|

تا كريسمس چند روز بيشتر نمانده بود و جنب و جوش مردم براي خريد هديه
كريسمس روزبه روز بيشتر مي شد . من هم به فروشگاه رفته بودم و براي
پرداخت پول هدايايي كه خريده بودم ، در صف صندوق ايستاده بودم .
جلوي من دو بچه كوچك ، پسري 5 ساله و دختري كوچكتر ايستاده بودند .
پسرك لابس مندرسي بر تن داشت ، كفشهايش پاره بود و چند اسكناس را در
دستهايش مي فشرد .
لباس هاي دخترك هم دست كمي از مال برادرش نداشت ولي يك جفت كفش نو در
دست داشت . وقتي به صندوق رسيديم ، دخترك آهسته كفشها را روي پيشخوان
گذاشت . چنان رفتار مي كرد كه انگار گنجينه اي پر ارزش را در دست دارد
.
صندوقدار قيمت كفشها را گفت :« 6 دلار » .
پسرك پولهايش را روي پيشخوان ريخت و آنها را شمرد : 3 دلار و 15 سنت .
بعد رو به خواهرش كرد و گفت : « فكر كنم بايد كفشها را بگذاري سر جايش
... »
دخترك با شنيدن اين حرف به شدت بغض كرد و با گريه گفت : « نه !نه! پس
مامان تو بهشت با چي راه بره ؟ »
پسرك جواب داد : « گريه نكن ، شايد فردا بتوانيم پول كفشها را در
بياوريم . »
من كه شاهد ماجرا بودم ، به سرعت 3 دلار از كيفم بيرون آوردم و به
صندوقدار دادم .
دخترك دو بازوي كوچكش را دور من حلقه كرد و با شادي گفت : « متشكرم
خانم ... متشكرم خانم »
به طرفش خم شدم و پرسيدم : «منظورت چي بود كه گفتي : پس مامان تو بهشت
با چي راه بره ؟ »
پسرك جواب داد : « مامان خيلي مريض است و بابا گفته كه ممكنه قبل از
عيد كريسمس به بهشت بره ؟ »
دخترك ادامه داد : « معلم ما گفته كه رنگ خيابانهاي بهشت طلايي است ،
به نظر شما اگه مامان با اين كفشهاي طلايي تو خيابانهاي بهشت قدم بزنه
، خوشگل نمي شه ؟ »
چشمانم پر از اشك شد و در حالي كه به چشمان دخترك نگاه مي كردم ، گفتم
: « چرا عزيزم ، حق با تو است ، مطمئنم كه مامان شما با اين كفشها تو
بهشت خيلي قشنگ ميشه ! »
كتاب « نشان لياقت عشق » برگردان بهنام زاده

• 1. تماشای تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را ممنوع کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمیگذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آنقدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بودهاید که وقتی به رختخواب میروید، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.
تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سختگیری نکرده باشید، میتوانید موافقت کنید که در هفته، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.
• 2. خانهنشینی
ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید! البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید. حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید. فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.
اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید. فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید. مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردشهای دونفره و شبنشینیهای رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به دستآورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شدهاید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلویزیون جدید شما باشد!
• 3. هدر دادن ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیتتان را با خود به خانه میآورید که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان و همسرتان نیست! تنها کافی است که کار، تمام زندگیتان را به خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی میشود که از آن در خانه حرف میزنید.
بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.
• 4. عدم رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان میگذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بیخیال شوید! چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.
پس بهتر است که دست از شوریدگی و نامرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریختوپاشکردن در خانه خودداری کنید و بهخودتان برسید!
همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با اینحال چرا سعی نمیکنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان میدهید که حضور او و تاثیری که بر او میگذارید برایتان مهم است!
• 5. بیتوجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بیتوجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.
زمانیکه همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ بهخصوص زمانی که او را شیک و زیبا میبینید و یا وقتی که او با تعریفهای بجا و مناسبش شما را تحتتأثیر قرار میدهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجیدها همیشه خوشایند هستند، اما تنها زمانیکه درست و بجا بهکار برده شوند.
• 6. حسادت بیهوده
دست از پاییدن و سینجیم کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک بر اساس اعتمادی دو جانبه بنا میشود. شک و بدگمانیهای بیش از حد شما، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل میدهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.
• 7. عدم توجه به خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانوادههای همسر آنگونه که در فیلمها بهصورت منفی نشان داده میشوند، نیستند. پس سعی کنید که از تلقین منفی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب میتواند گرم و صمیمانه باشد.
اما نکته مهم آن است که بدانید زمانیکه این تفاهم به حد کافی وجود دارد، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس میکنید که همسرتان از رفتوآمدهای آخر هفته کمکم خسته میشود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانیهای همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق میکند.
• 8. نبود برنامه ریزی
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظرگرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آیندهتان را بسازید. از برنامههای کوتاهمدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا میگذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامههای بزرگتر (بچهدار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بیدرنگ در مورد آیندهتان و اینکه چگونه با آن روبهرو میشوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجمتر و شور و شوق پیشروی در زندگی را در شما شعله ور میکند!
• 9. سکوت بدون دلیل
مطمئنا عدم گفتوگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بیتوجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام بردهایم. با اینحال، معمولا گفتوگو میان زن و مرد صورت میگیرد، اما هیچیک از طرفین به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند…
در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابلتان را بفهمید. درصورت نیاز، بیدرنگ از یک رواندرمانگر کمک بگیرید. البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است… پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.


چرا زوج های جوان بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی دیگر آن شور و شوق دوران نامزدی را ندارند و مانند سابق از همسرشان لذت نمی برند؟ و به قول خیلی ها : چرا زندگی فقط ۶ ماه اوّلش زیباست ؟...!
پاسخ
مطلبی که باید مدّ نظر قرار گیرد این است که در آغاز آشنایی ها هر دو نفر از طرف مقابل تنها یک ظاهر و یا باطن کلّی می بینند و به جزئیات آن توجهی ندارند که این امر به علّت کمی مدّت آشنایی کاملاً طبیعی است، ولی بعد از گذشت مدّتی از آغاز زندگی کم کم به جزئیات درونی و ظاهری یکدیگر پی برده و آن جزئیات را به تنهایی مورد بررسی قرار می دهند، غافل از اینکه این جزئیات که برخی بد و برخی خوب هستند در کنار یک دیگر آن کلّیتی را می سازند که در اوایل با چه عشقی به آن دوستت دارم می گفتند.
مشکل اصلی در اینجاست که اگر با دید جامعی به طرف مقابل نگاه کنند خواهند دید که کاستی های او در کنار خوبی هایش چه زیباست و بالا تر از آن در کنار خوبی های خودشان... اگر همیشه به یکدیگر کلی نگاه کنیم و در جزئیات وجودی هم توقف نکنیم، زندگی همیشه همان شیرینی اوّل خود را خواهد داشت، چه بسا با این دید کلی، هر روز ابعاد تازه ای از وجود هم خواهند شناخت که به علاقه یشان بیشتر دامن خواهد زد.
من خیلی به این مطلب معتقد نیستمااا،ولی گذاشتم دیگه...
من خودم شرایط لازمو دارم،ولی بازم قبول ندارم این چیزارو***

به نقل از تلگراف و به گزارش آی رایت ، مردانی که انگشت حلقه شان از انگشت اشاره آن ها بلندتر است برای زنان بیشتر جذاب هستند.تحقیقات جدید چنین میگویند.
هر چه انگشت چهارم به نسبت انگشت دوم بلندتر باشد ، نسبتی که به ۲D:4D معروف است ، به همان نسبت چهره افراد برای دیگران جذاب تر خواهد بود.طبق این تحقیقات این اثر بیشتر روی دست راست فرد بررسی می شود تا دست چپ.
نسبت اندازه میان انگشتان به هورمون های جنسیتی ارتباط داده می شود، یک نسبت کمتر -یعنی انگشت حلقه بزرگتر از اشاره باشد-دلالت خواهد داشت به شدت هورمون تستسترون در رحم – هنگام تشکیل نطفه -.
بر طبق ادعای محققان ،این نسبت ها باعث پیدایش جذابیت ظاهری و همسانی در نظر زنان می شوند.
نسبت ۲D:4D قبلا به توانایی باروری ، تمایلات جنسیتی و حس رقابت ارتباط داده می شود.و همانطور که اشاره شد این تاثیرات بیشتر روی دست راست آقایان است.
دکتر Camille Ferdenzi از دانشگاه ژنو و همکارانش نسبت ۲D:4D برای ۴۹ مرد را اندازه گیری کردند ،سپس تصویر آنها را به صورت تصادفی به خانم های داوطلب تحقیق نشان دادند.به خانم های داوطلب این تحقیق گفته شده بود که به چهره ها از نظر جذابیت-کوتاه مدت، مثل یک قرار شام یا جشن تولد و همینطور از نظر جذابیت بلند مدت ، مثل فردی که بالقوه میتواند شریکی برای زندگی باشد ، حالت مردانگی و تناسب آن چهره با خود ، امتیازی بدهند.
محققان دریافتند که امتیازهای که در بخش های جذابیت کوتاه و بلند مدت به چهره ها داده می شد به نسبت های ۲D:4D ” همبستگی بالایی ” داشت.هر چه نسبت کمتر بود ، امتیاز بالاتر می رفت.
دکتر Ferdenzi گفت : این اولیت قائل شدن خانم ها برای آقایانی با نسبت ۲D:4D کمتر را توضیح می دهد.احتمالا این موضوع از اینجا سرچشمه می گیرد که این آقایان چهره همسان و هماهنگ تری با زنان دارند-ثابت شده که تفاهم ظاهری و همسان سازی از دلایل جذابیت یک فرد و تفاوت قائل شدن ایشان با دیگر افراد در نظر فرد مقابل است-
یک اینچنین اولیت قائل شدنی از طرف زنان ممکن است برای این باشد که رابطه با فردی که از توانایی جسمی بالاتری برخوردار است میتواند درصد موفقیت ادامه نسل از طرف آنها را افزایش دهد.
هرچند که دانشمندان بین بو و رایحه مخصوص بدن و زیر و بمی صدا-مشخص کننده های شاخص دیگر برای بررسی میزان شدت تستسترون -و نسبت ۲D:4D انگشتان دست راست ، نتوانستند رابطه مشخصی پیدا کنند.اما ایشان دلیل این موضوع را این چنین توصیف میکنند که چون رایحه بدن و زیر و بمی صدا بعدا در بدن توسعه پیدا میکند احتمالا میزان تستسرون در هنگام تشکیل نطفه بر آنها تاثیری ندارد.
در اوزاکا، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود.
شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت.
مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد.
مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد.
قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد،
صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت:
مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
دو آتش نشان وارد جنگلی می شوند تا اتش کوچکی را خاموش کنند . اخر کار وقتی از جنگل بیرون می ایند و میروند کنار رودخانه ، صورت یکی شان کثیف و خاکستر است و صورت ان یکی به شکل معصومانه ای تمیز.
سوال : کدامشان صورتش را می شوید ؟
.
.
.
.
اشتباه کردید ، ان که صورتش کثیف است به ان یکی نگاه می کند و فکر میکندصورت خودش هم همان طور است .
اما ان که صورتش تمیز است می بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش می گوید :
حتما من هم کثیفم ، باید خودم را تمیز کنم.
برگرفته شده از کتاب زهیر : پائولو کوئیلو

چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان ۲ تا از آنها به داخل
چاهی عمیق میفتند ..بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی
دیدند گودال چقدر عمیق است به آن ۲ گفتند : چاره ای نیست شما به زودی
میمیرید ..
۲ قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیددند که
از گودال بیرون آیند ..اما دائما قورباغه های دیگر به انها میگفتند دست
از تلاش بردارید..چون نمیتوانید خارج شوید ...به زودی خواهید مرد..
بالاخره یکی از ۲ قورباغه تسلیم شد و به داخل اعماق گودال افتاد و
مرد..اما غورباقه دیگر حداکثر توانش را برای بیرون آمدن به کار گرفت
..بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار اما او با توان
بیشتری تلاش کرد و بالاخره خارج شد ...
وقتی بیرون آمد بقیه از او پرسیدند مگر صدای ما را نمیشنویدی ..؟؟؟
معلوم شد که قورباغه ناشنواست ..او در تمام مدت فکر میکرده که دیگران
وی را تشویق میکنند ....
آیا واقعا باید با حرف دیگران تسلیم شد و دست از تلاش کشید؟
***مگر غیر اینه که خدا همیشه همراه ماست***

مرد جوان مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا
اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.
شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه
روشن بود و همين براي شنا كافي بود.
مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون
استخر شيرجه برود.
ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي
تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و
چراغ را روشن كرد.
آب استخر براي تعمير خالي شده بود!
- برای بلند شدن باید خم شد. گاهی مشکلات تو را خم می کنند و بدان آغاز ایستادن است.
- باد می وزد می توانید در مقابلش دیوار بسازی یا اسیاب بادی. تصمیم با توست.
- خدایا به من کمک کن که وقتی میخواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم با کفشهای او راه بروم.
- تاریکترین ساعت شب درست ساعت قبل از طلوع خورشید است.... پس همیشه امیدوار باش.
رالف والدو امرسون دریکی از مقالاتش تحت عنوان "تلافی" نوشته است هر شخص به همان شیوه ای که رفتار می کند پاداش یا جزا می بیند. قانون تلافی همان بیان دوباره قانون کاشت و برداشت است.
براساس این قانون شما همواره به اندازه تلاش هایتان وسهمتان در انجام کارها پاداش می گیرید یا مجازات می شوید نه کمتر و نه بیشتر.
همچنین براساس این قانون در دراز مدت نمی توانید بیش از تلاشتان نتیجه بگیرید (خواه این نتیجه پاداش باشد خواه مجازات).
درآمد امروزتان تلافی همان کارهایی است که درگذشته انجام داده اید. اگر می خواهید پاداش بیشتری نصیبتان شود باید به ارزش کارهایی که بدانها دست می زنید بیفزایید.

