند اما همیشه انصراف و پشیمانی ایشان از انتخاب را بهسادگی نمیپذیرند، غافل از آنكه پس از دوره شناخت با دوگزاره منطقی روبهرو هستیم كه یكی تایید و دیگری رد انتخاب است و دلیل منطقی وجود ندارد كه لزوما در انتظار تایید انتخاب باشیم، در حالی كه برخی انگیزههای احساسی و فرهنگی والدین را به انتظار تایید انتخاب مینشاند و پشیمانی فرزندشان از انتخاب را گونهای ناكامی و شكست میدانند؛ بهویژه اگر این پشیمانی (پشیمانی از انتخاب فرد خاص پس از دوره نامزدی) چندبار تكرار شود.
چه بسا همین انگیزهها و تمایلات احساسی و فرهنگی و شتاب برای عروس یا دامادكردن فرزند و نیز هراس از بههم خوردن نامزدی فضای تصمیمگیری عاقلانه را برای زوج جوان تنگ كند. چه خوب است اگر پدر و مادر پس از دوره شناخت به فرزند خود بگویند: اگر به انتخاب خود باور و اطمینان بیشتر یافتهای از انتخاب درست تو خوشحالیم و اگر از انتخاب خود پشیمان شدهای باز هم خوشحالیم كه به موقع متوجه مشكلات احتمالی شده و از یك زندگی مشترك ناموفق، بركنار ماندهای.
3- پخش اخبار: یكی از اشتباهات و عادات ناپسند فرهنگی برخی والدین آن است كه پیش از قطعی شدن مسئله انتخاب همسر، در حالیكه فرزندشان دوره شناخت نامزد را میگذراند دوست و فامیل را از انتخاب اولیه فرزندشان باخبر میسازند، همین امر سبب میشود كه اگر زن یا مرد جوان از انتخاب خود پشیمان شوند فضای مناسبی برای بیان آنچه در دل دارند، نیابند. گویا باید دلیل پشیمانی و نتایج شناخت نامزد را برای همه اطرافیان توضیح دهند.
قدری خودداری در بیان مسائل خصوصی خانواده و پرهیز از شتاب برای خبركردن دیگران از پیامد منفی رنج و فشار روحی برای فرزندان خواهد كاست.
گاه پیچیدگی و بزرگی این اشتباه در حدی است كه برخی خانوادهها شروع آشنایی و نامزدی زوج جوان را با یك مهمانی مفصل اعلام میكنند.
دوستی میگفت: پس از قدری معاشرت و شناخت نامزدم، از انتخاب خود پشیمان شده و خانواده را از پشیمانی و تغییر تصمیمم آگاه كردم، پس از آن از مادرم شنیدم: «نمیخوام چیه؟ من 200نفر را شام دادم!» سخن این مادر به خوبی نشانگر كاستیهایی است كه در آن حرف مردم، همچنان پیشتاز است و بر سعادت فرد ترجیح داده میشود.
مفیدتر است اگر در دوره شناخت نامزد، رفتار والدین، همواره به زوج نامزدشده نشان دهد كه بیش و پیش از هر چیز در انتظار نتیجه شناخت و تحقیق زوج از یكدیگر هستند
4- شتاب برای تداركات ازدواج: اگر هنگامیكه زوج نامزد شده در حال شناخت یكدیگر هستند، خانوادهها را در تدارك جشن و تهیه جهیزیه و گرفتن وام و... ببینند خود را در معرض یك عمل انجام شده مییابند و دوره نامزدی عملاً كاركرد واقعی و اصلی خودش (شناخت) را از دست داده و تبدیل به مقدمه ازدواج میشود. مفیدتر است اگر در دوره شناخت نامزد، رفتار والدین، همواره به زوج نامزدشده نشان دهد كه بیش و پیش از هر چیز در انتظار نتیجه شناخت و تحقیق زوج از یكدیگر هستند.
5- آسانگیری نابهجا: بارها شاهد بودهایم كه زن یا مرد جوان از برخی رفتار ناشایست نامزد و یا مشكلات ارتباطیاش با او نزد پدر و مادر شكایتمیبرد و از ایشان میشنود كه «خوب میشه.وقتی رفتید زیریكسقف درست میشه.»
روشن است كه نمیتوان در رؤیا و تخیل و آرمان خواهی مطلق زیست و توقع انسان كامل از همسر داشت اما هشدارهایی چون گرایش فرد به موادمخدر، وابستگیهای بسیار به خانواده، خسّت، عدمكنترل خشم، داشتن همنشینان ناشایست و تفاوتهای عمیق و وسیع فرهنگی و فردی و... مواردی نیست كه بهسادگی قابل چشم پوشی باشد و تنها زیر یك سقف رفتن مشكلی را حل نمیكند.
گاهی دیده شده كه برخی خانوادهها توقع دارند اختلالات روحی و مشكلات اخلاقی و رفتاری فرزندشان نیز با ازدواج برطرف شود! به بیان دیگر ازدواج را جایگزین مراجعه به روانپزشك و مشاور میدانند.
6- چشم پوشی از اهمیت مشاوره: به انتظار روزی هستیم كه افراد، با همان جدیت و باوری كه برای درمان مشكلات جسمی، به پزشكان متخصص مراجعه كرده و آماده پذیرش هر زحمت و هزینهای برای رسیدن به سلامت و بهبودی هستند، برای حل مسائل روحی و معنوی زندگی، مانند انتخاب همسر نیز مراجعه به روانشناس و مشاور را لازم بدانند.
7- نداشتن توانایی تفكیك مسائل: معاشرت محدود زن و مرد جوان در دوره نامزدی، گونهای وابستگی و تعلق خاطر ایجاد میكند (هر قدر هم كه برای خود تكرار كنند در دوره شناخت بهسر میبرند)این وابستگی و تعلق خاطر، زمانی دردسر ساز میشود كه زوج متوجه میشوند مشكلات جدی در رابطهشان دارند اما بهدلیل بندهای احساسی قادر به تصمیمگیری عاقلانه نیستند.
در این گونه شرایط برعهده والدین است كه فرزند را در تفكیك مسائل احساسی و عقلی یاری داده و به او یادآور شوند كه برای تن ندادن به زندگی فرسایشی و قربانی نشدن بهدلیل ازدواج اشتباه، باید دوره نقاهت روحی و احساسی و رنج دل كندن را تاب آورد.
8- به تأخیر انداختن آزمایشهای پزشكی: شایسته است انجام آزمایشهای پزشكی، پیش از آغاز مرحله شناخت مورد توجه قرار گیرد. گاه غفلت از این امر پیامدهای رنج آور و یا جبرانناپذیری را بهدنبال میآورد و آن زمانی است كه زوج جوان پس از اطمینان یافتن از هماهنگی و توافق فكری و فرهنگی و ایجاد وابستگی و باور به یكدیگر، نتیجه منفی آزمایش را مانع ازدواج خود میبینند.
ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد …
محققانی که روی «فیزیولوژی» عشق کار میکنند، میگویند این احساس ریشه در برخی هورمونهای بدن انسان دارد و روزی میتوان مثلا ادکلنی ساخت که همین احساس را در فرد القا کند
عشق یک تجربه فوقالعاده است یا فقط یک واکنش شیمیایی؟ یه عقیده پروفسور لری یانگ، متخصص علوم اعصاب دانشگاه اموری در جورجیای آتلانتا عشق فقط یک دارو و یک فعالیت شیمیایی در بدن انسان است. طبق نظر پروفسور یانگ که در نشریات معتبر علمی ایالات متحده منتشر شده است عشق میتواند با یک سری واکنشهای شیمیایی در نقاط مختلف مغز انسان توصیف شود.
اگر این موضوع درست باشد ممکن است دانشمندان بتوانند با افزایش مواد شیمیایی در بدن عشق را در انسان به وجود بیاورند. همچنین این امید وجود دارد که بتوان با تست عشق ژنتیکی میزان آمادگی افراد برای تجربه یک زندگی زناشویی شاد را تخمین زد. اما اگر این موضوع درست باشد، شعرهای عاشقانه چه معنایی دارد؟
شاعران سعی دارند به ما بگویند که عشق چیزی فراتر از درک و فهم ماست، اما پروفسور یانگ این مفهوم را فقط برای سرودههای شاعران درست میداند. پروفسور یانگ در این باره میگوید: احساسات ما بر اساس رفتار ما تکامل مییابد و این همان چیزی است که در قلمروی حیوانات نیز وجود دارد. من فکر نمیکنم عشق مادر به بچه خود تفاوتی با عشق مادر در بین شامپانزهها یا میمونهای رزوس یا موشها داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که در حیوانات یک ماده شیمیایی به نام اکسیتوسین باعث شکلگیری و بیشتر شدن پیوند بین مادر و فرزندش میشود.
به عقیده پروفسور یانگ به احتمال زیاد یک فرآیند مشابه نیز باعث ایجاد عشق در انسان میشود، اما وقتی ما این احساسات را تجربه میکنیم آنها آنقدر فوقالعاده هستند که نمیتوانیم مجسم کنیم که آنها فقط یک سری واکنشهای شیمیایی هستند.
محققان دریافتهاند که اکسیتوسین باعث ایجاد نوعی تعهد و پیوند نزدیک در نوعی موش میشود و مانند انسان شکلی از پیوند شدید با فرد دیگری را برای مدت طولانی ایجاد میکند. همچنین مطالعات زیادی وجود دارد که نشان میدهد اکسیتوسین حس اعتماد را در انسان افزایش میدهد.
پروفسور یانگ امیدوار است که روزی بتواند درک بهتری از چگونگی ارتباط فعالیتهای شیمیایی و فعالیتهای نقاط مختلف مغز داشته باشد تا بتواند چگونگی پدیدار شدن این احساسات پیچیده را توضیح دهد.
اما در مقابل نظر پروفسور یانگ، دانشمندان دیگر اعتقاد دارند این تحقیقات تاثیر روانشناسی زیادی به دنبال خواهد داشت. پروفسور نیک باستروم مدیر موسسه آینده انسان در دانشگاه آکسفورد درباره این نظرات میگوید : نباید فکر کنیم که این دیدگاه میتواند به ما درک کاملی از این موضوع بدهد که عشق چیست؟ باید در این زمینه تحقیقات روانشناسی، جامعهشناسی و پدیدارشناسی انچام شود تا نگرش درستی به این موضوع داشته باشیم.
تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که وجود اکسیتوسین به عواملی در زندگی انسان بستگی دارد. میزان اکسیتوسین در بدن انسان به نوع تربیت و پرورش افراد هم بستگی دارد. همچنین مطالعات نشان میدهد زنانی که تجربه سوء استفاده یا بیتوجهی در زندگی زناشویی را داشتهاند سطح اکسیتوسین در مغز آنها کاهش پیدا کرده است. بنابراین تجربههای ما تاثیرات زیادی روی توانایی ما در شکل ارتباطات ما دارد؛ اما پروفسور یانگ معتقد است که این تاثیرات در نتیجه تغییرات عصبی شیمیایی و حالات ژنتیکی رخ میدهد.
حالا اگر واقعا عشق تنها یک واکنش شیمیایی پیچیده است چطور میتوان احساسات شدید انسان را کنترل کرد؟
پروفسور یانگ میگوید اکسیتوسین توانایی ما را در تشخیص احساسات دیگران افزایش میدهد و توانایی ما را در شکل ارتباطات بالا میبرد، همچنین این امکان وجود دارد که بتوان از اکسیتوسین برای درمان و ایجاد پیوند بین یک زوج استفاده کرد.
هم اکنون در بعضی از عطرها ماده اکسیتوسین وجود دارد اما میزان آن به قدری پایین است که نمیتواند مانند یک محرک جنسی عمل کند؛ اما در آینده این امکان وجود دارد که با توسعه و پیشرفت داروها نقاط خاصی از مغز هدف قرار گیرد که بتواند چنین تحریکی را در مغز ایجاد کند. البته این کار یک نوع فریبکاری است و میتواند معضلات اخلاقی و فرهنگی زیادی خبرآنلاینایجاد کند و به همین دلیل نیاز دارد با دقت بیشتری مورد بررسی قرار گیرد.
لابد شنیدهاید كه فلانی آدم آویزانی است؛ یعنی همیشه محتاج توجه، بخشش، محبت یا حتی پول و امكانات دیگران است خدا نكند همسر كسی چنین خلق و خویی داشته باشد چون كار از عشق و عاشقی میكشد به كینه و نفرت.
برخلاف تصور بعضی که عزت نفس یا همان مناعت طبع را شکلی از غرور تعبیر میکنند ، عزتنفس رفتاری است که دقیقا باعث استحکام روابط زناشویی میشود. زن یا مردی که از عزت نفس کافی برخوردار نیست، برای رفتارها، برنامهها و خواستههای فردیاش تعریف مشخصی ندارد و درست به همین دلیل نمیتواند حقی هم برای همسرش قائل شود.
در واقع کسی که احترامگذاشتن به خودش را یاد نگرفته است، نمیتواند به دیگری هم احترام بگذارد و نیازها و خواستههای او را محترم بشمارد
خواهشهای مكرر: همیشه انتظاراتی در طرفین وجود دارد (مثل خرید هدیه، بودن در کنار هم، پاسخگفتن به نیازهای عاطفی و...) اما خواستن و بهزبانآوردن این خواستهها به شكل مكرر و با اصرار، نشاندهنده کمبود یا نبود مناعت طبع است.
همیشه همینجا باش! جای شکی نیست که عشق و علاقه ما بههم، احساس نیاز به بودن در کنار یكدیگر را ایجاد و تقویت میکند اما گاهی این علاقه به حسی بیمارگونه تبدیل میشود که آزادی طرف مقابل را از او میگیرد.
