مواد لازم براي روشنفكرنمايي در ايران:
1- ريش و موي بلند براي آقايان، موي كوتاه پسرانه و استفاده از پوشش محلي براي خانمها
2- استفاده از خورجين به جاي كيف و گيوه به جاي كفش
3- علاقه ظاهري به موسيقي جاز، كلاسيك و عرفاني، همراه با ميل باطني به ساسي مانكن
4- پرسه زدن در كافيشاپهاي مركز شهر
5- خوردن دمنوشهاي گياهي اسپرسو تلخ
6- احساس متفاوت بودن با استفاده از ابزاري همچون عينك كائوچويي، نگاه ماتمزده و فلسفه نهيليسم
7- حفظ كردن اسامي نويسندگان برجسته دنيا، بدون خواندن آثارشان
8- حفظ بودن چند بيت شعر از حافظ و مولانا و در ردههاي بالاتر از لوركا و سهراب سپهري
9- استفاده از واژههاي بيگانه و تلاش در تلفظ آنها با لهجه انگليسي و فرانسوي
10- استفاده از عكس چهگوارا در كيف پول، اتاق خواب و روي تيشرت
11- حمل كتابهاي نويسندگاني امثال هدايت و كافكا
12- تظاهر به گياهخواري در جمع دوستان و آشنايان
13- سفرهاي دستهجمعي به كوير و زل زدن به آسمان (در اكثر موارد تحتتاثير مواد توهمزا)
در وراي مسايل به ظاهر طنزگونه، حقيقت تلخي نهفته است. در جامعه ما، پرورش افكار و حمايت از استعدادهاي معنوي، داراي جهتگيري خاصي است و افراد داراي افكار و عقايد خارج از حوزه حمايت، به حال خود رها شدهاند و از آنجايي كه اين افراد هيچگاه مورد نقد منصفانه قرار نگرفته و صرفا محكوم ميشوند، احساس خاص و تافته جدا بافته بودن ميكنند.
مثال بارز اين موضوع پديده موسيقي زيرزميني در داخل كشورمان است كه در آن نداشتن مجوز براي فعاليت در عرصه موسيقي نوعي ارزش و دستاويزي براي متفاوت بودن محسوب شده و كسي به خوب و بد بودن موسيقي كاري ندارد.
نتيجهاي كه از اين هرج و مرج نوشتاري ميگيريم اين است كه ما هم خودمان در اين كلاف سردرگم دست و پا ميزنيم و فعلا چارهاي جز بيان اين حقايق تلخ به ذهنمان نميرسد. البته مطرح كردن هر معضلي، قدم نخست براي حل آن محسوب ميشود.
روزنامه شرق