ژنرال و ستوان جوان زیر دستش سوار قطار شدند.
تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود.
ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند.
قطار راه افتاد و وارد تونلی شد.
حدود ده ثانیه تاریکی محض بود.
در آن لحظات سکوت، کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی هریک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت
خانم جوان در دل گفت : از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم.
مادربزرگ به خود گفت : از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درامد اما افتخار میکنم که نوه ام جرات تلافی کردن داشت.
ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم.
ستوان تنها کسی بود که میدانست واقعا چه اتفاقی افتاده است.
در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد و به زنرال سیلی بزند.
زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن.
هرکدام از ما آنچه را می بینم و می شنویم بر اساس پیش فرضها و حدسیات و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم.
غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.
ما میگوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم، حقیقت می نامیم.

در سال 1989 زمین لرزه هشت و دو ریشتر بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود و اشک از چشمانش سرازیر شد.
با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.
او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.دیگر والدین در حال ناله و زاری بودندو او را ملامت می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.ماموران آتش نشانی و پلیس نیز سعی کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت...بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید :
پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.پسرم بیا بیرون.
نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آوریدو هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند.

پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد .
مادر که در حال آشپزی بود ،دستهایش را با حوله تمیز کرد
و نوشته را با صدای بلند خواند.
او نوشته بود :
صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه ۵٫۰۰۰ تومان
مراقبت از برادر کوچکم ۲٫۰۰۰ تومان
نمره ریاضی خوبی که گرفتم ۳٫۰۰۰ تومان
بیرون بردن زباله ۱۰۰۰ تومان
جمع بدهی شما به من :۱۲٫۰۰۰ تومان !
مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد،
چند لحظه خاطراتش را مرور کرد،
و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب این را نوشت:
بابت ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ
بابت تمام شبهائی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ
بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ
و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که :
هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است
وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند.
چشمانش پر از اشک شد
ودر حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت:
مامان … دوستت دارم
آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

حالا نتیجه گیری چی میشه به نظر شما؟!*
انیشتین میگفت :
***آنچه در مغزتان میگذرد، جهانتان را میآفریند.***

استفان كاوی (از سرشناسترین چهرههای علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است كه میگوید:
« اگر میخواهید در زندگی و روابط شخصیتان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایشها و رفتارتان توجه كنید؛ اما اگر دلتان میخواهد قدمهای كوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگیتان ایجاد كنید باید نگرشها و برداشتهایتان را عوض كنید .»
او حرفهایش را با یك مثال خوب و واقعی، ملموستر میكند:
« صبح یك روز تعطیل در نیویورك سوار اتوبوس شدم. تقریباً یك سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سكوتی دلپذیر برقرار بود تا اینكه مرد میانسالی با بچههایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر كرد. بچههایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب میكردند. یكی از بچهها با صدای بلند گریه میكرد و یكی دیگر روزنامه را از دست این و آن میكشید و خلاصه اعصاب همهمان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچهها كه دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمیآورد و غرق در افكار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازكردم كه:
«آقای محترم! بچههایتان واقعاً دارند همه را آزار میدهند. شما نمیخواهید جلویشان را بگیرید؟»
مرد كه انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد میافتد، كمی خودش را روی صندلی جابجا كرد و گفت:
بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمیگردیم كه همسرم، مادر همین بچهها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است... من واقعاً گیجم و نمیدانم باید به این بچهها چه بگویم. نمیدانم كه خودم باید چه كار كنم و ... و بغضش تركید و اشكش سرازیر شد.»

استفان كاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره میپرسد:
« صادقانه بگویید آیا اكنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمیبینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد كه نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ »
و خودش ادامه میدهد كه:
« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمیدانستم. آیا كمكی از دست من ساخته است؟ و....
اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم كه این مرد چطور میتواند تا این اندازه بیملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب میخواستم كه هر كمكی از دستم ساخته است انجام بدهم .»
حقیقت این است كه به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض میشود. كلید یا راه حل هر مسئلهای این است كه به شیشههای عینكی كه به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد كه رنگ آنها را عوض كنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازهای ببینیم و تفسیر كنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلكه تعبیر و تفسیر ما از آن است!

بهتر نیست بعضی وقتا هم نگاهمونو تغییر بدیم
پول ميتونه سرگرمي رو بخره اما نه شادي رو.
Money can buy an amusement, but not happiness
پول ميتونه رختخواب رو بخره اما نه خواب رو.
Money can buy a bed, but not sleep
پول ميتونه غذا رو بخره اما نه اشتها رو.
Money can buy a food, but not appetite
پول ميتونه دارو رو بخره اما نه سلامتي رو.
Money can buy a medicine, but not health
پول ميتونه وسيله آرايش بخره اما نه زيبايي رو.
Money can buy cosmetic, but not beauty
پول ميتونه خدمتکار بخره اما نه دوست رو.
Money can buy a servant, but not friend
پول ميتونه پست (مقام) رو بخره اما نه بزرگي رو.
Money can buy a position, but not greatness
پول ميتونه نوکري رو بخره اما نه وفاداري رو.
Money can buy a service, but not loyalty
پول ميتونه قدرت رو بخره اما نه اعتبار رو.
Money can buy a power,but not authority
اینا سخنان چارلی چاپلین بودن!

جالب بودن، نه؟!!!

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت:
من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم
کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!!
هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟
باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد...ا


بوسه باید زد بر خاک پای شما، مردترین مردان روزگار!
سرمه باید کرد آن گرد را که از تپش گامهای شما می جهد.
اقرار باید کرد که هیچ قلم را یارای تبیین عظمت شما نیست، که شما زیباترین نقوش کلک خداوندید بر بوم آفرینش و شگفت انگیزترین رشحات قلم پروردگار بر لوح خلقت.
و چنین است که عرفان پر می ریزد، در افق پروازهای شما و ایثار سر می ساید بر سجاده نگاه شما و عطش غبطه عشق، فوران می کند در دشت لا یتناهی معنویت شما.
دنیا هنوز زود است که دست به چشمی بیابد برای دیدن شما و زمان می برد که دلی پیدا کند برای فهمیدن شما.
دنیا در جهل مرکب زیسته است، در ظلمت محض زندگی کرده است و درفقدان نور معنویت به سر برده است. رویت تلالو تابناک خورشید وجود شما، چشمی می خواهد که قبل ها به کورسویی باز شده باشد و روشنی بداند چیست. زندانی قرنهای ظلمت را اگر با نور مستقیم آفتاب مواجه کنند، بی شک چشم خواهد دزدید و پلک فرو خواهد بست.
اینست که شما خورشید مظلومید، نه در نهان بودنتان، که در وسط السماء جهان می درخشید، بلکه مظلومید در نابینایی جهانیان، به صورتی زیبا می مانید که در جهانی نابینا زاده شده باشد، با این تفاوت که نابینا را دلی برای فهمیدن هست و قلبی برای احساس کردن که زیبایی را اگر نبیند حس میکند و می چشد ولی جهان دلش نابیناست، قلبش از احساس و اندیشه عقیم است نه که بخواهد چنین باشد، چنین برایش خواسته اند.
و شما خورشید نیستید که خورشید نورانی است فقط، منیر است، و ماه نیستید که ماه نورانی است فقط و مستنیر است. شما ماهیت نورید، هویت نورید، شما آن تجسم نورید که دست تجربه دنیا به آن نرسیده است.
اینک که ما کاهلی کرده ایم، در نمایاندن ذخایر و گوهرهایمان به دنیا، حرف درستی است ولی چشمی هم باید برای دیدن شما باشد یا نه؟
دنیا باید بداند که مردانگی چیست و فتوت چگونه است تا وقتی ما برترین اسوه های فتوت را به آنان نمایاندیم قدر بداند و ارزش بنهد.
دنیا عشق را و عرفان را باید چشیده باشد که ما وقتی از اقیانوس بی انتهای عشق سخن می گوئیم بفهمد که حرف چیست؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که کودکان در این مرز و بوم، ده ساله - یازده ساله شگفت مردانی می شوند که در مقابل شمشیر بران اراده و عزمشان، مردان تاریخ سپر می اندازند؟
لیکن دشمن مردانگی نمی داند چیست!
حکایت آن ابله مردیست که چون استران بر لب جوی آب می نوشید، یکی بر او گذشت و گفت: "اینگونه آب نوشیدن، عقل آدمی را کاستی می بخشد."
مرد سر بر آورد و گفت: "عقل چیست؟"
به او گفته شد که روی سخن با تو نبود، کارت را بکن و چنین است حکایت.
دشمن فریاد می کشد که شما کودکان را راهی جبهه می کنید.
نامرد مردمان! شما مردانگی چه می دانید چیست؟
مردانگی اگر آن است که فرماندهان سی - چهل ساله شما دارند، که دیده اید: در مقابل این بزرگ مردان کوچک ما به ناگزیر سر می سایند و از سر زبونی تن به اسارت می دهند.
کدام است معیار مردانگی؟
اگر جثه های درشت و هیاکل قوی، با دلهای جبان و ترسو، نشانه مردانگی است که ارزانی شما باد.
اگر غارت و تجاوز و جنایت، آیت مردانگی است که شما سرآمد مردانید.
اگر سفاکی و بی رحمی به زنان و کودکان علامت مردانگی است، که مرد تر از شما نیست.
حرف اینجاست که واژه ها در دنیا مفاهیم اصیل خود را از دست داده اند.
اگر دنیا مردانگی را با معیار شما شناخته باشد، ما چگونه از مردانگی فرزندانمان سخن برانیم؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که مردانگی، ایستادن بر سر پیمان است و اوج مردانگی ایستادن بر سر پیمان تا پای جان است؟
دوازده - سیزده ساله فرزندان این امت در تمام طول حیات خود چند کلام بیشتر نگفته اند و دست آخر جان را فدای آن چند کلام کرده اند.
گفته اند: ما همه سرباز توئیم خمینی.
و هیچ پادگانی در تاریخ جهان چنین سربازانی در خود نگرفته است.
مردانگی چیست اگر این نیست؟
جوان مرد مردانه ما آخرین حرفش را بر پشتش نوشته بود.
پیکر متبرک و عطر آگینش را که از زمین برداشتیم، خون را که از لباس کنار زدیم این بود دست نوشته آخرین پیمانش:
حسین جان! یا زیارت یا شهادت!
چه شگفت وعده ای و چه شگفت تر وفایی!
این را دنیا به فرض که باور کند. میفهمد؟
بنازم به این مردانگی که تحسین الله و غبطه ملائک را بر می انگیزد. و من نمیدانم به که باید تبریک گفت این عظمت مجسم را.
به پدران و مادران، برای پروردن چنین فرزندانی؟ یا به امام زمان و نایبش برای تربیت چنین سربازانی؟
یا به خدای لا شریک له برای خلقت چنین بندگان و عاشقانی؟ فتبارک الله احسن الخالقین.
خدا آن تبریک را به خودش شاید برای اینجا گفته است.