شك میكنم پس هستم! وقتی عزت نفسمان را از دست میدهیم یا اصلا این ویژگی رفتاری را نداریم، دائما به همه رفتارهای طرف مقابل شک میکنیم. برای برطرفکردن این شک و تردید هم مدام او را سؤالپیچ میکنیم.
كی گفته تو مهمی؟ بیتوجهی به تواناییها، تشویق و تعریفنکردن از طرف مقابل، بیتوجهی به خواستههای او به عمد، نشاندهنده مناعت طبع پایین ماست چون دوست نداریم یا نمیخواهیم تواناییهای همسرمان را ببینیم و جدی بگیریم.
ایستادن روی خط مرز؛ بسیاری از اختلافات زناشویی، ناشی از بیتوجهی به حریم شخصی طرف مقابل است. این حریم باید محترم شمرده شود. زن یا شوهری که مناعت طبع ندارد، با حضور دائمیاش- چه بهصورت فیزیکی و چه با تلفنکردنهای مکرر یا هر شیوه دیگر آرامش طرف مقابل را به هم میزند.
حساب واقعا حسابه؟ وقتی مناعت طبع از وجودمان پر میکشد، جیبهایمان از هم جدا میشود و تو و من وارد زندگی میشود.
دو دوتا گاهی 5 تا گاهی كمتر! اگر در مقابل هر کار یا محبتی که برای طرف مقابل انجام میدهیم، انتظار تلافی داشته باشیم و حسابگری کنیم، مطمئن باشیم، مناعت طبعمان را فراموش کردهایم.
The best cosmetic for lips is
truth
زیباترین آرایش برای لبان شما راستگویی
for voice is prayer
برای صدای شما دعا به درگاه خداوند
for eyes is pity
برای چشمان شما رحم و شفقت
for hands is charity
برای دستان شما بخشش
for heart is love
برای قلب شما عشق
and for life is friendship
و برای زندگی شما دوستی هاست
No one can go
back and make a brand new start
هیچ کس نمیتونه به عقب برگرده و همه چیز را از نو شروع کنه
Anyone can start from now and make a brand
new ending
ولی هر کسی میتونه از همین حالا عاقبت خوب و جدیدی را برای خودش رقم بزنه
God didn't
promise days without pain
خداوند هیچ تضمین و قولی مبنی بر این که حتما روزهای ما بدون غم بگذره
laughter, without sorrow, sun without
rain
خنده باشه بدون هیچ غصه ای، یا خورشید باشه بدون هیچ بارونی، نداده
but He did promise strength for the day,
comfort for the tears
ولی یه قول رو به ما داده که اگه استقامت داشته باشیم در مقابل مشکلات، تحمل سختی ها رو برامون آسون میکنه
خواستگاری برای خود نکات مهمی به همراه داره که بد نیست با آنها آشنا بشیم
نحوه ی پی بردن به خصوصیات روحی و روانی همسر پی برد؟
آیا می توان با رعایت موازین شرعی و عرفی، شخصی را پیش از ازدواج شناخت؟
دقت کنید شخصی که برای ازدواج انتخاب می کنید، آیا شخصیت اجتماعی، یعنی مجموعه حرکات، رفتارها، آداب معاشرت و برخورد اجتماعی اش با عقاید شما همخوانی دارد یا خیر؟ اگر همخوانی وجود داشت، تحقیقات جزئی در مورد خانواده اش به عمل آورید و خانواده او را با خانواده خود از لحاظ اقتصادی و اجتماعی مقایسه کنید، اگر در یک ردیف بودید، به خواستگاری بروید و یا اجازه دهید به خواستگاری تان بیایند.
در مراسم خواستگاری، زیباترین لباس های تان را به تن کنید و پوششی مناسب داشته باشید چرا که اولین دیدارها همیشه در اذهان باقی می ماند.
آقایان باید امکانات مالی خود را توضیح دهند، اگر توان مالی شان در شرایط فعلی، بیش تر از امکانات موجود نیست، این مورد را نیز تذکر دهند و سپس، نظر دخترخانم را در این مورد بپرسند
در تمام طول مراسم خواستگاری، متانت و وقار باید از ناحیه هر دو خانواده مراعات شود.
هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید و دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی نمایید سنجیده حرف بزنید.
در هنگام صحبت کردن با فرد مورد نظر، بنا را بر صداقت بگذارید و متعهد شوید که آن چه می گویید، کاملاً از سر صدق و صفا باشد و به این تعهد خود نیز پایبند شوید. بهتر است به عنوان اولین سؤال، از فرد مقابل بخواهید خودش را به طور کامل معرفی کند و خلاصه ای از گذشته زندگی اش را برای شما بگوید و خودتان نیز متقابلاً خلاصه ای از سرگذشت خود را مطرح نمایید.
پس از این که از گذشته و شرح حال فرد مقابل مطلع شدید، می توانید دیدگاه او را درباره مذهب جویا شوید و بعد، متقابلاً دیدگاه خودتان را راجع به مذهب مطرح نمایید.
مطلب دیگری که می توانید سؤال کنید، نگرش مخاطب شما درباره مسائل اقتصادی و نحوه درآمد است. شغل و میزان درآمد ماهیانه خود را مطرح کنید و آن چه واقعاً هست را بگویید. آقایان باید امکانات مالی خود را توضیح دهند، اگر توان مالی شان در شرایط فعلی، بیش تر از امکانات موجود نیست، این مورد را نیز تذکر دهند و سپس، نظر دخترخانم را در این مورد بپرسند و ببینند ایشان چه مقدار پول را برای داشتن یک رفاه نسبی لازم می دانند و اگر خواسته های ایشان با درآمد آنان همخوان نیست، موضوع را مطرح و روی آن تأکید نمایند.
وعده ها و قول هایی که با امکانات شما نمی خواند و امکان برآورده شدنش نیست، ندهید. همیشه برای بهتر شدن زندگی، تلاش کنید اما قول های نابه جا ندهید. علاوه بر نگرش خود و فرد مورد نظر در مورد مسائل مادی و اقتصادی، باید موقعیت اقتصادی هر دو خانواده را با یکدیگر مقایسه کنید. بسیار مهم است که دختر و پسر از یک ردیف اقتصادی با یکدیگر ازدواج کنند و ازدواج طبقات متضاد اجتماعی، اصلاً صلاح نیست.
یکی دیگر از مطالبی که حتماً باید در جلسه خواستگاری پرسیده شود، ارزش های خانوادگی است. باید پی ببرید که در خانواده فرد مقابل، چه چیزهایی ارزش است. برای نمونه، اگر در خانواده شما، تحصیل جایگاه مهمی دارد و برای تحصیلات و فرد تحصیلکرده ارزش زیادی قائل اید، اما در خانواده شخص مورد نظر، هیچ بهایی به تحصیل داده نمی شود، جای تأمل دارد؛ باید اندکی دست نگه دارید.
هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید و دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی نمایید سنجیده حرف بزنید.
هر یک از طرفین در جلسه خواستگاری باید از طرف مقابل بپرسد تا نظر او، یک همسر ایده آل چه شرایطی باید داشته باشید؟ اگر خصوصیاتی که مطرح می شود، در وجود او نیست، به سرعت اعلام نماید که این خصوصیات فردی مورد نظر شما، در من نیست و یا اصلاً نمی توانم این گونه باشم.
خانم ها حتماً باید از خواستگارشان سؤال کنند که به نظر او زن باید با چه نوع پوششی در اجتماع ظاهر شود، چگونه باید با مردم نشست و برخاست نماید، نظرش راجع به شاغل بودن زن چیست و...
اگر خانم ها در شرایط فعلی شاغل بوده و به شغل شان نیز علاقه مند هستند و کار کردن برایشان اهمیت دارد، اما احساس می کنند که خواستگارشان نظر چندان مساعدی نسبت به شاغل بودن آنان ندارد، باید به این نکته تأکید شدید کنند؛ حتی در صورت لزوم، آن را شرط ضمن عقد قرار دهند.
مسأله دیگری که باید در خواستگاری مطرح شود، برنامه های فعلی و برنامه های آینده است. وضعیت فعلی تان را کاملاً مشخص نمایید، برنامه های آینده را نیز حتماً مطرح کنید. اگر قصد ادامه تحصیل دارید، این نکته را تذکر دهید. اگر قصد جابه جایی و مسافرت خارج از کشور دارید، باید پیش از ازدواج مطرح نمایید. اگر بیماری جسمانی خاصی دارید و یا قبلاً در زندگی شما اتفاقی افتاده است (نامزدی یا عقدی داشته و ناموفق بوده اید یا مسائل مشابهی داشته اید) آن را پنهان نکنید.
شاید همه این مطالب را در جلسه خواستگاری نتوان مطرح کرد: هیچ اشکال ندارد تعداد جلسات خواستگاری را اضافه نمایید، مشروط بر این که حسن نیت داشته باشید.
پس از این کار در طول جلسات خواستگاری، اطلاعات لازم را دریافت کردید و نکته ای برای تان مبهم نماند، زمان ارزش یابی و تجزیه و تحلیل فرا می رسد؛ فرد مورد نظر را مورد مطالعه قرار دهید، نکات مثبت را در شخصیت و موقعیت او جست و جو کنید و آن را در یک ستون زیر هم قرار دهید. در مقابل، ستونی را نیز به صفات و خصوصیات منفی اش اختصاص دهید. آن مورد یا مواردی از خصوصیات منفی که اطمینان صددرصد دارید تغییر می نماید را مثبت حساب کنید و سپس آن ها را مورد سنجش قرار دهید و تحلیل کنید. گاهی اوقات یک مورد منفی به تمام موارد مثبت برتری دارد. برای نمونه فرد مورد نظر، تحصیلات و شغل خوبی دارد، از خانواده خوب و نجیبی برخوردار بوده و موقعیت اقتصادی اش نیز مناسب است، اخلاق خوبی هم دارد اما معتاد است؛ در این شرایط باید دست نگه داشت و برای ازدواج، عجله نکرد.
پس از آن که ارزش یابی انجام شد و وجوه اشتراک و تفاهم زیاد بود باید تحقیقات کامل در محل زندگی و محیط کار در مورد چگونگی رفت و آمد با دوستانش و دیگر موارد به عمل آید تحقیق، شناخت شما را نسبت به همسر آینده و فرد مورد نظرتان افزایش می دهد.
البته پشتوانه تمامی مسائل گفته شده، توکل به خداوند متعال است. در صورتی که تشابهات، زیاد و تحقیقات انجام شده، مثبت بود، با توکل به خدا ازدواج کنید؛ به یاری او، زندگی آرام و سرنوشت خوبی در انتظار شما خواهد بود.
امیدوارم همه ی دوستان زندگی خوشبختی داشته باشند...
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
احساس قدرشناسی از زحمات و رفتارهای مطلوب دیگران، به ویژه برخورداری از زبان سپاس در برابر همسر، نشانی از رفتار محبتآمیز است.
تمجید و تشکر شما از همسرتان، او را به یک قهرمان تبدیل میکند. در غیر این صورت وی در زندگی، به یک انسان عادی و بیهدف تبدیل خواهد شد. این سخن را حتما شنیدهاید که «در ورای هر مرد بزرگی، زن او قرار دارد. چنان که در ورای هر مرد شکستخوردهای نیز همسر او دیده میشود» بنابراین توصیه میشود که گاهی از همسرتان به خاطر زحمات فراوانش تشکر کنید زیرا گفتن کلمات محبتآمیز و سپاسگزاری، در روح او ثمره نیکویی به بار میآورد.
توجه داشته باشید وقتی از کسی تشکر میکنید در حقیقت لطف او را پاسخ میگویید. اگر همسرتان چیزی خرید ولی شما آن را نپسندیدید و طبق سلیقه شما نبود و یا غذایی درست کرد و شما دوست نداشتید او را نکوهش نکنید زیرا او تلاش کرده و هدفش کسب رضایت شما بوده است. به خاطر لطف و نیت خیرش از او تشکر کنید. حقشناسی و قدردانی از دیگران باعث میشود شادی در زندگی برای همیشه جریان داشته باشد. تقدیر و ستایش به همسرتان انگیزه میدهد و او نیز این را از شما یاد میگیرد. همسرتان هرکه هست از یک کاسب گرفته تا یک معلم و یا مدیر کل، یک خانم خانهدار یا یک پزشک با سپاس و قدردانی و ابراز احساسات شما جان تازه میگیرد، محبت و تلاشش بیشتر شده و به شور و نشاط زندگیتان نیز افزوده خواهد شد.
ا کاغذهای پشت چسبدار یادداشتهای خود را در جاهایی که احتمالش را نمیدهد بچسبانید، به طوری که صبح موقع رفتن به محل کار آنها را ببیند و بخواند. یکی را داخل دستشویی بگذارید و بنویسید: «دست و صورتت را خوب بشور، دوستت دارم» یکی را در آشپزخانه روی در یخچال بچسبانید و بنویسید: «نوشجان، تو یگانه منی» یکی را روی کیف دستیاش بچسبانید و بنویسید: «به امید خدا، منتظرت هستم» و یکی را روی داشبورد خودرو بچسبانید و بنویسید: «به نظر من تو بینظیری، مواظب خودت باش»
هر از چند گاهی به او تلفن بزنید فقط برای اینکه به او بگویید دوستت دارم.
یادداشتی داخل جیب او بگذارید و بنویسید «دوستت دارم، روز پرنشاطی را برایت آرزو میکنم» در ابراز احساسات نسبت به همسرتان تنها چیزی که نباید فراموش کنید این است که هدفتان غافلگیر و شگفتزده کردن همسرتان است و دیگر اینکه کاری کنید که او باور کند در کنار همسری کاملا متفاوت با دیگران است. قدر او را میداند و واقعا دوستش دارد.