• 1. تماشای تلویزیون
تلویزیون قاتل عشق است. در این مورد هیچ شکی نداشته باشید! حتی کاملا توصیه می شود که شام خوردن جلوی تلویزیون را ممنوع کنید. هر شب غذا خوردن جلوی تلویزیون به همراه گویندگان نمیگذارد حواستان به همسرتان و فرزندانتان باشد، از آن گذشته آنقدر جلوی تلویزیون به تماشای فیلم مشغول بودهاید که وقتی به رختخواب میروید، حتی دیگر وقت ندارید با هم حرف بزنید و از حال یکدیگر باخبر شوید.
تنها چاره کار این است که این دشمن را از زندگی عاشقانه بیرون بیندازید! برای آنکه در این کار زیاد سختگیری نکرده باشید، میتوانید موافقت کنید که در هفته، بعضی از شب ها تلویزیون خاموش باشد. البته فراموش نکنید که تلویزیون در رابطه ی میان والدین و فرزندان نیز بعضا نقش های مخرب زیادی دارد.
• 2. خانهنشینی
ممکن است به خاطر تلویزیون و یا بنا به دلایلی، دیگر بیرون نروید! البته حتما لازم نیست که رستوران های آنچنانی بروید و یا از همسرتان چنین انتظاری را داشته باشید. چرا که به هر حال اصل قضیه این است که شما اوقاتی را با هم و به بهترین شکل سپری کنید. حالا می توانید غذایی که در منزل تهیه کرده اید را به پارک ببرید و یا اینکه اگر می توانید به رستورانی که در آن خاطره های خوشی داشته اید، بروید. فراموش نکنید که نباید با هزینه تراشی های بی مورد، به گونه ای متحمل هزینه بشوید که دیگر نخواهید به رستوران بروید.
اگر هم به سینما علاقه دارید و از آن لذت می برید، می توانید با تفاهم بر روی فیلم خاصی، از تماشای آن لذت ببرید. فراموش نکنید که صله ی رحم را همواره در برنامه های خودتان بگنجانید. مبادا طوری رفتار کنید که ببینید دیگر از گردشهای دونفره و شبنشینیهای رمانتیک خبری نیست! باید دوباره آن حال و هوا را به دستآورید و به اتفاق یکدیگر از خانه بیرون بزنید! حالا که به تازگی از شر تلویزیون خلاص شدهاید، سعی کنید که توجه به همسرتان، تلویزیون جدید شما باشد!
• 3. هدر دادن ساعات اضافی
دیگر دیر از سر کار به خانه برنگردید! نه تنها برای خودتان وقت ندارید بلکه علاوه بر آن خستگی و عصبانیتتان را با خود به خانه میآورید که حقیقتا هیچ کار خوشایندی برای فرزندان و همسرتان نیست! تنها کافی است که کار، تمام زندگیتان را به خود مشغول کند، به سرعت تنها موضوعی میشود که از آن در خانه حرف میزنید.
بس کنید! سعی کنید به حد کافی زود به خانه برگردید تا قبل از شام کمی وقت برای خودتان و یا با هم بودن داشته باشید. به شرطی که طبق همان اصل اول، در این مدت جلوی تلویزیون ولو نشوید! و خصوصا برای آنکه توجه بیشتری به یکدیگر داشته باشید، هر ازگاهی کار را از یاد ببرید. به عنوان مثال می توانید تصور کنید که هر گاه به خانه بر می گردید، همانطور که جوراب های خودتان را از پایتان خارج می کنید، تمام مسائل فکری بیرون از خانه تان را هم از ذهنتان خارج کرده و آن ها را درون جوراب هایتان بریزید.
• 4. عدم رسیدگی به وضع ظاهر
فکر نکنید چون دیگر زن و شوهر هستید و چندین سال از زندگی مشترکتان میگذرد، باید نسبت به وضع ظاهرتان بیخیال شوید! چرا که در روایات اسلامی هم نسبت به این که هر کدام از زن و شوهر خودش را برای همسرش آراسته کند، تاکیدات و سفارشات بسیار فراوانی وجود دارد.
پس بهتر است که دست از شوریدگی و نامرتب بودن بردارید، موهایتان را ژولیده و درهم رها نکنید، از ریختوپاشکردن در خانه خودداری کنید و بهخودتان برسید!
همسرتان مطمئنا شما را همانگونه که هستید دوست دارد، با اینحال چرا سعی نمیکنید خود را به بهترین شکل نشان دهید؟ به این ترتیب به او نشان میدهید که حضور او و تاثیری که بر او میگذارید برایتان مهم است!
• 5. بیتوجهی
یکی دیگر از دشمنان بزرگ زن و شوهرها، بیتوجهی است. در اینجا منظور از توجه کردن گل خریدن و یا هدیه دادن نیست بلکه تنها نگاه کردن به همسرتان است که گاهی می تواند خیلی بیشتر از آنچه که تصور می کنید، تاثیر خوبی در زندگی تان بگذارد.
زمانیکه همسرتان آرایشگاه رفته و یا کت جدیدی خریده است به او توجه نشان دهید؛ بهخصوص زمانی که او را شیک و زیبا میبینید و یا وقتی که او با تعریفهای بجا و مناسبش شما را تحتتأثیر قرار میدهد، از او تعریف کنید. زیرا تعریف و تمجیدها همیشه خوشایند هستند، اما تنها زمانیکه درست و بجا بهکار برده شوند.
• 6. حسادت بیهوده
دست از پاییدن و سینجیم کردن همسرتان بردارید زیرا زندگی مشترک بر اساس اعتمادی دو جانبه بنا میشود. شک و بدگمانیهای بیش از حد شما، در نهایت او را به ستوه آورده و به سمت فرد دیگری هل میدهد! پس مواظب باشید که با دست خودتان، عشقتان را نابود نکنید.
• 7. عدم توجه به خانواده همسر
نه، مطمئنا تمام خانوادههای همسر آنگونه که در فیلمها بهصورت منفی نشان داده میشوند، نیستند. پس سعی کنید که از تلقین منفی به ذهنتان کاملا دوری کنید و این باور را در خودتان تقویت کنید که تفاهم بین همسر و خانواده شما اغلب میتواند گرم و صمیمانه باشد.
اما نکته مهم آن است که بدانید زمانیکه این تفاهم به حد کافی وجود دارد، چیزی را به همسرتان تحمیل نکنید. چنانچه احساس میکنید که همسرتان از رفتوآمدهای آخر هفته کمکم خسته میشود به او اصرار نکنید آخر هر هفته برای ناهار با خانواده شما باشد و البته این قاعده در مورد میهمانیهای همکاران و دوستان قدیمی نیز صدق میکند.
• 8. نبود برنامه ریزی
تشکیل خانواده به معنای گذراندن زندگی بدون در نظرگرفتن آینده نیست. شما باید به اتفاق هم آیندهتان را بسازید. از برنامههای کوتاهمدت (مکانی که تعطیلات را در آنجا میگذرانید، خرید اتومبیل و…) گرفته تا برنامههای بزرگتر (بچهدار شدن، عازم شهر دیگری شدن و…) بیدرنگ در مورد آیندهتان و اینکه چگونه با آن روبهرو میشوید فکر کنید. این عمل روابط شما را منسجمتر و شور و شوق پیشروی در زندگی را در شما شعله ور میکند!
• 9. سکوت بدون دلیل
مطمئنا عدم گفتوگو برای زندگی زناشویی مضر است. این امر بنا به دلایل مختلف اغلب ناشی از کمبود وقت و یا بیتوجهی زن و مرد نسبت به یکدیگر است که در بالا از آنها نام بردهایم. با اینحال، معمولا گفتوگو میان زن و مرد صورت میگیرد، اما هیچیک از طرفین به حرفهای یکدیگر گوش نمیدهند…
در این حالت، موضوعی را با هم مطرح کنید و سعی کنید حقیقتا حرف طرف مقابلتان را بفهمید. درصورت نیاز، بیدرنگ از یک رواندرمانگر کمک بگیرید. البته ناگفته نماند که متاسفانه بعضی از زن و شوهرها، حرف هایی می زنند که اگر سکوت کنند و آن ها را نگویند، بسیار برای آن ها بهتر است… پس حالا تصمیم و تشخیص آن که چگونه سکوت زندگی را بشکنید، با خودتان است.

یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. در زمان های قدیم، عقل و بخت با هم اختلاف پیدا کرده بودند. اختلاف آنها بر سر این بود که کدام یک لازمه زندگی انسان ها هستند.
بخت می گفت:« انسان ها بیشتر به من نیازمندند.»
عقل می گفت:«نه، انسان ها به من نیاز بیشتری دارند. »
آنها برای ثابت کردن حرف هایشان دست به کار شدند. بخت رفت و بر سر پسر تنبلی نشست. در همان لحظه عقل از سر پسر پرید. یک روز وزیر آن پسر را دید و چون فرزندی نداشت او را به فرزندی قبول کرد و به خانه اش برد. وزیر از اینکه صاحب فرزندی شده بود، خیلی خوشحال بود و از شادی در پوست خود نمی گنجید و هرچه از دستش برمی آمد برای پسر انجام می داد. پس نه از خوراک کم داشت و نه از پوشاک. از صبح تا شب هم به بازی و تفریح سرگرم بود.
روزی از روزها، وزیر دست پسرش را گرفت و برای گردش به باغ پادشاه رفتند. پادشاه که از پسر وزیر خوشش آمده بود، یک سیب درشت به دست او داد. پسر همان جا فوری سیب را گاز زد و خورد. پادشاه وقتی دید که پسر با چه عجله ای سیب را گاز زد و خورد، خنده اش گرفت. وزیر از کار پسرش خیلی ناراحت شد و از خجالت سرخ شد.
در راه برگشت به خانه وزیر رو به پسرش گفت: «پسرم! وقتی پادشاه چیز خوردنی به دستت داد، نباید همان موقع و با عجله آن را بخوری! اول آن را بو کن و در بغلت بگذار و بعد آرام آرام بخور.»
پسر گفت: «باشد پدر! از این به بعد هر وقت پادشاه چیز خوردنی به من داد، فوری آن را نمی خورم.»
چند روز از این ماجرا گذشت. وزیر باز دست پسرش را گرفت و برای گردش به باغ پادشاه برد. آنها مدتی در باغ گردش کردند و بعد در گوشه ای به استراحت پرداختند.
پادشاه دستور داد، ناهارش را به همان جایی که آنها نشسته بودند، بیاورند. نوکران ناهار را آوردند. پادشاه، وزیر و پسر شروع به خوردن کردند. پادشاه یک لقمه چرب بزرگی به دست وزیر داد. پسر وزیر لقمه چرب را با احترام گرفت. اول آن را بو کرد. بعد زیر بغلش گذاشت.
از این کار پسر، پادشاه خنده اش گرفت و قاه قاه خندید. صورت وزیر از ناراحتی سرخ شد. ولی در حضور پادشاه، چیزی به پسرش نگفت. در راه برگشت به خانه رو به پسرش کرد و گفت: «آه! پسر چقدر احمقی! مگر نمی دانی گوشت چرب را زیر بغل نمی گذارند؟!»
پسر خیلی ناراحت شد. وقتی به خانه آمد، با خود گفت: این که نشد زندگی! هی این کار را بکن، آن کار را نکن! مرگ بهتر از این زندگی است.» بعد دوید و رفت روی پشت بام خانه تا خود را از آنجا به زمین پرت کند. در این لحظه بخت التماس کنان به عقل گفت: «ای عقل! به دادم برس. پسر وزیر دارد از دست می رود.»
عقل زود رفت و روی سر پسر وزیر نشست. پسر که حالا عاقل شده بود، از خودکشی دست برداشت و به زندگی ادامه داد. در این مبارزه عقل بر بخت پیروز شد.
ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 / 4 / 1390برچسب:عق,یا,بخت,برتری, :: 11:7 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی

در رمان نویسی، نشانه های عشق واقعی به سمت ملودرام گرایش دارد. تپش قلب، بی خوابی، بی اشتهایی، به حرکت درآمدن پرده ها و آتش بازی. اما اگر چنین چیزهایی را حس کردید، آنقدر که اسیر هوس شده اید، عاشق نشده اید. اگر هوس را کنار بگذاریم، نشانه هایی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، نشانه های انکارناپذیر از عشق حقیقی - و سلامت احساسی - هستند.
به راحتی علت اینکه نمی خواهید با کسی ارتباط برقرار کنید را توضیح می دهید
باوجود اینهمه بیماری های مختلف دیگر هر روز با یکی بودن به اندازه گذشته جذابیت ندارد. مسئله تمایل به تک پر بودن نیست مسئله حرف زدن درمورد آن است. تعداد زیادی از زن ها و مردها تک همسری هستند و احساس می کنند که تمایلشان برای چشم پوشی از بقیه به همسرشان قدرت بیشتری می دهد. اما وقتی دوست داشته باشید که این حس و تمایل خودتان را توضیح دهید نه تنها عاشق هستید بلکه فردی منطقی و فهمیده نیز به نظر خواهید رسید.
دفترچه خاطرات گذشته تان را دفن می کنید.
“من دفترچه خاطراتم را دفن کرده ام!” این جمله نه تنها تک پر بودن فرد بلکه برنامه داشتن برای آن را نشان می دهد مخصوصاً وقتی می گویید که هیچکس از آشنایانتان به پای معشوق فعلیتان نمی رسد. تمایل شما برای خلاص شدن از آن، نشان از این واقعیت دارد. همچنین نشانه این است که دیگر هیچ تمایلی برای دیدن عشق های قبلیتان ندارید و این یعنی در این رابطه دیگر میلی به برگشت وجود ندارد و فقط می خواهید به جلو بروید.
شاید با خودتان فکر کنید که منصفانه نیست که دفترچه خاطرات را در شومینه بیندازید و بسوزانید، به همین دلیل اطلاعاتتان را روی لپ تاپ شخصیتان که دست هیچکس به آن نمی رسد ذخیره می کنید. تعهد، تعهد است. اگر تظاهر کنید که دفترچه خاطراتتان را دور ریخته اید یعنی تظاهر به متعهد بودن می کنید. پس بزرگ شوید: اگر به اندازه کافی بزرگ شده اید که کسی که دوستش دارید شما را جدی بگیرد، پس یعنی به اندازه کافی هم بزرگ شده اید که خودتان خودتان را جدی بگیرید. در روابط متعهد دیگر جایی برای دوز و کلک نیست.
جایی می روید که از آن متنفر هستید.
اینکه دلتان بخواهد که با عشقتان جایی بروید که به شدت از آنجا متنفر هستید و اصلاً هم به خاطر آن ناراحت نشوید یکی از نشانه های خوب عاشق شدن است.
وقتی تازه شروع به قرار گذاشتن کرده بودید وسوسه می شدید که این رابطه را بر هم بزنید. در مرحله بعدی رابطه برای خودتان می ایستید و کارهایی که دوست ندارید را به هیچ وجه انجام نمی دهید. این فرایند کاملاً لازم است چون اگر قرار است یک عشق واقعی وجود داشته باشد باید بر مبنای اینکه خود واقعیتان کیست بنا شود نه کسی که طرفتان دوست دارد باشید. اما وقتی در آخر به عشق می رسید نیاز به اثبات مداوم خودتان با تاثیرات معشوقتان نرم تر می شود و این حس بخشش به خاطر عشقتان سخاوتتان را جبران می کند.
لازم نیست خوب حواستان به همه چیز باشد تا همه چیز ۵۰-۵۰ باشد. اما وقتی حس کنید که عدالت و مساوات و احترام بینتان وجود دارد آنوقت برای انجام کاری که از آن متنفرید اما طرفتان به آن علاقه دارد تمایل بیشتری پیدا می کنید. به عبارت دیگر، آن فرد از آن کار یا اتفاق مهمتر می شود.
اگر ولخرج باشید صرفه جوتر و اگر خسیس باشید دست و دلبازتر می شوید
مسئله پول نیست بلکه میل به امتحان کردن اعتقادات اصلی به خاطر ارزش گذاشتن به فردی دیگر و دیدگاه و نظرات اوست. هر رابطه خوبی ما را تغییر می دهد. اگر با عشقتان بودن باعث می شود یک بخش اصلی از خودتان را تغییر دهید فقط نشانه عشق نیست، بلکه نشاندهنده احترام و میل به یادگرفتن از همدیگر است. این یعنی رابطه تان اینقدر امن هست که بخواهید در آن دست به امتحان کردن کاری جدید بزنید.
ریا و دورویی را فراموش کنید. باید اینقدر جرات، قدرت و انرژی داشته باشید تا سیستم اعتقادی خودتان را چه سیاست، سقط جنین، غذای چینی، مسافرت، بچه دار شدن، باغبانی، پول یا هر عقیده دیگری به چالش بکشید.
هیچ کاری نکردن اما با هم بودن فوق العاده به نظر می رسد
در مراحل اول رابطه عطش عمیقی برای شناختن همدیگر وجود دارد اما این دوران کمی ترسناک هم به نظر می رسد چون ممکن است طرف مقابل کسی نباشد که شما فکر می کردید یا بدتر از آن، شما آن کسی نباشید که طرف مقابلتان می خواسته است. بااینکه در ابتدای رابطه هیچ چیز قطعی نیست اما شما فکر می کنید که اینطور است به همین خاطر دوست دارید همیشه با هم باشید و کاری انجام دهید، چه در ملاء عام چه محرمانه.
در این دوران همیشه دنبال جایی هستید که با هم بروید و کاری که با هم انجام دهید. اگر زن و شوهری هستید که به رابطه جنسی علاقه دارید، کارهایی که می کنید هم پیرامون این رابطه خواهد و بقیه کارها اهمیت زیادی نخواهد داشت. اما وقتی آن عطش جنسی اولیه فروکش کرد دوست دارید پز همدیگر را به بقیه بدهید چون حس می کنید که خوب با هم جور شده اید و به آن افتخار می کنید.
وقتی حس کنید که هیچ کاری نکردن اما با هم بودن هم می تواند لذت بخش باشد یعنی عاشق شده اید چون مراحل قبلی که مرحله ترس، رابطه جنسی و پز دادن است را پشت سر گذاشته اید. حالا رابطه فقط به شما دو نفر منحصر می شود نه آدم ها یا کارهای دیگر. درواقع بااینکه در زندگی طبیعی همدیگر وارد شده اید اما با هم بودن برایتان فوق العاده ترین چیزی است که می توانید فکر انجامش را بکنید.
حاضرید خودتان بودن را به خطر بیندازید
خودتان بودن مهمترین مسئله ممکن است. بقیه مواردی که در این مقاله ذکر کردیم همه مستلزم این است که خودتان باشید اما وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشید دوست دارید بداند که شما که هستید و شما را برای آنچه که هستید دوست بدارد نه آنچه که تظاهر می کنید هستید. وقتی در یک رابطه عاشقانه واقعی باشید می توانید صادق و رک و راست باشید و از فرصت ها استفاده کنید.
بخش نیرنگ آمیز عاشق بودن این است که می تواند شما را ترغیب کند خودتان باشید. شما دوست دارید کسی که قرار است شریک زندگیتان شود همیشه خوشحال و خوشبخت باشد و تنها راه آن این است که خودِ واقعیتان باشید. مطمئناً الان که او را اینقدر دوست دارید دلتان نمی خواهد با دروغ با او زندگی کنید اما باید مراقب باشید که به چه اعتراف می کنید. یادتان باشد که بین صداقت و دورویی سکوت است. اگر اینقدر بزرگ شده اید که عاشق شوید، پس اینقدر عاشق شده اید که بفهمید بعضی وقت ها باید ساکت باشید.