ابراز احساسات با غافلگیر کردن
گاهی زندگی کسالتآور و یکنواخت میگردد و امور روزمره و عادی شما را کسل میکند. برای از بین بردن این حالت لازم است یک چیز را تغییر دهید. اگر چه در زندگی خیلی چیزها را نمیتوانیم تغییر دهیم و به آنها اختیار و تسلطی نداریم اما قادریم خاطره پدید آوریم. برای شگفتزده کردن همسرتان برنامهریزی کنید و نشان دهید که واقعا به او اهمیت میدهید. او که غافلگیر و شگفتزده میشود، از آن لذت میبرد. در عین حال یک خاطره پدید میآید و شما نیز به عنوان برنامهریز و مجری کل رخداد، خوشحالی افزون بر رضایت خاطر او خواهید داشت و در واقع احساسات خود را به زیباترین شکلی شکوفا ساختهاید.
بدانید شما قادر خواهید بود که خلاق و هیجانآفرین باشید. فقط باید وقت بگذارید. فکرتان را به کار بیندازید. انرژی صرف کنید و اشتیاق به خرج دهید تا کاری خوب و متفاوت از کارهای روزمره انجام دهید. بعضی از کارهایی که برای شاد کردن همسرتان میتوانید انجام دهید و او را غافلگیر کنید به قرار زیر است:
در سالگرد ازدواجتان به وسیله پیک، بستهای برای همسرتان (در محل کارش) یا به نشانی خانه بفرستید و ضمن تبریک او را به شام در رستوران دعوت کنید (البته اگر پولش را همسرتان حساب میکند!)
بدون مناسبت ویژه یک بسته بزرگ بادکنک بخرید به رنگهای متنوع، پیامهای عشقتان را روی برگههایی بنویسید (تمام خصوصیات خوبی که دارد) و داخل هر کدام از بادکنکها بگذارید وقتی همه را باد کردید آنها را به داخل ماشین همسرتان یا داخل اتاق خواب جا دهید. یک سوزن به یک برگه یادداشت متصل کنید و آن را جلو شیشه خودرو یا داخل اتاق جایی که به راحتی ببینید قرار دهید و روی آن بنویسید: «هر یک از بادکنکها را بترکان و بخوان که چرا بهترین مردی (یا زنی) هستی که تاکنون شناختهام.» احتمالا این ابراز احساسات برای همیشه به یاد او خواهد ماند.
ابراز احساسات با خنده و تبسم
خنده و تبسم یکی از نیازهای اساسی انسان در روابط است. معروف است گرمی تبسم و لبخند یخهای اندوه و کدورت را آب میکند، روابط انسانها را متعادل کرده و در ایجاد شادی و نشاط خود و دیگران تاثیر به سزایی دارد. آناتول فرانس میگوید: «تبسم هدیهای است از نفیسترین گنجینه وجود که همان قلب است.» خنده درد را تسکین میدهد و همه ما برای سالم ماندن به آن نیاز داریم. معروف است که میگویند خنده بر هر درد بیدرمان دواست حتی وقتی که عمیقا ناراحت و غمگین هستیم باید در برخورد با دیگران خود را شاد نشان داده و تبسم نماییم.
توجه داشته باشید که تبسم و لبخند یکی از بهترین شیوههای ابراز احساسات است بنابراین اگر تبسم کنید همسرتان نیز مشکلات را فراموش میکند، همچنان که اخم و ناراحتی شما او را اندوهگین میکند. اگر در روابط شاد باشید و به مشکلات بخندید، روابط شما با همسرتان محکمتر شده دوستیها و صمیمیتها برای رفع آنها بیشتر میشود.
امروزه در روان شناسی از خنده درمانی به عنوان یک شیوه درمانی استفاده میشود البته خنده آن گاه موثر و درمان بخش است که به موقع بوده و به شخصیت خود و دیگران لطمه وارد نیاورد. این نکته را نیز باید به یاد داشته باشیم که بخندیم اما سرمایه خنده ما، گریه دیگران نباشد. همواره به یاد داشته باشید زمانی که در برخورد با همسر تبسم داشته باشید او از دفاعهای خود دست میکشد و در برابر شما حالت گشوده به خود میگیرد و شما پدیدآورنده شادی و نشاط در خانه خواهید بود و سود آن را مانند غنیمتی به چنگ خواهید آورد.
به خاطر بسپارید اگر خواهان شادی مداوم هستید باید آن را در خود ایجاد کنید. توجه داشته باشید شادی، عشق، هیجان و موفقیت همه از درون شما سرچشمه میگیرند و با تمرین افکار شادیبخش، حوادث در روز شادیآفرین میشوند. بارزترین نشانه با نشاط بودن خوشرویی و لبخند به لب داشتن است و این هم به خود و هم به دیگران انرژی مثبت میدهد، پس در ابراز احساسات شادی خسّت نورزید.
ابراز احساسات با احترام گذاشتن
به طور کلی هر انسانی میخواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. این از یک نیاز فطری سرچشمه میگیرد و به فرد نیرو و توانایی میبخشد و او برای کوشش و فعالیت آماده میشود.
احترام گذاشتن به دیگران از جمله همسر باعث کوچک شدن فرد نمیشود بلکه حقشناسی، صفا و مروت را به اثبات میرساند و باعث میشود که همسر احساس شخصیت کرده به کار و زندگی دلگرم گردد.
برعکس توهین و تحقیر خانواده باعث رنجیده خاطر شدن آنان و دلسردی از یکدیگر گشته و در نتیجه سبب از دست رفتن خوشی زندگی خواهد بود بنابراین یکی از بهترین شیوههای بروز احساسات، احترام متقابل است. پس به یکدیگر احترام بگذاریم و احترام خود را با داشتن رفتار محترمانه نسبت به همسرمان ظاهر کنیم و بدانیم رعایت احترام تنها با تعارفهای کلامی نیست. با محبت و توجه، «عشق» خود را عملا ابراز کنید و شور و شادی را به محیط خانه بیاورید.
تازه ازدواج کردهها سوار بر مرکب عشق و دلبستگی رویایی جز ازدواج موفق در سر ندارند. اغلب آنها در شروع معتقدند که روابط آنان «متفاوت از دیگران است» و عشق عمیق و خوشبختی آنها پشتوانه زندگی مشترک آنها خواهد بود. اما دیر یا زود، اغلب این زوجها میبینند که برای برخورد با مسائل و تضادهایی که به تدریج در زندگی مشترکشان ریشه میدواند، از آمادگی لازم بیبهرهاند. به تدریج با حقیقت افزایش بیقراری و نومیدی و دلتنگی آشنا میشوند و این در شرایطی است که اغلب نمیدانند مشکل آنها در کجاست و از چه سرچشمه میگیرد.
وقتی ابرهای تیره بر روابط آنها سایه میاندازد و در محاصره توهم و سوءتفاهم قرار میگیرند و روابط محبتآمیزشان از دست میرود، کمکم به این نتیجه میرسند که ازدواجشان یک اشتباه بوده است. درمانگرهای روانی بیش از هر چیز دیگر فریاد تقاضای کمک بیمارانی را میشنوند که میبینند که زندگی مشترک شاد گذشته آنها در شرف از هم پاشیدگی است. حتی زوجهایی که 30 یا 40 سال پیش ازدواج کردهاند به این نتیجه میرسند که ادامه زندگی مشترک برایشان غیرممکن شده است.
وقتی شیرآب چکه میکند، خیلی راحت فکری، به حال آن میکنند اما وقتی عشق و محبت میان آنها تحلیل میرود، راهی برای برخورد با آن نمییابند.
از یک نظر عجیب است که این همه زندگی مشترک از هم میپاشد. لحظهای به همه نیروهایی که انتظار دارید از ادامه زندگی مشترک حراست کند توجه کنید. دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن مطمئنا از جمله غنیترین تجربههای مردم هستند و به این کیفیت سایر امتیازات زندگی مشترک یعنی صمیمیت، با هم بودن، رسیدگی به یکدیگر، امنیت عاطفی و خیلی از چیزهای دیگر را بیافزائید تا بر شدت تحیر شما اضافه شود. میبینید کسی هست که روح خستهتان را آرام میبخشد، با یاسها و دلتنگیهایتان در میستیزد و با شما در هیجان زندگی و اتفاقات خوشایند آن سهیم میگردد. دستمایههای امید و تشویقهای پدر و مادر و سایر خویشاوندان و جامعه که از شما ادامه زندگی مشترک را انتظار دارند، فشارهای خارجی برای ادامه همبستگی زناشویی است. با این همه نیرویی که در جهت تقویت مناسبات و ادامه زندگی مشترک وجود دارد، چرا اشکالات بروز میکند؟ چرا عشق- چه رسد به سایر انگیزهها- برای دوام زندگی زناشویی کافی نیست؟
متاسفانه نیروهای گریز از مرکزی در کارند که میتوانند زندگی مشترک را از هم بپاشند: توهمات دلسردکننده، سوءتفاهمهای پیچیده و اختلافهای عذاب آور، اغلب ضعیفتر از آنست که بتواند در برابر این نیروهای مخرب و نتایج حاصل از آن، یعنی رنجش و عصبانیت و دلخوری دوام بیاورد. برای تحکیم روابط زناشویی و ایجاد محبت بیشتر و برای جلوگیری از گسیختن پیوندهای مودت عواملی بیش از عشق لازم است.
برداشتهای آرمانگرایانه جراید از ازدواج، زوجها را برای برخورد موثر و پیروزمندانه با دلسردی و افسردگی این اصطکاک آماده نمیکند. سوء تفاهم ها و تضادها که انباشته میشوند، آتش خشم و رنجش را شعلهور میسازند. همسری که قبلا یار و یاور و صمیم و همراه بوده، حالا به چشم خصم نگاه میشود.
لازمه حفظ روابط زناشویی
عشق با آنکه محرک قدرتمندی برای زوجهاست. که یار و یاور هم باشند، خوشبخت شوند و تشکیل خانواده بدهند، برای ادامه زندگی و حفظ زندگی زناشویی کافی نیست و نقشی در ایجاد خصوصیات شخصی و مهارتهایی که لازمه زندگی مشترک موفق است ندارد. لازمه داشتن مناسبات حسنه، کیفیات و خصوصیات فردی متعهد است که از جمله آنها میتوان به تعهد، حساسیت، سخاوت، ملاحظه، صمیمیت، و فاداری، مسئولیت، اعتماد و اطمینان اشاره کرد. زن و شوهر به همکاری، مودت، حسن تفاهم و باورهای همگون نیاز دارند. باید انعطافپذیر، پذیرنده و بخشنده باشند، باید خطاهای یکدیگر را تحمل کنند و به خصوصیات هم بها بدهند. تنها در صورت وجود این خصوصیات و تقویت به مرور ایام آنهاست که ازدواج به بلوغ و شکوفایی میرسد.
اغلب زوجها در برخورد با اشخاص ثالث مشکلی ندارند. اما به ندرت کسانی را پیدا میکنیم که با درک لازم و احاطه به مهارتهای فنی بتوانند روابط صمیمانه خود را شکوفایی بخشند. اغلب آنها از دانش لازم برای اتخاذ تصمیماتی که خواسته همسرانشان را برآورده سازد بیبهرهاند. وقتی شیرآب چکه میکند، خیلی راحت فکری، به حال آن میکنند اما وقتی عشق و محبت میان آنها تحلیل میرود، راهی برای برخورد با آن نمییابند.
ازدواج و حتی با هم زندگی کردن با سایر مناسبات زندگی تفاوت دارد. وقتی زوجی با هم زندگی میکنند و متعهد به حفظ زندگی مشترک هستند، توقعاتی از هم پیدا میکنند. هر کدام انتظار دارند که از عشق بیقید و شرط ، صمیمیت و وفاداری و حمایت دیگری برخوردار باشند، زن و شوهر، بطور صریح یا غیرمستقیم، کلامی و غیرکلامی خود را به رعایت این نیازهای عمیق متعهد کردهاند. هر اقدام زن یا شوهر مفاهیمی مشتق از این امیال و انتظارات دارد.
به خاطر شدت احساسات و توقعات و تحت تاثیر وابستگی عمیق و معانی سمبلیک و اغلب دلبخواهی که زن و شوهر برای اعمال یکدیگر در نظر میگیرند، احتمال برداشت سوء و تفسیر نادرست رفتارهای آنها از هم زیاد است.
وقتی در اثر سوء تفاهم اختلافی بروز میکند، زن و شوهر به جای توجه به مسئله در مقام سرزنش یکدیگر حرف میزنند. وقتی مشکلات نمایان میشوند و خصومت و سوء تفاهم بالا میگیرد، زن و شوهر جنبههای مثبت و قوت یکدیگر را از یاد میبرند و به تدریج کار به جایی میرسد که اصل زندگی مشترک زیر سوال میرود و گرفتاری اصلی و عامل سوء تفاهم فراموش میشود.
گاهی كه دلم...
به اندازه ی تمام غروبها می گیرد...
چشمهایم را فراموش می كنم...
اما دریغ كه گریه ی دستانم نیز مرا به تو نمی رساند...
من از تراكم سیاه ابرها می ترسم و هیچ كس...
مهربانتر از گنجشكهای كوچك كوچه های كودكی ام نیست...
و كسی دلهره های بزرگ قلب كوچكم را نمی شناسد...
و یا كابوسهای شبانه ام را نمی داند...
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست...
از دل هر كوه كوره راهی می گذرد...
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد...
و شبی نیست كه طلوع سپیده ای در پایانش نباشد...
از چهار فصل دست كم یكی كه بهار است...من هنــوز تورا دارم....
1-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.
2-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید
3- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند
4-سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدیناست. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی میمیرند. به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.
5-لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید. سپس سعی کنید انگشت هایدوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران وبرادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلیاست که انها ما را ترک کنند.