تا حالا فکر کردهاید که یک کتاب چقدر میتواند خطرناک باشد؟ تا حالا به ماهیت وجودی کتاب دقت کردهاید؟ یک سری کاغذ که همه از یک سمت به هم چسبیدهاند و شما دانه دانه که لای کاغذها را باز کنید و چیزهایی را که رویشان نوشته بخوانید یک چیزی دستگیرتان میشود. این که کتاب اختراع چه کسی بود، خیلی مهم نیست؛ مهم این است که این جسم مکعبی شکل کوچک گاهی وقتها باعث یک تأثیر بزرگ در زندگی هر کسی میشود؛ تأثیری که شاید تا آخر عمر از ذهن خواننده نرود. حتما ً همه شما تا حالا از این کتابهای تأثیرگذار خوانده اید. حالا کمی از بالا به ماجرا نگاه کنید. فرض کنید کتابی که میتوانید شما را متحول کند، بتواند روی بقیه افراد جامعه هم یک چنین تأثیری بگذارد؛ تأثیری که تا آخر عمر میماند. حالا فرض کنید کتاب به زبانهای دیگر ترجمه شود و بتواند روی همه مردم دنیا تأثیر بگذارد. این جور کتابها میتوانند جامعه را متحول کنند؛ اصلا ً میتوانند تاریخ را متحول کنند. تعداد این کتابها کم نیست اما ما ده تا از مهمترینهایشان را فهرست کردهایم تا شما بهتر بتوانید از نحوه کار این مکعب مستطیلهای کوچولو سر دربیاورید.
نبرد من، اثر آدولف هیتلر
زمینه سار جنگ جهانی دوم
هیتلر چهره اول جنگ جهانی دوم است. طبیعی است که وقتی آدم به این مهمی یک کتاب مهم بنویسد، چقدر معروف و تأثیرگذار خواهد بود. حزب نازی سال 1933 به رهبری هیتلر، آلمان را تسخیر کرد. نازیها هم که میدانید چه جور آدمهایی بودند؛ هر چه نماد دموکراسی در آلمان بود نابود شد و فاشیستها شروع کردند به جولان دادن. هیتلر سر دسته نازیها قبلا ً و در زندان کتابی نوشته بود که در آن تمام برنامههای حزب نازی، دقیقا ً با همه جزئیات ترسناکش را آورده بود. هیتلر این کتاب را که بیشتر شکل بیوگرافی داشت تقدیم کرده بود به همه 16 نفر نازیای که در شورش مونیخ مرده بودند. حزب نازی هیچ جور بهتری نمیتوانست عقایدش را تبلیغ کند. 11 میلیون و 500 هزار نسخه از کتاب فروش رفت تا جنگ جهانی دوم شروع شد. کتاب هیتلر به زبانهای دیگر هم ترجمه شد اما برای ترجمه آن اتفاق عجیبی افتاد؛ خود هیتلر دستور سانسور کتابش را داد اما هیچ کدام از اینها نتوانست جلوی تأثیر کتاب در دنیا را بگیرد. حتی هنوز و سالها بعد از مرگ هیتلر هم کتابش مبدأ تفکرات همه فاشیستهاست.
قدرت دریایی، اثر آلفرد ماهان
زمینه ساز جگ جهانی اول
ماهان کلا ً کار خیلی مهمی نکرد؛ بیشتر شانس بود که اینقدر معروفش کرد. او یک افسر نیروی دریایی بود؛ البته خیلی هم از امور نظامی سر رشته نداشت و فقط یک بار در جنگ داخلی آمریکا شرکت کرده بود. در دورانی که افسر بود به خاطر این که حوصلهاش سر نرود، شروع کرد به نوشتن یک کتاب درباره اهمیت نیروی دریایی. ماهان در کتابش نوشت که این چند تا کشتیای که به نظر شما اهمیت چندانی ندارند، میتوانند به عنوان بهترین وسیله برای جنگ استفاده شوند. او میگوید آب بهترین راه برای جنگ است و موانعی که بر سر حرکت در خشکی وجود دارد در راههای آبی نیست. ماهان نوشت که در طول تاریخ هر کشوری قدرت اول دریایی بوده، قدرت اول سیاسی هم بوده. کتاب باعث شد تا همه کشورها به یاد کشتیهایشان بیفتند و نیروی دریاییشان را منظم کنند. کتاب ماهان به همه زبانها ترجمه شد؛ حتی به ژاپنی. ژاپنیها به همه افسران دریاییشان یک نسخه از کتاب را هدیه میکردند. همین نیروی دریایی بود که باعث شد جنگها در مسیرهای طولانیتری اتفاق بیفتند و به جای این که کشوری با کشور همسایه اش بجنگد، قارهای بتواند با یک قاره دیگر بجنگد.
اصل جمعیت، اثر تامس مالتوس
زمینه ساز کنترل جمعیت
اواخر قرن 18 بود که یک سری آدم خوشحال در جهان پیدا شدند و شروع کردند به خیال بافیهای گل و بلبل؛ چیزهایی از قبیل پیدا کردن اتوپیا یا همان آرمانشهر یا مثلا ً این که زندگی آن قدر خوب خواهد شد که دیگر لازم نیست آدمها بخوابند و خلاصه این که همه فرشته میشوند و همه چیز خوب میشود و از این حرفها. این وسط یک آدم رئالیست به اسم مالتوس آمد و به همه آنها گفت که کاسه و کوزهشان را جمع کنند و برگردند به واقعیت کثیف جامعه. رساله کوتاه مالتوس سال 1798 درآمد. مهمترین توصیه مالتوس این بود که به جای این همه خوشحالی بیایید و جمعیت را کنترل کنید که همین یک ذره امکاناتی که در اختیارتان هست از دستتان نرود. مالتوس میگفت بچهدار شدن خیلی راحت است اما تهیه غذا و لباس برایشان به همان راحتی نیست. او میگفت تا وقتی یک آدم مجرد مطمئن نشده که امکاناتش را دارد اصلا ً نباید ازدواج کند، چه برسد به این که بچه دار شود. بعد از انتشار این کتاب، گروهی باقی نماند که به آن اعتراض نکرده باشد. مالتوس به خیلی چیزها مثل اشاعه فساد و سد شدن بر سر راه ازدواج جوانها محکوم شد اما حالا حرفش کم و بیش مورد قبول همه است.
کلبه عموتم
اثر هریت بیچر استو
همه ما «عمو تم» را میشناسیم؛ سیاه پوست بدبختی که شرح زجرهایش حتی در کتاب ادبیات دبیرستانمان هم چاپ شده بود. کلبه عمو تم وقتی نوشته شد که بردگی سیاهها در آمریکا تبدیل به دردسر بزرگی شده بود و دیگر داشت صدای همه را در میآورد. البته کتابهایی که در مورد زجر سیاهان نوشته شده کم نیست اما این یکی دیگر آخر ماجرا بود. تام یک پرده سیاهپوست است که در این کتاب، هر رنجی را که فکر کنید تحمل میکند و آخرش هم کشته میشود. خیلی از منتقدها میگویند کتاب هریت اصلا ً یک شرح واقعی از زندگی سیاهها نیست و کلا ً تحریف واقعیت است که برای ایجاد دو دستگی و جنگ بین آمریکاییها انجام شده. بعد از سر و صدای این کتاب جنوبیها شروع کردند به اعتراض علیه شمالیها که بیچر استو هم بینشان بود. شمالیها هم به آبراهام لینکلن رأی دادند که برای حال گیری جنوبیها بردهرداری را لغو کرد. اما جنگ دیگر چیزی نبود که بشود جلویش را گرفت. پیچر استو که خیلیها بعد از چاپ کتاب به او میگفتند «ابلیس»، به زودی در همه دنیا اسم معروفی شد. او تا آخر عمرش کلی رساله و کتاب دیگر نوشت که همه دفاعی بودند برای اثبات واقعی بودن ماجرای عمو تم.
اصل انواع، اثر چارلز داروین
زمینه ساز بحث در باب تعامل
قرن 19، قرن آدمهای بزرگ و اسمهای مشهور بود اما بین آن همه آدم مشهور، هیچ کس دیگر غیر از کارول مارکس به اندازه داروین بر فکر بشر تأثیر نگذاشته. داروینیسم هم به اندازه مارکسیسم روی فکر عموم تأثیر گذاشته. داروین یک دانشمند بود؛ دانشمندی که روی گونههای زیستی مطالعه میکرد. مهمترین سوالی که برای او مطرح بود، ظهور و نابودی گونهها بود. با چند نمونه و مطالعه چند نظریه دیگر، داروین نظریه عجیبی را مطرح کرد؛ نظریهای که از بس متفاوت بود، خیلی زود همه دنیا را گرفت. داروین میگفت موجودات به مرور تکامل پیدا میکنند. رساله داروین را دانشمند دیگری به اسم والاس خواند و تنظیم کرد. این نظریهها اولین بار سال 1858 در یک روزنامه چاپ شد و بعد از آن بود که به شکل کتاب درآمد. فقط 24 هزار جلد آن در انگلستان منتشر و تقریبا ً به همه زبانهای دنیا ترجمه شد. چهار فصل کتاب درباره خود نظریه است و چهار فصل بعدی جواب دادن به اشکالاتی است که میتوان به کتاب وارد کرد. اما این چهار فصل هم نتوانسته همه اشکالات را جواب بدهد؛ به طوری که داروینیسم هنوز تعداد زیادی منتقد دارد که کلیسا در رأس آنهاست.
خوابگزاری، اثر زیگموند فروید
زمینه ساز علم روان شناسی جدید
روان شناسی همیشه یکی از علوم جذاب و عجیب بوده چون با چیزی غیر قابل پیش بینی و ناشناخته سر و کار دارد. ذهن انسان هنوز هم پیچیدگی زیادی دارد. نظریههای فروید سوئیسی که قرار بود جواب یک سری از این مسائل عجیب و غریب را بدهد. خیلی زود همه گیر شد. فروید پزشک بود و نظریههای یک دانشمند به نام شارکو روی او تأثیر زیادی گذاشت. شارکو میگفت با هیپنوتیزم میشود بعضی از بیماریهای روانی را درمان کرد. فروید هم سعی کرد بیمارانش را با این روش درمان کند اما این راه بیشتر از این که روی بیمارانش تأثر بگذارد، روی خودش تأثیر گذاشت و خواب را به موضوع مورد علاقهاش تبدیل کرد. او زا خواب به عنوان یک راه برای داخل شدن به ناخودآگاه انسان استفاده میکرد. ناخودآگاه آدمها تبدیل شد به یک موضوع مهم در درمان و کشف بیماریهای روانیشان. همین توجه به ناخودآگاه بود که علم روانشناسی را کلا ً متحول کرد و باعث به وجود آمدن نوع جدیدی از این علم شد.
شهریار، اثر نیکولو ماکیاولی
زمینه ساز عصر استعمار
کتاب «شهریار» را یک نویسنده خودشیرین به اسم ماکیاولی نوشت و تقدیمش کرد به لورنستو، پادشاه ایتالیا. ماکیاولی خودش یک آدم وحشی و بدجنس بود که اسمش روی مکتبی به اسم ماکیاولیسم مانده. ماکیاولیسم یعنی علم دستیابی به قدرت با هر وسیلهای از قبیل ظلم و خباثت و هر چیز بد دیگر. به همه صفتهای بد او باید پاچهخواری را هم اضافه کنید. ماکیاولی در کتابش همه صفات بدی را که یک پادشاه باید داشته باشد فهرست کرده و روی صفحه اولش نوشته: «هدیهای بهتر از این پیدا نکردم که آنچه در سالهای متمادی با رنج بسیار آموختم تقدیم کنم تا در فرصت کوتاهی بتوان آن را به کار بست». منظور او از چیزهایی که آموخته این است که حاکمها چطور باید قدرت را به دست بیاورند و آن را حفظ کنند. کتاب شهریار سال 1513 تقدیم شد به دربار اما انتشارش تا 1532 عقب افتاد. بعد از آن حتی تا قرن 21 شهریار، الگوی خیلی از دیکتاتورها بود. هیتلر و موسولینی هم از آن استفاده کردهاند و خیلی وقتها از انتشار آن بین مردم جلوگیری میشد. شهریار درست و حسابی ظلم کردن را به دیکتاتورها یاد داده و چیزی که از این کتاب باقی مانده یک عصر سیاسی است؛ عصر استعمار.
سرمایه، اثر کارل مارکس
زمینه ساز مارکسیسم
مارکس در شرایطی زندگی میکرد که آشوب و هرج و مرج دنیا را گرفته بود؛ یعنی حوالی سالهای 1830. انقلاب کبیر فرانسه هنوز در ذهن مردم بود و انقلابها و جنجالهای پشت سر هم در اروپا همه را ناراضی کرده بود. مارکس در آلمان به دنیا آمد. آرزو داشت استاد دانشگاه بشود اما چون نمیتوانست جلوی زبانش را نگه دارد و همیشه به همه چیز معترض بود، او را به دانشگاه راه ندادند. به خاطر همین روزنامهنگار شد و در روزنامه خودش شروع کرد به شلوغ کاری (مارکس در روزنامهاش شش مقاله هم درباره ایران نوشته). در زمان مارکس وضعیت دقیقا ً جوری بود مثل فضاسازی داستان اولیور تویست. بچهها از نه، ده سالگی روزی بالای ده ساعت در کارخانهها کار میکردند و مرگ و میر بین آنها خیلی زیاد بود. در مورد زنان و مردان کارگر هم وضع به همین شکل بود. بین این همه نظریه پردازی مختلف، مارکس نظریهای در حمایت از کارگرها مطرح کرد که خیلی زود معروف و همهگیر شد. مارکس نظریههایش را مو به مو در کتاب «سرمایه» نوشت. کتابش منتقدهای زیادی داشت. از آن طرف اما این کتاب شد کتاب انقلاب روسیه و چین و برای نیم قرن نصف دنیا را گرفت.
ثروت ملل، اثر آدام اسمیت
زمینه ساز عصر سرمایه داری
آدام اسمیت کتابش را در دوره مهمی نوشت؛ سال 1776. در این دوره تاریخ داشت متحول میشد؛ از یک طرف انقلاب آمریکا و فرانسه شروع شده بود و از طرف دیگر اختراع اسب بخار داشت دنیای صنعت را زیر و رو میکرد. کارفرماها، کارگرها را استثمار میکردند. مردم حقوق سیاسی نداشتند و تعداد مستعمرهها روز به روز زیاد میشد. در همین روزها اسمیت که یک دختر دانشجوی اسکاتلندی بود که کم کم معروف شده بود و کرسی استادی داشت، تصمیم گرفت کتابی بنویسد و در آن همه عقاید غلط را بنویسد و نقد کند. کتاب ثروت ملل بیشتر شبیه یک رسانه سیاسی است. اسمیت در کتابش درباره این نوشته که مهمترین محرک آدمها منافع شخصیشان است یا این که دولت نباید در اقتصاد دخالت کند و چیزهایی مثل این. شانسی که اسمیت آورد این بود که کتابش وقت خیلی مناسبی چاپ شد؛ وقتی که دقیقا ً ذهن همه درگیر همین مسائلی بود که او دربارهشان بحث کرده بود و همین باعث شد که این قدر معروف شود. کتاب اسمیت باعث شد انگلستان در قرن 19، بزرگترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان باشد.
اصول، اثر آیزاک نیوتن
زمینه ساز علم جدید
«نمیدانم من در نظر جهان چگونه جلوه میکنم اما در نظر خودم مانند پسر بچهای هستم که در کنار دریا به بازی مشغول است. گاه با پیدا کردن سنگریزه یا گوش ماهی خودم را مشغول میکنم. در حالیکه اقیانوس عظیم حقیقت مقابل من قرار گرفته و اسرار آن کشف نشده باقی مانده.» نیوتن کسی بود که وقتی یک سیب از درخت میافتاد روی سرش، جاذبه زمین را کشف میکرد؛ حالا تصور کنید باقی حقایقی را که در زندگیاش کشف کرده و چیزهایی که فهمیده اما کشف نکرده چقدر است. نیوتن همه اینها را به اضافه قوانینی که تنظیم کرده، در یک کتاب آورده. کتاب «اصول» شرح تمام نبوغ نیوتن است؛ یعنی همان هندسه اصل اساسی و معروف او. کتاب اواخر قرن 17 چاپ شد. فقط چند نفر از دانشمندان زمان خودش توانستند مطالبش را بفهمند. البته نیوتن میخواست کتاب را طوری بنویسد که برای همه قابل فهم باشد اما کتاب این طور از آب درنیامده بود. هنوز هم تعداد بسیار کمی از آدمها این کتاب را به طور کامل خواندهاند اما همه مطالب این کتاب را میدانند؛ اصولی که هنوز در علم مکانیک میتوانند هر مسأله ای را حل کنند.