6 -اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از همجدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک میکنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.
7-انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را ازهم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمربه هم متصل باقی می مانند. عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقیمیمانند.
شصت نشانه والدین است انگشت دوم خواهر و برادر انگشت وسط خود شما انگشت چهارم همسر شما و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است.
(برگرفته از اساطیر چینی) دلیل دیگر آن در زیر آمده است :
تاریخچه حلقه نامزدی در مورد انگشتری و حلقه ، هر خانم یک مدل از آن را می پسندد . خانمهای مسناغلب اشکال کلاسیک ، شیک پوشها انگشتری پرزرق و برق و متظاهرها نوع غیرعادی و عجیب و غریب آنرا می پسندند . دختران ساده طرفدار سادگی و دخترانامروز همه نوع آنرا می پسندند .سابقه تاریخی حلقه نامزدی با وجود مستنداتبسیار ، بطور دقیق مشخص نیست ، ولی تحقیقات باستان شناسان تا حدی سیر تحولو تغییراتی که در طول اعصار بر ساختار و هویت حلقه اعمال شده را مشخصمیکند .
یک نکته قابل توجه در مورد جایگاه حلقه نامزدی در دستاست که در طول زمانهای مختلف تغییری نکرده است .این نوع حلقه را به انگشتچهارم دست چپ میکنند و این بدان جهت است که رگ این انگشت مستقیما با قلبارتباط دارد و به این علت این رگ را از قدیم رگ عشق میگفتند . منتها دراین سوداگری عشق انتخاب بر عهده خانمها و خرید با آقایان است !
حلقه های قدیمی که در حفاریها بدست آمده اشکال مختلفیدارد . بروی برخی از این حلقه ها یک حجمی شبیه چشم نصب شده و بعضی دیگربصرت ماری است که انتهای سر و دمش بهم متصل است .
حلقه های دیگری از خرابه های رم بدست آمده که روی آنکلیدی دیده میشود و معلوم است که آنرا بخاطر حفظ خزائن جواهرات ساخته اندو مهمترین و معمولترین نوع حلقه ای که بدست آمده ، حلقه هایی است که رویآن مهرهایی وجود دارد .
باستان شناسان عقیده دارند که برای اولین بار ، حلقههایی که رویش مهر کنده بودند در جهان معمول شد ه است . با این حلقه هااسناد مهم را مهر و امضا میکردند که دارای اصالت و قاطعیت باشد . پس حلقهقبل از آنکه بصورت یک شی زینتی مورد استفاده قرار گیرد وسیله ای برایرسمیت دادن به اسناد بود .
در زمان قدیم اگر پادشاهی حلقه ی انگشتری خود را بهبکسی می داد ، معنیش این بود که وی را بعنوان نماینده ی تمام الاختیار خودبرگزیده است ، همچنانکه اسکندر مقدونی بهنگام مرگ حلقه خود را از دستبیرون آورد و به پردیکاس داد .
در روم اولیه حلقه هایی که مورد استفاده مردم عادیقرار میگرفت از آهن ساخته میشد و بعد اشراف زادهها برای اینکه در این موردنیز خود را اشرافی نشان دهند جنس طلا را برای حلقه های خویش انتخاب کردند . در دوران امپراتوری روم هر کس میتوانست انواع مختلفی از آن را داشتهباشد . از این زمان تجمل در ساختمان حلقه اعمال شد و این مورد در طراحیحلقه از اهمیت خاصی برخوردار گردید و صنعتگران حلقه هایی از فلزات گرانبهاو حتی عاج ساختند .
در مواردی حلقه های بسیار سنگینی ساخته میشدو حتی گاهی برای فصل تابستان و زمستان حلقه های جداگانه ای ساخته میشد .
در افسانه های قدیمی اساطیر یونان از این وسیله برای ابراز عشق و وفاداری استفاده میکردند . در یونان باستان برای اولین بار
(( ویدون )) یک حلقه را بعنوان مظهر وفاداری نسبت به شوهرش (( پسیسه )) همیشه با خود داشت .
به هر حال با این سابقه تاریخی امروزه هدیه دادن انگشتری نشانه ی ابراز عشق است و بدین جهت در مراسم نامزدی نقش بسیار مهمی دارد .
منبع : عشق من
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 24 / 4 / 1390برچسب:تاریخچه,حلقه,نامزدی, :: 7:57 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
خوشا با تو بودن ، ز عشقت سرودن
دگر از هوايت سفر نکنم
به صحراي هجران ، مخواه از من اي جان
که چون لاله خون در جگر نکنم
خوشا با تو بودن ، ز عشقت سرودن
دگر از هوايت سفر نکنم
به صحراي هجران ، مخواه از من اي جان
که چون لاله خون در جگر نکنم
اگر من نمانم ، بمان تو بمان
اگر من نخوانم، تو نغمه بخوان
چو رفتم به جايم تو خوش بنشين
تو خاک وجودم به بر بنشان
• 1. تماشای تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را ممنوع کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمیگذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آنقدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بودهاید که وقتی به رختخواب میروید، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.
تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سختگیری نکرده باشید، میتوانید موافقت کنید که در هفته، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.
• 2. خانهنشینی
ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید! البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید. حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید. فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.
اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید. فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید. مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردشهای دونفره و شبنشینیهای رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به دستآورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شدهاید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلویزیون جدید شما باشد!
• 3. هدر دادن ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیتتان را با خود به خانه میآورید که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان و همسرتان نیست! تنها کافی است که کار، تمام زندگیتان را به خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی میشود که از آن در خانه حرف میزنید.
بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.
• 4. عدم رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان میگذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بیخیال شوید! چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.
پس بهتر است که دست از شوریدگی و نامرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریختوپاشکردن در خانه خودداری کنید و بهخودتان برسید!
همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با اینحال چرا سعی نمیکنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان میدهید که حضور او و تاثیری که بر او میگذارید برایتان مهم است!
• 5. بیتوجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بیتوجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.
زمانیکه همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ بهخصوص زمانی که او را شیک و زیبا میبینید و یا وقتی که او با تعریفهای بجا و مناسبش شما را تحتتأثیر قرار میدهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجیدها همیشه خوشایند هستند، اما تنها زمانیکه درست و بجا بهکار برده شوند.
• 6. حسادت بیهوده
دست از پاییدن و سینجیم کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک بر اساس اعتمادی دو جانبه بنا میشود. شک و بدگمانیهای بیش از حد شما، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل میدهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.
• 7. عدم توجه به خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانوادههای همسر آنگونه که در فیلمها بهصورت منفی نشان داده میشوند، نیستند. پس سعی کنید که از تلقین منفی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب میتواند گرم و صمیمانه باشد.
اما نکته مهم آن است که بدانید زمانیکه این تفاهم به حد کافی وجود دارد، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس میکنید که همسرتان از رفتوآمدهای آخر هفته کمکم خسته میشود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانیهای همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق میکند.