به: شما
تاریخ : امروز
از: خالق
موضوع : خودت
عطف به : زندگی
من خدا هستم. امروز من همه مشكلاتت را اداره میكنم .
لطفا به خاطر داشته باش كه من به كمك تو نیاز ندارم. اگر در زندگی وضعیتی برایت پیش آید كه قادر به اداره كردن آن نیستی، برای رفع كردن آن تلاش نكن .
آنرا در صندوق( برای خدا تا انجام دهد) بگذار . همه چیز انجام خواهد شد ولی در زمان مورد نظر من ، نه تو . وقتی كه مطلبی را در صندوق من گذاشتی ، همواره با اضطراب دنبال(پیگیری) نكن .
در عوض روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی كه الان در زندگی ات وجود دارد تمركز کن .
ناامید نشو ، توی دنیا مردمی هستند كه رانندگی برای آنها یك امتیاز بزرگ است.
شاید یك روز بد در محل كارت داشته باشی : به مردی فكر كن كه سالهاست بیکار است و شغلی ندارد ممكنه غصه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری :
به زنی فكر كن كه با تنگدستی وحشتناكی روزی دوازده ساعت ، هفت روز هفته را كار میكند تا فقط شكم فرزندانش را سیر كند وقتی كه روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی :
به انسانی فكر كن كه هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبوری برای یافتن كمك مایلها پیاده بروی :
به معلولی فكر كن كه دوست دارد یكبار فرصت راه رفتن داشته باشد ممكنه احساس بیهودگی كنی و فكر كنی كه اصلا برای چی زندگی میكنی و بپرسی هدف من چیه ؟ شكر گذار باش .
در اینجا كسانی هستند كه عمرشان آنقدر كوتاه بوده كه فرصت كافی برای زندگی كردن نداشتند وقتی متوجه موهات كه تازه خاكستری شده در آینه میشی :
به بیمار سرطانی فكر كن كه آرزو دارد كاش مویی داشت تا به آن رسیدگی كند ممكنه تصمیم بگیری این مطلب رو برای یك دوست بفرستی :
متشكرم از شما ، ممكنه در مسیر زندگی آنها تاثیری بگذاری كه خودت هرگز نمیدانستی.


در سال 1974 مجله گاید پست، گزارش مردی را نوشت که برای کوهپیمایی به کوهستان رفته بود. ناگهان برف و کولاک او را غافلگیر کرد و در نتیجه راهش را گم کرد. از آنجا که برای چنین شرایطی پوشاک مناسبی همراه نداشت، میدانست که هر چه سریعتر باید پناهگاهی بیابد. در غیر اینصورت یخ میزد و میمیرد. علیرغم تلاشهایش دستها و پاهایش بر اثر سرما کرخت شدند. میدانست وقت زیادی ندارد. در همین موقع پایش به کسی خورد که یخ زده بود و در شرف مرگ بود. او میبایست تصمیم خود را میگرفت. دستکشهای خیس خود را در آورد، کنار مرد یخ زده زانو زدو دستها و پاهای او را ماساژداد. مرد یخ زده جان گرفت و تکان خورد و آنها به اتفاق هم به جستجوی کمک به دیگری، در واقع به خودشان کمک میکردند. کرختی با ماساژ دادن دیگری از بین میرفت. ما انسانها در واقع با کمک کردن به دیگران به خودمون کمک میکنیم. خیلی وقتها همدلی با دیگران حتی میتونه از بار دلهای خودمون کم کنه.
به محض اینکه کاری در جهت منافع کسی انجام میدهید نه تنها او به شما فکر میکند، بلکه خداوند نیز به شما فکر میکند.
دستهایی که در راه خدمتند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میخوانند.هنری جیمز میگوید: سه چیز در زندگی بشری اهمیت دارد. نخست مهربانی ، دوم مهربانی ، سوم مهربانی.

شناخت صحیح و درک زن ها
به گفته ی روان شناسان، اغلب مردها باورهای نادرستی در مورد زنان دارند که اغلب گله گذاری های آنان را شامل می شود. این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت صحیح و عدم درک روحیه ی لطیف زن هاست و آن ها را برای شناخت بیش تر آقایان از همسرانشان بیان می کنیم:
هفت باور نادرست مردها درباره ی زن ها
1- زن ها سیری نا پذیرند
2- حفظ و نگهداری آن ها مشکل است
3- زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
4- زن ها حسود هستند
5- زن ها زیاده از حد احساساتی هستند
6- زن هایی که قوی و توانا هستند، نیازی به مراقبت ندارند
7- زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
باور غلط: زنها سیری ناپذیرند
مردها،تمایل و گرایش همیشگی زن مبنی بر بهبود و اصلاح کارها را با پر توقع بودن و سیری ناپذیری مزمن او اشتباه گرفته اند. این طبیعت زن است که به فکر بهبود، اصلاح و ارتقاء همه چیز است.
زنها- دست کم بیش تر آنها- بسیار کم توقع اند و می توان به راحتی با کوچک ترین چیزها خوشحالشان کرد. با یک لبخند، اظهار محبت و دلتنگی در آغوش گرفتن و ... خواهید دید چطور از شادی لبریز خواهند گشت.
باور غلط: حفظ و نگهداری زن ها مشکل است
واقعیت این است که حفظ و نگهداری روابط صمیمی مشکل است. زن ها می خواهند رابطه شان سالم و صمیمی باشد و بدین جهت ازمردها توقع دارند برای این منظور وقت بگذارند و بر روی صمیمیت رابطه تلاش کنند.
زنها استانداردهای بالایی برای روابط صمیمی خود دارند، نه از آن رو که ایرادگیر و پرتوقع هستند، بلکه از آن جهت که عمیقاً متعهد و پایبند بوده و می خواهند که موفق باشند.
باور غلط: زن ها می خواهند مردها را کنترل کنند
مردها تلاش زن را برای سازمان دهی، برنامه ریزی و حل مشکلات می بینند و سپس آن را به اشتباه به عنوان تلاشی از جانب زن برای کنترل مرد و بهره کشی از آن تعبیر می کنند.
واقعیت این است که زنها می خواهند کمک کنند، ایفای نقش کنند، بهبود بخشند، ارتقاء دهند و به حساب آورده شوند.
یکی از رایج ترین شکایت های زن ها از مرد زندگی شان آن است که بیش تر مردها، در فرآیند تصمیم گیری خود، زن ها را دخالت نمی دهند. از آن جا که زن ها از این احساس بیزارند، پس تلاش می کنند تا خود را به نحوی در جریانات زندگی همسرشان وارد کنند. بدین معنا که سوال می پرسند و راه حل ارایه می دهند. مرد، علاقه و کمک همسرش را به معنای تلاش برای مداخله و سلطه جویی معنا می کند.
اولویت اول یک زن در زندگی محبت است. اگر همسرش را ناراحت ببیند، دوست دارد به او کمک کند. اگر او را در مواجهه با مشکلی ببیند، می خواهد راه حلی ارایه کند، همه ی اینها به خاطر این است که همسرش را دوست دارد و به او عشق می ورزد.
باور غلط: زن ها حسود هستند
واقعیت این است که زن ها محافظ و نگهبان روابط صمیمی و نزدیک خود هستند و می خواهند از رابطه ی خود با مردی که دوستش دارند محافظت کنند. نه از آن جهت که به همسر خود اعتماد ندارند، بلکه از آن رو که او را دوست دارند. به طور غریزی و فطری، زنان از هر چه برایشان ارزشمند باشد، مراقبت می کنند.
باور غلط: زن ها زیادی احساساتی هستند
یکی از زیباترین ویژگی های زنها این است که قابلیت این را دارند که حس کنند و احساس داشته باشند و این احساسات را نشان دهند و ابراز کنند و این موهبتی بس گران بهاست. اما باور غلط این است که نشان دادن احساسات ،کیفیتی ضعیف تر و ناخواستنی تر از پنهان کردن احساسات می باشد. این همان پیامی است که اغلب مردها در کودکی وهنگامی که پسربچه ای بودند دریافت کرده اند. این که گریه نکردن، بهتر از گریه کردن است. خشن و قوی بودن، بهتر از ترسو بودن است. مستقل بودن بهتر از نیازمند بودن است.
بنابراین مردها، اغلب احساسات طبیعی زن ها را به غلط ،ضعف نفس تلقی می کنند و توانایی آنها را در حس کردن و احساس داشتن را به زیاده روی احساسی تعبیر می کنند.
مردها معمولاً زن را متهم می کنند که زیاده از حد احساساتی هستند. به این دلیل که مسئولیت گفتار یا رفتار نامهربانانه و احیاناً خشونت آمیز خود را نپذیرند.
بیشتر زن ها زیادی احساساتی نیستند، بلکه فقط احساساتی هستند! مردها هم همینطور. اما نمی توانند به راحتی احساسات خود را نشان دهند یا ابراز کنند. حقیقت آن است که مردها به همین دلیل زن ها را بسیار دوست دارند، همین حساس بودن، احساساتی بودن و توانایی حس کردن زن، دلیل آن است، زیرا همین احساساتی بودن زنهاست که به آنها امکان می دهد به مردها محبت بورزند و چنین احساسات خوبی را در آنها تولید کنند.
باور غلط: زن های قوی نیازی به توجه و مراقبت ندارند
اشتباهی که مردان مرتکب می شوند این است که قدرت و توانایی را با خودکفایی اشتباه می گیرند. صرف این که زنی قوی و با اعتماد به نفس است به این معنا نیست که هیچ گونه نیازی ندارد و اصلاً به این معنا نیست که به شخص توانمند و نیرومند دیگری نیاز ندارد و این گونه نیست که هرگز خسته، ترسیده، وحشت زده و بی رمق نمی شوند.
واقعیت این است که اگر زنی به تنهایی هم قادر به انجام تمام کارها باشد، باز دوست دارد قدرت، توان، حمایت و مراقبت مردش را حس کند. هر قدر هم زنی قوی و مستقل باشد، همچنان نیاز دارد که احساس کند به طرق مختلف از او مراقبت می شود.
زن هایی بیش تر نیاز به توجه، حمایت و مراقبت دارند که از دیگران بیش تر حمایت و مراقبت می کنند.
باور غلط: زن ها آزادی مرد را مختل می کنند
مردها اغلب به اشتباه، درخواست های طبیعی و منطقی زن ها را مبنی بر شرکت در رابطه، با تلاش زن برای سلب آزادی مرد اشتباه می گیرند. زن ها دوست دارند روابطی متعهدانه و صمیمانه ایجاد کنند.
هر کسی به مجرد این که به رابطه ای وارد می شود، مقادیری از آزادی های شخصی خود را از دست می دهد. چرا که از حالا به بعد شخصی که با او رابطه برقرار کرده اید، به آنچه می گویید یا رفتار می کنید، واکنش نشان خواهد داد.
آزادی واقعی به این معنا نیست که چه کارهایی می توانید بکنید و چه کارهایی نمی توانید بکنید. بلکه به معنای آزادی در محبت ورزیدن آن هم بدون ترس و دریافت کردن بدون مقاومت و دادن و بخشیدن بی دریغ می باشد.
زن ها هرگز سعی ندارند چیزی را از مرد سلب کنند. برعکس آنها می خواهند محبت، فداکاری، از خودگذشتگی، تعهد، پایبندی و وفاداری خودشان را به مرد هدیه کنند. تمام تلاش های یک زن برای ایجاد رابطه با همسرش و صمیمی بودن و حل مشکلات است نه برای سلب آزادی از مرد.
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 11 / 4 / 1390برچسب:عشق,زندگی,دوس داشتن,دوستت دارم,شکست,اشتباه,مرد,نامزدی,قبل,بعد,ازدواج,باور,غلط, :: 3:15 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
به نام خدا
سلام
مقدمه اول : یکی بود یکی نبود... غیر از خدا هیچکس نبود. یه روزی خدای مهربون اراده کرد کهبرای خودش روی زمین خلیفه ای تعیین کنه. بعد از اینکه فرشته ها کلی اعتراض کردند و خدا جوابشون رو داد و ... بالاخره حضرت آدم به وجود آمد و خدا شرح وظایف حضرت آدم (ع) رو بهش گفت و قرار مدارهاش رو باهاش گذاشت، ولی اتفاقی که نباید بیفته افتاد. خود خدا در قرآن فرموده است که: " و لقد عهدنا الی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما" (سوره مبارکه طه، آیه 115)
مقدمه دوم : اکثر ما توی زندگیهای خودمون این تجربه رو داشتیم که هرموقع مادرمون شارژ و سر حاله، خونه یه عطر و صفای عجیبی داره و وقتی مادر تو خونه غمگین و کسل باشه، همه انگار بی حوصلن. یا مثلا وقتی بچه مدرسه ای بودیم(یا هستیم!)، اگه صبح مادرمون ما رو برای مدرسه صدا میزد و خودش از یه ساعت قبلش بیدار بود، موقع بیرون رفتن انرژی زیادی داشتیم ولی اگه مثلا یه مسافرتی رفته بود یا تو خونه نبود و ما با پدرامون تنها بودیم، اصلا حس مدرسه رفتن رو نداشتیم.
مقدمه سوم :اصولا مردها دارای انرژی (بهتره بگم زور) زیادی برای انجام کارهای بدنی هستند ولی انگیزه و حس کار کردن رو ممکنه نداشته باشن. در مقابل زنها بسیار پر انگیزه و نشاط هستند ولی در کارهای فیزیکی توانایی کمتری رو دارن. از اونجایی کهخدا همه چیز رو زوج آفریده می فهمیم که واحد انسان از یک مرد + یک زن تشکیل میشه و فقط در این صورته که یک موجود کامل و بی نقص بوجود میاد.
برگردیم به مقدمه اول: خانمهای محترم! اگه شما از بدقولی مردها ناراحتید، اگه میگید چرا همه چیزو به راحتی فراموش میکنن، اگه انتظار دارید هر حرف رو فقط یک بار بزنید و مرد بیچاره تا آخر عمر یادش بمونه، اگه توقع دارید که همیشه شاداب و سرحال باشه و هیچ موضوع ناراحت کننده ای رو از محل کارش به خونه نیاره و ... باید بدونید که شما دارید رو قابلیتهایی از مرد حساب می کنید که اساسا باهاش مشکل (شخصیتی!!) داره. این خانمها هستند کهحافظه قویی دارن و اگه شوهرشون شصت سال پیش یه حرفی به مادرشون گفته باشه، موقع جر و بحث به یاد میارن و به رخ شوهرشون میکشن(در حالی کهمرد بیچاره حرفای دیروز زنش رو نمیتونه به خاطر بیاره). این شما هستین که به طور خدادادی پر از نشاط و انرژی هستید و برای همین پشتکارتون تو زندگی از همه بیشتره. اصلا زیبایی قضیه ازدواج تو همینه کهزن و مرد توانایی هاشون رو با هم ترکیب می کنن تا یه واحد انسانی کامل بسازن.
توصیه ایمنی! به پسران در آستانه ازدواج:
حتی الامکان به همسر آینده تان قولهای عجیب و غریب ندید.(مثلا من حتما تا دکترا درسم رو ادامه میدم و ...) چون او هرگز فراموش نخواهد کرد و شما به احتمال 99.9 درصد هفته بعد از یاد خواهید برد و در آینده به بدقولی متهم خواهید شد. لذا یکی از اساتید بنده توصیه میکرد که در دوران نامزدی از تلفن زدن بپرهیزید به دلایل مختلف که یکی از دلایلش افراط در وعده و وعید دادن تلفنی پسرها در این مکالماته که نتایج بدش رو بعد از ازدواج می فهمن!
نتیجه گیری:
خانمهای محترم همیشه آیه ای که در ابتدای مطلب نوشتم رو به خاطر داشته باشید: " و همانا ما با آدم از (مدتها) قبل عهد کرده ایم پس او فراموش کرد و ما برای او عزمی (انگیزه ای) نیافتیم"
وقتی خداوند میفرماید "ما نیافتیم" پس شما دنبال چه هستید؟!!!!
با آرزوی موفقیت
ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 11 / 4 / 1390برچسب:عشق,زندگی,دوس داشتن,دوستت دارم,شکست,اشتباه,مرد,نامزدی,قبل,بعد,ازدواج,بد,قول, :: 7:58 قبل از ظهر :: توسط : علی عباسی
معیار واقعی بودن تصمیم ان است که دست به عمل بزنیم> >>>>>> انتونی رابینز
نمی توان بدون وجود زنان به زندگی ادامه داد و در عین حال زندگی با آنان نیز تا حدی دشوار است! در این مقاله مردان به چندین خصوصیت زنان اشاره کرده اند که از نظر مردان آزار دهنده و غیر قابل تحمل جلوه می کنند.
از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کردن:
زنان در هنگام مبارزه و جبهه گرفتن در برابر مردان مایلند از جنسیت خود به عنوان یک سلاح استفاده کنند که این باعث خرد شدن اعصاب مردان می شود.
حرف زدن مداوم و پشت سر هم:
وقتی مردی حال زنش را می پرسد، فقط مایل است پاسخی کوتاه بشنود، نه یک سخنرانی یک ساعته! بیشتر زنان عاشق حرف زدن هستند و اگر سوژه ای پیدا کنند، دیگر حاضر نیستند از حرف زدن دست بکشند. مردان از شنیدن سخنان زنان لذت می برند، ولی اصلاً حاضر نیستند ساعت ها پای سخنان پرشاخ و برگ و پر جزییات زنان بنشینند!
ساعت ها صرف خرید کردن:
زمانی که صحبت از خرید کردن به میان می آید، حتی واژه های چند ساعت یا یک شبانه روز صرف خرید کردن برای زنان کم به نظر می رسد. زنان دوست دارند ساعت ها پشت ویترین مغازه ها بایستند و حتی از تماشای اجناس داخل آن ها لذت می برند، بدون آنکه در آن زمان به فکر دیگر مسئولیت ها و وظایفشان بیفتند! ولی بدتر این است که زنان دوست دارند مردان را هم همراه خود کنند، از این مغازه به آن مغازه و در حین جست و جوی دقیق و موشکافانه در لابه لای البسه و توجه به برچسب قیمت ها.
بیش از حد احساساتی شدن:
زنان بر سر هر موضوعی گاهی به گریه می افتند: در حین تماشای یک فیلم سوزناک (یا حتی یک فیلم شاد!)، شکستن یک ناخن یا حالت نگرفتن موها و غیره. بدتر اینکه در این مواقع از مردان توقع دارند که حال آنان درک شود و آن ها پا به پایشان پیش بروند. باید حقیقت را بیان کرد: هیچ منظره ای بدتر از منظره زنی نیست که گریه کنان مقابل شوهرش بنشیند و هیچ حرفی هم نزند! مردان نسبت به گریه زنان بی تفاوت و بی توجه نیستند، ولی به جز بیان واژه هایی مثل: «عزیزم، گریه نکن یا عزیزم چرا گریه می کنی و غیره» راه دیگری برای دلداری دادن زنان بلد نیستند! مردان قبول دارند که زنان موجوداتی حساس، زودرنج و دل نازک هستند، ولی تحمل مشاهده اشک های آنان بر سر هر موضوع جزیی و پیش پا افتاده ای را ندارند.
کم صبر و تحمل بودن:
مردان از مشاهده کم صبر و تحمل بودن زنان آزرده خاطر می شوند. آنان مایلند زنان را به عنوان همراهانی صبور، شکیبا، پر طاقت و مستحکم در نظر بگیرند.
از احساس عدم امنیت شکوه و شکایت کردن:
زنان مایلند به مردان تکیه کنند و آنان را ستون ایمن زندگیشان در نظر بگیرند. آنان دوست دارند از سوی مردان مورد حمایت قرار بگیرند و تعریف و تمجید بشنوند تا احساس امنیت پیدا کنند. زنان به محض دل باختن به یک مرد، دچار احساس عدم امنیت شدید می شوند و آن مرد را تکیه گاه عاطفی خود تلقی می کنند. ولی، مردان معمولاً از زنانی خوششان می آید که مقاوم و سرسخت هستند و استقلال ویژه ای در زندگی برای خود دارند.
سوالات پی درپی برای رخنه در عمق ذهن مردان:
سوال تکراری و قدیمی: «عزیزم، به چه فکر می کنی؟» نمونه سوالی است که زنان طی قرن ها آن را مطرح کرده اند تا از طریق آن مردان را محک بزنند و نسبت به احساسات واقعی شان مطلع گردند. ولی، مردان اصلاً دوست ندارند چنین سوالاتی را بشنوند، چه برسد به اینکه پاسخی به آن بدهند. آنان معتقدند که اگر زنی از عشق و علاقه آنان نسبت به خود اطمینان دارد، دیگر نباید چنین سوالی را به عمل آورد.
تجاوز به حریم خصوصی مردان:
زنان به خاطر وجود حس کنجکاوی شدید مایلند تمام مدت به دلایل مختلف به حریم خصوصی مردان تجاوز کنند تا به قول خودشان آنان را آموزش دهند! زنانی که تمام مدت حالت یک جاسوس را در قبال شوهرانشان ایفا می کنند، مورد تنفر آنان قرار می گیرند!
حسادت ورزی:
خیلی از مواقع، حتی زمانی که مردی نام زن دیگری را به زبان می آورد، با حسادت های شدیدی از سوی همسرش مواجه می گردد. متأسفانه بسیاری از زنان با شنیدن نام یک زن دیگر از دهان مردان، دچار هزار و یک فکر و خیال و سوء تفاهم می شوند و همین باعث می شود که مردا به دروغگویی متوسل گردند. زنان معمولاً نسبت به صداقت و وفاداری مردان دچار عدم اطمینان هستند که این باعث رنجیده خاطر شدن مردها می شود.
انتقاد کردن از زنان دیگر:
چرا حتی یک تعریف و تمجید ساده از زنی دیگر باید باعث ناراحتی و دلخوری یک زن شود؟ زنان مایلند تمام مدت از زنان دیگری انتقاد کنند که در اطرافشان وجود دارند، دامنه این انتقادها از وزن و تناسب اندام شروع می شود و به مدل مو و لباس و دیگر جزییات می رسد.
در حالی که مردان ممکن است فقط زمانی به یک زن دیگر توجه نشان دهند که متوجه موضوع غیر عادی خاصی در او شوند، مثلاً اگر زنی کفش لنگه به لنگه پوشیده باشد!
ادای مداوم جمله تکراری «من بهتر و با قابلیت تر از بقیه زن ها هستم!»:
زنان مایلند تمام مدت خود را برتر از دیگر همجنسان خود نشان دهند و هرگز حاضر نیستند به عیوب و نقاط ضعف خویش اقرار کنند. این باعث جرقه های شک و تردید در اذهان مردان می شود. پس بهتر است بگذارید محاسن و نقاط قوت تان به خودی خود بر مردان آشکار گردند! به یاد داشته باشید که:
«مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید!»
نماز نزدیک کننده پرهیزکاران به خدا و حج و جهاد هر ناتوان است و هر چیز را رویشی و پالایشی است و رویش و پالایش بدن ، روزه است.
آرامش داشته باشید زندگی و جهان را به خاطر افکار و اعمال دیگران بر خود سخت نگیرید . کوشش نکنید پیش از اینکه فردایتان برسد همین امروز آنها را زندگی کنید.
وقت آن رسیده تا نگاهی عمیق به دنیای ژرف درون خود بیندازی و آنچه سالها تو را آزار می دهد بشناسی .
آنگاه تعادل و آرامشی بزرگ را تجربه خواهی کرد .
--------------------------------------------------------------------------------