• 8. نبود برنامه ریزی
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظرگرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آیندهتان را بسازید. از برنامههای کوتاهمدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا میگذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامههای بزرگتر (بچهدار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بیدرنگ در مورد آیندهتان و اینکه چگونه با آن روبهرو میشوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجمتر و شور و شوق پیشروی در زندگی را در شما شعله ور میکند!
• 9. سکوت بدون دلیل
مطمئنا عدم گفتوگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بیتوجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام بردهایم. با اینحال، معمولا گفتوگو میان زن و مرد صورت میگیرد، اما هیچیک از طرفین به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند…
در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابلتان را بفهمید. درصورت نیاز، بیدرنگ از یک رواندرمانگر کمک بگیرید. البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است… پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.
چرا زوج های جوان بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی دیگر آن شور و شوق دوران نامزدی را ندارند و مانند سابق از همسرشان لذت نمی برند؟ و به قول خیلی ها : چرا زندگی فقط ۶ ماه اوّلش زیباست ؟...!
پاسخ
مطلبی که باید مدّ نظر قرار گیرد این است که در آغاز آشنایی ها هر دو نفر از طرف مقابل تنها یک ظاهر و یا باطن کلّی می بینند و به جزئیات آن توجهی ندارند که این امر به علّت کمی مدّت آشنایی کاملاً طبیعی است، ولی بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی کم کم به جزئیات درونی و ظاهری یکدیگر پی برده و آن جزئیات را به تنهایی مورد بررسی قرار می دهند، غافل از اینکه این جزئیات که برخی بد و برخی خوب هستند در کنار یک دیگر آن کلّیتی را می سازند که در اوایل با چه عشقی به آن دوستت دارم می گفتند.
مشکل اصلی در اینجاست که اگر با دید جامعی به طرف مقابل نگاه کنند خواهند دید که کاستی های او در کنار خوبی هایش چه زیباست و بالا تر از آن در کنار خوبی های خودشان... اگر همیشه به یکدیگر کلی نگاه کنیم و در جزئیات وجودی هم توقف نکنیم، زندگی همیشه همان شیرینی اوّل خود را خواهد داشت، چه بسا با این دید کلی، هر روز ابعاد تازه ای از وجود هم خواهند شناخت که به علاقه یشان بیشتر دامن خواهد زد.
عشق هم بالاخره اتفاقی است که به قول شاعر، خواه ناخواه رخ میدهد. برای خیلی از روانشناسها مطالعه این پدیده جالب است. بعضیها مانند استرنبرگ حتی نظریهای علمی درباره عشق دارند.
استرنبرگ معتقد است که یک عشق کامل سه جنبه دارد. اولین جنبه، وفاداری به معشوق است، دومی، احساس صمیمیت نسبت به او و سومی، داشتن میل جنسی به معشوق است. به نظر استرنبرگ، هر کدام از اینها که وجود نداشته باشد، یک جای کار دارد میلنگد. پرسشنامه زیر خیلی به جزییات عشق کاری ندارد و میخواهد به طور کلی بگوید که آیا شما عاشق هستید یا نه؟ این تست در دانشگاه نورس ایسترن بوستون تهیه شده است.
چگونه از این تست استفاده کنیم؟
عبارات زیر را بخوانید. معشوقتان را تصور کنید و نام معشوقتان را به جای کلمه او بگذارید. حالا اگر با هر عبارت به طورکامل موافق بودید، عدد 7، اگر نسبتا موافق بودید، عدد 6 ، اگر کمی موافق بودید عدد 5، اگر عبارت را هم درست میدانستید و هم غلط (یعنی در مورد نظرتان مطمئن نبودید)، عدد 4، اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد 3، اگر نسبتا مخالف بودید، عدد 2 و اگر بهطور کامل مخالف بودید عدد 1 را جلو عبارت بنویسید.
1) برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.
2) او را خیلی جذاب میدانم.
3) او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد.
4) برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم.
5) به نظر من، او خیلی دلربا است.
6) دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.
7) وقتی با هم کاری را انجام میدهیم، کار برایم خیلی خوشایند است.
8) دوست دارم که او حتما مال من باشد.
9) اگر اتفاقی برای او بیفتد؛ خیلی ناراحت میشوم.
10) خیلی وقتها به او فکر میکنم.
11) خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.
12) وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.
13) برایم دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.
14) خیلی به او علاقه دارم.
نتیجه :
راهنمای نمرهگذاری:
حالا عددهایی را که جلوی هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید.
• شمایی که بالای 89 نمره آوردهاید، وضعتان خراب است. شما بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به پرسشها پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد.
• اگر نمرهتان حول و حوش 78 تا 88 میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد عاشق هستید و چیزی نمانده است که در بالای قله عشق بایستید.
• اما اگر نمرهتان بین 68 تا 77 باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. اما شما هم به هر حال عاشقاید.
• کسانی که از 68 پایینتر آوردهاند، بهتر است که خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد چندان عاشق نیستند.
• کسانی که از 58 پایینترند، به هیچوجه عاشق نیستند. این گروه بهتر است پیشه دیگری برای خودشان دست و پا کنند و یا اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق
ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 17 / 4 / 1390برچسب:عشق,زندگی,تست,عاشقی, :: 10:58 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
چه دل است این دل من؟
که زیک لرزش اشک
بر رخ رهگذری
یا ز نالیدن مادر به فراق پسری
دل من می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
هر کجا اشک یتیمی رنجور
می چکد بر سر مژگان سیاه
هر کجا چشم زنی غمزده با یاد پسر مانده به راه
در مزاری که زنی ناله کند در عزای پسرش
یا یتیمی که کند گریه به سوگ پدرش
جانم آید به خروش
ور ببینم پر خونین کبوتر را
یا یکی بچه گنجشک که بشکسته پرش
دل من می شکند
حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر
که به حسرت کند از شیشه اشک به عروسک نگه گاه به گاه
وز دل تنگ کند ناله و آه
ناله پیرزنی غمزده و دست تهی
که ندارد نفسی
ضجه مرغ اسیر
که کند ناله به کنج قفسی
هق هق مرد اسیری که بلا دیده بسی
حالت دختر زشتی که ز شرم
رو ندارد به کسی
دل من می شکند
هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد
از ستیز پدر و مادر خشم آلوده
می وزد بوی طلاق
وز پراکندگی غافله ای برخیزد
در سرا بانگ فراق
آن زمانی که بدنبال شهید
مادر داغ به دل
سینه می کوبد و می نالد و می گرید زار
همچنان ابر بهار
یا زمانی که نشیند در اشک
بر سر سنگ مزار
و به فریاد کند نام پسر را تکرار
دل من می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
چه دل است این دل من
دلم از ناله مرغان چمن می شکند
ز خیال غم مردم دل من می شکند
دلم از داغ شهیدان وطن می شکند
چه کنم دلم از سنگ که نیست
گریه در خلوت دل ننگ که نیست
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(