درس اول :
1.به قدرت فکر بیشتر متکی باش تا نیروی جسم .
2.کم قول بدهید و اگر قول میدهید ، در هر شرایطی به آن وفادار باشید.
3.آیا میدانید چیدمان یا وضع ظاهری زندگی را خانم ها به خاطر حضور بیشتر در خانه باید درست کنند ؟
4.اگر ما ظاهر خانه را به میل خودمان درست کنیم ، هر روز که از خانه بیرون می رویم ، سوهان روحی برای همسرمان جا گذاشته ایم .
5.وقتی از خانه بیرون میروید ، درباره وسایل مورد نیاز منزل سوال کنید .
6.وقتی وارد خانه میشوید ، دقت کنید که اگر چیزی عوض شده از همسرتان تشکر کنید.
7.وقتی وارد خانه میشوید ، زن دوست دارد شما متوجه شوید از صبح چقدر زحمت کشیده .
8.وقتی وارد خانه میشوید ، احساس کنید همسرتان دو برابر شما خسته است .
9.گاهی مسولیت غذای خانه را شما بر عهده بگیرید ؛ چه با درست کردن چه با خرید از بیرون .
10..گاهی همسرتان آرایش کرده و منتظر واکنش شماست ؛ در حالی که شما اصلا توجه نمی کنید !
--------------------------------------------------------------------------------
درس دوم
11.زن ها بیشتر دوست دارند به آن ها توجه شود و آنها را درک کنند.
12.همسر و فرزند امانت هایی در دست شما هستند ؛ با آن ها چگونه برخورد میکنید ؟
13.در حفظ و نگهداری امانت خیلی دقت کنید ؛ در برخورد با همسرتان چگونه هستید ؟
14.روح لطیف زن را با فریاد و عصبانیت خراش ندهید.
15.مسایل سوال بر انگیز را خودتان زود تر برای همسرتان توضیح دهید.
16.از غذای همسرتان تعریف کنید و آن را با اشتها بخورید.
17.چقدر زشت است که همسرتان نسبت به نوع غذای شما دچار دردسر شود !
18.بعضی مردها ذره بینی بر می دارند و دنبال عیب غذا میگردند.
19.اگر چیزی از غذا را دوست ندارید ؛ ممکن است همان باعث خوشمزه شدن غذا شود.
20.مشکلات مزه ی غذا را زود به همسرتان انتقال ندهید.
--------------------------------------------------------------------------------
درس سوم
21.اگر زن آرامش داشته باشد ؛ فرزندان آرامی تربیت خواهد کرد .
22.زن مانند ظرفی است که اگر به هر دلیلی آلوده شود ؛ فرزندمان هم آلوده میشود.
23.زمانی که در خانه هستید ، صد در صد وقتتان را به آنها اختصاص دهید .
24.در محیط خانه چگونه استفاده کردن از وقت کم مهم است ؛ ولی در محیط کار چگونه وقت را سپری کردن مهم است .
25.این مطلب که زنان موجودات پیچیده ای هستند ؛ شما را خسته نکند ؛ سعی کنید راز وجودی آن ها را کشف کنید.
26.همواره سعی کنید با مردان موفق ارتباط برقرار کنید.
27.مسایل کاری را در محل کار رسیدگی کنید و آنها را به خانه نیاورید.
28.به همسرتان بگویید : چه قدر لباس شستن و غذا درست کردن و بیداری شب برای بچه سخت است و من سعی می کنم آن را جبران کنم .
29.امام کاظم (ع) فرمودند:اگر خداوند به مردی توسعه مالی داد ؛ او هم وظیفه ارد بر خانواده اش توسعه دهد و الا نعمت از او گرفته میشود.
30.همان طور که انتظار دارید محیط کارتان راحت باشد ، محیط خانه هرا هم برای همسرتان همین گونه فراهم کنید.
--------------------------------------------------------------------------------
درس چهارم
31.سعی كنید هر روز به بهانه ای دست خالی به منزل نروید.
32.گاهی همسرتان مریض میشود ، فقط برای این كه توجه شما را به خودش جلب كند !!
33.با همسرتان نسبت به گرفتن زن دیگر شوخی نكنید ؛ چرا كه اثرات منفی زیادی دارد .
34.اگر خارج از خانه چیزی خریدید و خوردید ، توجه داشته باشید شاید همسرتان هم آن را دوست داشته باشد.
35.آیا میدانید در بسیاری از مسایل عاطفی همسرتان با دختر هشت ساله تفاوتی ندارد ؟
--------------------------------------------------------------------------------
درس پنجم
36.وقتی وادر خانه شدید و مشكلی را احساس كردید ، اول علت را سوال كنید و بعد واكنش نشان دهید.
37.همسرتان را در یادگیری بعضی هنر ها مثل خیاطی تشویق كنید.
38.اگر بخواهید برای كارهای خانه كسی را استخدام كنید ، باید حقوق هر ماهتان را به او بدهید.
39.بعضی ها همسرشان را با مستخدم اشتباه میگیرند و مدام به او دستور می دهند.
40.آیا می دانید همسر شما هیچ وظیفه شرعی نسبت به مراقبت و شستن لباس هایتان ندارد ؟
--------------------------------------------------------------------------------
با اجازه:
- همسرتان را بدون قید و شرط دوست داشته باشیدو مسوولیت حل اختلافات را به عهده بگیرید. او را درک کنید. این را بدانید که زنان از اینکه احساساتشان درک نشود و مورد توجه قرار نگیرند می ترسند. پس به احساسات او توجه کنید. حتی اگر با این احساسات موافق نباشید.
- گوش شنوا داشته باشید. زنان به این مسأله حساس هستند. آنان دوست دارند هنگامیکه با همسرشان به گفتگو می نشینند چشم در چشم وی بدوزند. زنان به سرعت متوجه می شوند که به گفته های آنها بی توجهید. هنگامیکه او صحبت می کند با عشق به او بنگرید. متأسفانه بسیاری از مردان زمانیکه همسرشان با ایشان صحبت می کنند یا خود را مشغول خواندن روزنامه می کنند یا به تلویزیون چشم می دوزند و گاهی برای از سر وا کردن زن سری هم تکان می دهند. اما این مسأله زن را عصبی و افسرده خواهد کرد.
- به زن اعتماد به نفس بدهید. اگر کار اشتباهی انجام داد در صدد سرزنش او برنیایید. بجای حمله به او با بیانی حاکی از نصیحت و پندوی را به اشتباهش واقف سازید. اگر در انجام کاری ناتوان است او را سرزشن نکنید و در افزایش اعتماد به نفس او را یاری دهید. به او قوت قلب بدهید و حمایتش کنید. به او نشان دهید که هیچ وقت تنهایش نمی گذارید حتی وقتی سختترین مشکلات به او روی آورده است.
- پیشنهادهای خود را به او تحمیل نکنید و اجازه دهید او هم نظر بدهد. اگر با راه حل همسرتان موافق نیستید در وهله اول به روی او نیاورید و ناامیدش نکنید. بلکه با ارائه منطق او را قانع کنید که راه حلش عملی نیست. نشان دهید که او در زندگی نقش مهمی را دارا می باشد.
- زن عاشق احترام است. پس به او احترام بگذارید تا او هم چند برابر به شما احترام بگذارد. هیچگاه او را در مقابل دیگران تحقیر نکنید و حرفهایش را در جمع محترم بشمارید. میان صحبت او نپرید حتی اگر بیهوده سخن می گفت.
- در خانه فضایی خلق کنید که او به این باور برسد که بدون هم بودن ممکن نیست و هر دو به هم نیاز دارید. شبها حداقل یک ساعت را برای حرف زدن در نظر بگیرید و در این زمان درباره رخدادهای روز و تصمیمات جدی که گرفته اید سخن بگویید تا از نظرات او بهره مند شوید.
و در نهایت در کانون گرم خانواده جایی را برای دعوا و بحث و جدل های تلخ قرار ندهید......
--------------------------------------------------------------------------------
درس ششم
41.آیا می دانید شما وظیفه دارید خرج و خوراك و پوشاك همسرتان را بدهید ؟
42.كسانی كه نمی توانند فرصت كافی برای تفریح بیابند ؛ دیر یا زود وقت خود را صرف معالجه میكنند.
43.پیامبر عزیزمان (ص) فرمودند : این كه مردی كنار همسرش بنشیند ؛ خداوند این عمل را از اعتكاف در مسجد من بیشتر دوست دارد.
44.پیامبر عزیزمان (ص) فرمودند : كسانی كه به همسرشان خدمت می كنند ثواب صدیق و شهید دارند و مثل كسانی هستند كه خداوند خیر دنیا و آخرت را برای آنان اراده نموده است.
45.امام صادق (ع) فرمودند : كسی كه به خانواده اش نیكی كند ، خداوند عمرش را زیاد می كند.
46.طوری برخورد كنید كه همسرتان احساس كند در دنیا فقط او را دوست دارید.
47.نگران نباشید ؛ بعضی از صفات كه برای مردان ناپسند است مثل بخل ، برای زنان پسندیده است.
48.اقتدار و شخصیت انسان به میزان عمل به تعهد اوست ، نه با تحمیل عقاید و زور گویی به دیگران .
--------------------------------------------------------------------------------
تست آقایان :
( به خودتان از صفر تا 4 نمره بدهید )
1.چه قدر درباره ی خصوصیات پیچیده جنس زن مطالعه كردید ؟
2.برای رفع خستگی همسرتان چند بار تهیه یا درست كردن غذا با شماست؟
3.چه قدر از روز را به گوش دادن به حرف های همسرتان اختصاص می دهید؟
4.چه قدر پیش آمده كه غذا مشكل داشته باشد و شما به روی همسرتان نیاورید؟
5.زمان ورود به خانه چه قدر شادی به خانه می آورید؟
(صفر = باید زیاد كار شود ؛ یك = باید زیاد كار شود ؛ دو = باید تقویت شود ؛ سه = سعی برای ممتازی ؛ چهار = باید تداوم داشته باشد. )
10 خطای مسلم آقایان در روابط................!!!
- دادن قدرت بیش از اندازه به خانم
اگر مردها در رابطه قدرت بیش از اندازه ای به خانم ها بدهند (البته اگر نخواهیم بگوییم تمام قدرت) خودشان را به دردسر می ا ندازند. اگر خانم تصمیم بگیرد که شما چه زمانی باید بیرون بروید، چه موقع رابطه جنسی داشته باشید، با کدامیک از دوستانتان می توانید ارتباط داشته باشید، و حتی برای رفتن به میهمانی رنگ لباستان را نیز آنها انتخاب کنند، باید بدانید که دچار مشکلات بزرگی خواهید شد.
معمولاً این قبیل مشکلات برای آقایونی پیش می آید که تصور می کنند لیاقت داشتن خانمی، مثل همسرشان را ندارند. به همین دلیل خودشان را در جایگاهی نمی بینند که بخواهند برای رابطه تصمیم گیری نمایند. اگر شما مرد خوبی هستید و شایستگی داشتن یک همسر خوب را دارید پس باید در مورد رابطه تان بازاندیشی کنید. اگر قدرت به صورت 50-50 میان شما تقسیم شود، آنگاه مشکلات به حداقل میزان موجود خواهند رسید. به هر حال 50-50 خیلی بهتر از 20-80 است که شما حتی نتوانید خودتان را در آخرین قسمت 20 نگه دارید.
2- کنترل بیش از اندازه
هر چند پیشنهاد شده که کنترل تمام امور را در اختیار خانم نگذارید، اما در عین حال باید توجه داشته باشید که انجام این کار توسط خودتان نیز گزینه مناسبی به شمار نمی رود. چالش هایی که بر سر مسئله قدرت به وجود می آید می تواند سبب ایجاد جر و بحث و دعوا در محیط خانوادگی شود. در یک رابطه، هیچ جایی برای رقابت وجود ندارد.
زمانی که نوبت به مقوله "قدرت" می رسد هر دو طرف باید با رعایت کامل احترام، و در کمال ادب در این این مسئله با یکدیگر به گفتگو بنشینند. اغلب خانم ها به مردهای کنترل گر علاقه ای ندارند و در کنار آنها احساس ناامنی می کنند.
3- کار خوب امروز فقط تا فردا دوام دارد
خانم ها معمولاً بیشتر از حافظه کوتاه مدت خود استفاده می کنند. گل و شکلات هایی که امروز برایشان هدیه گرفته اید، نشان دهنده ی عشق شما در همین امروز هستند، فردا یک روز جدید است و شما باید به نحوی دیگر عشقتان را به آنها ثابت کنید. آقایون معمولاً اعمال محبت آمیز خود را فراموش نمی کنند و متوجه نمی شوند که خانم دیگر هیچ تمایلی به پوشیدنن لباس زیبایی که همین 3 روز پیش برایشان خریده اید، ندارند.
برای اینکه یک مرد ایده آل باشید نیازی نیست از کارهای روزمره خود فاصله بگیرید، اما به هر حال برای رسیدن به موفقیت باید این امور را در ذهن داشته باید.
4- سلطه جویی و مالکیت بیش از حد
اگر همسرتان به شما بگوید که از مردهای سلطه جو، خود پسند و دیکتاتور خوشش می آید، آنوقت رابطه شما کامل خواهد بود –البته اگر اسمتان جوزف استالین باشد– در حقیقت هیچ خانمی از مردهای حسود خوشش نمی آید و دوست ندارد کسی مرتباً به او تذکر دهد که چه کاری را باید انجام دهد و چه کاری را نباید انجام دهد.
البته اصول ابتدایی موجود در روابط همیشه حاکی از این امر هستند که هدایت روابط بر عهده آقایون است. باید توجه داشت که این امر نیازمند رسیدن به بلوغ کامل فکری و پذیرش حس مسئولیت است. یک مرد هیچ گاه نباید تصور کند که همسرش از نظر روحی و یا احساسی در مکانی پایین تر از حد او قرار دارد و به همسرش مانند یکی از مایملکاتش بنگرد.
5- اجازه به دخالت خانواده یا دوستان در رابطه
در اینجا فقط یک "نه" واقعی لازم است. اگر ازدواج کرده اید و اجازه می دهید خویشاوندان سببی در روابط شما دخالت کنند، باید بگویم که شما در حال راه رفتن بر روی یک لایه ی نازک یخ هستید.
اگر خانم اجازه کنترل امور را به شما داده باشد، باز هم دوست ندارد که حرف های شما دیکته ی حرف های مادر، خواهر برادر یا پسر عموهایتان باشد. خانم ها دوست ندارند کارهایشان به آنها دیکته شود و این امر به ویژه زمانیکه از طرف یک فرد خارجی باشد، آنها را بیش از پیش ناراحت می کند.
شما همچنین نباید به خانواده همسرتان هم اجازه بدهید که در روابط شما دخالت کنند. شاید هر کس به شخصه نظری داشته باشد، اما این نظر خود زوجین است که باید مورد توجه قرار بگیرد. نباید اجازه دهید که عقاید خارجی بر روی رابطه شما تاثیر بگذارند.
6- احترام گذاشتن
او ملکه زیبای شماست، گوله نمک است، عسل، شکلات، آبنات.... بله همه این ها هست، اما در عین حال او یک انسان هم هست. به این معنا که اگر به شما احترام می گذارد، دوست دارد شما هم به او احترام بگذارید.
گاهی اوقات باید به انسان ها تنها به دلیل بودنشان احترام بگذاریم:
الف) مادر – چرا که او خانمی است که شما را به دنیا آورده و بزرگتان کرده.
ب) همه خانم ها – چرا که آنها انسان هستند و خداوند به ما گفته که با جنس مؤنث مهربان باشیم و به آنها احترام بگذاریم.
البته در کنار این احترام گذاشتن، در عذر خواهی نباید زیاده روی کنید (مگر اینکه واقعاً اشتباه از جانب شما بوده باشد) تصور نکنید که او همیشه همه ی کارها را درست انجام می دهد و همیشه شما مقصر هستید. هیچ گاه تقصیر امری که اشتباهش از جانب شما سر نزده را به گردن نگیرید.
هیچ گاه او را بر روی سکوی بلندی قرار ندهید که فراموش کند زمین کجاست. یک خانم هیچ گاه دوست ندارد با یک مرد سطحی نگر ارتباط برقرار کند.
7- کمال گرایی
اگر شما در آن موقعیتی نیستید که دلتان می خواسته (حال چه از نظر اقتصادی، علمی، یا عاطفی) مسئله ای نیست. خانم ها اغلب به آینده فکر می کنند، به همین دلیل لازم نیست که در زمان برقراری ارتباط با یک خانم، کل دنیا در دست هایتان باشد.
خانم ها به تدریج انتظار دارند که شما پیشرفت کرده و نتایج مطلوبی را بدست آورید. سعی کنید همیشه در همان جایگاه اولیه باقی نمانید؛ حتی اگر بهترین نیستید، باز هم سعی کنید به آرزوهای خود بچسبید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید.
8- انتخاب همسر تنها از روی ظاهر
این کار بسیار خطرناک است؛ اما متاسفانه بیشتر آقایون نمی توانند از آن بگذرند.
جذابیت ظاهری یکی از موارد قابل توجه است؛ به همین دلیل گاهی اوقات آقایون فراموش می کنند که مسائل مهم دیگری نیز وجود دارند. از آنجایی که آقایون تعلق به سرزمین " تصویرگرایی" دارند، قضاوت اولیه شان بیشتر از روی شمای کلی خانم ها شکل می گیرد. پس از اینکه از نظر ظاهری به خانمی علاقمند شدند، آنوقت تازه به فکر مسائل عمیق تر می افتند که متاسفانه دیگر خیلی دیر شده.
هیچ گاه مسائل مهمی مانند: احساس متقابل، میزان سازگاری، و تفهیم دو جانبه را فراموش نکنید.
9- ارجحیت دادن دیگران نسبت به خانم
این دیگران شامل دوستان، اقوام، همکاران، حیوانات خانگی، اتومبیل شخصی و سرگرمی هایتان می شود.
کاملاً معقول است اگر بخواهید گاهی با دوستانتان بیرون بروید، و یا شاید کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن داشته باشید؛ اما هیچ یک از این موارد نباید نسبت به مسائل خانوادگی ارجحیت داشته باشند. زمانیکه یک خانم احساس کند کسی و یا چیزی برای شما از او اهمیت بیشتری دارد، به سختی می تواند ارتبط خوبی با شماو برقرار کند.
10- مجذوب خانم های دیگر شدن
هیچ دلیل مشخصی وجود ندارد که چرا خانم ها بیشتر جذب آقایونی می شوند که نامزد دارند یا ازدواج کرده اند. اگر تصمیم به برقراری یک رابطه جدی را می گیرید، باید هر گونه شهوتی نسبت به سایر خانم ها را کنار بگذارید. نامزد و یا همسر شما نادان نیست و به خوبی متوجه می شود که چشم های شما همواره به دنبال خانم های دیگر است.
اگر خانم کم تحملی باشد و بداند که شما جذب خانم دیگری شده اید، به سرعت رابطه اش را با شما قطع می کند.
در زمان بروز چنین اتفاقی باید گوش به زنگ باشید و در مقابل آن کاملاً صبور باشید.
این هم از 10 نکته ای که به شما قولش را داده بودیم. امیدواریم این موارد به آقایونی که در رابطه خود با مشکل مواجهه هستند، کمک کند.
فقط به خاطر داشته باشید – هر مردی می تواند برای یک مرتبه دچار اشتباه شود. اگر تعداد اشتباهات او از 1 بار بیشتر شود، آنوقت از کلوپ خارج می شود.

زن و شوهر به دلیل اختلافات فراوان در سلایق و نظرات در بسیاری از اوقات وارد مباحثات و گفتگو می شوند اما این مسئله که هر یک تا چه حد از مهارت های کلامی و ارتباطی برخوردار باشند ،در نتایج این بحث و گفتگو موثر است. لذا هیچ گاه به خود اجازه ندهید که فکر طلاق به ذهنتان خطور کند. حتی در بحرانی ترین لحظات زندگی و در اوج کشمکش ها و اختلاف های زناشویی، طلاق تنها راه حل نیست. مطمئن باشید که پس از طلاق مشکلات و سختی های زیادی انتظارتان را می کشد.
هر یک از نکات زیر می تواند زندگی زناشویی را به بن بست بکشاند، بنابر این سعی کنید تا می توانید اجازه ندهید این موارد در زندگی شما راه یابد.
1- تعهد بیش از اندازه و خستگی جسمی و روحی؛ این مشکل در زوج های جوانی که در مدرسه یا دانشگاه تحصیل می کنند یا تازه در جایی استخدام شده اند بیشتر به چشم می خورد. این کارها مشکلات و سختی های زیادی به همراه دارد و بسیاری از زوج های جوانی که با این مشکلات روبه رو می شوند، پس از آن که ازدواجشان با شکست مواجه می شود با تعجب از خود می پرسند:«چرا چنین اتفاقی افتاد؟» مسئولیت و مشغله زیاد باعث می شود که زن و شوهر فرصت کمی برای همدیگر داشته باشند و بنابراین فاصله ی آنها روز به روز افزایش می یابد و زمانی می رسد که برای هم مثل دو غریبه هستند.
سعی کنید در اوایل ازدواج ، برای خود، کار و دردسر نتراشید و وقت بیشتری را با هم بگذرانید تا همدیگر را بیشتر بشناسید.
2- صورت حساب های بالا: صورت حساب های بالا و بحث بر سر نحوه ی خرج کردن پول؛ اجناس مصرفی خود را با پول نقد خریداری کنید، در غیر این صورت آنها را به صورت قسطی نخرید. همیشه مقداری از پولتان را برای روز مبادا پس انداز کنید و با آن به سفرهای کوتاه بروید و اگر صاحب فرزندی هستید، آن را برای مواقع ضروری کنار بگذارید. سعی کنید درآمدتان را عاقلانه و درست خرج کنید.
3- خودپسندی: در جهان دو گروه از مردم وجود دارند، افراد بخشنده و افراد گیرنده. ازدواج دو نفر بخشنده می تواند یک مسئله ی رضایت بخش و خوشایند برای هر دو طرف باشد، بین دو نفر بخشنده و گیرنده همیشه اصطکاک وجود دارد، اما دو نفر گیرنده در عرض چند مدت زندگی مشترک، به جان هم می افتند و دمار از زندگی هم درمی آورند. خودپسندی و خودخواهی، ازدواج را به ورطه نابودی می کشاند.
4- دخالت والدین : اگر زن یا شوهر به طور کامل از والدینشان جدا نشوند، احتمال بروز مشکل در زندگی زناشویی آنها وجود خواهد داشت. بعضی از والدین دوست ندارند فرزندشان پس از ازدواج از آنها دور شود و ترجیح می دهند که در کنارشان زندگی کند. آنها به این مسئله توجه ندارند که در این صورت ممکن است باعث به وجود آوردن مشکل در زندگی مشترک فرزندشان شوند.
5- توقعات زیاد و بی جا: بسیاری از زوجین انتظار دارند که پس از ازدواج وارد یک سرزمین پر از شادی و خوشبختی شوند. آنها همیشه رویای قصر پریان را در سر می پرورانند، غافل از این که گاهی اوقات در زندگی زناشویی مشکلاتی پیش می آید که عرصه زندگی آنها را تنگ می کند.
6- بحث و جدل: سخن ما با کسانی است که فضای خانه را با بحث و دعواهای خود مسموم می کنند و باعث رنجش و نگرانی طرف مقابل خود می شوند و او را از ادامه ی زندگی مشترک دلسرد می کنند. بدبینی و حسادت ، یکی از علل ایجاد جر و بحث زوجین است و خودبینی عامل دیگری است که باعث آزار رساندن به طرف مقابل می شود.
7- اعتیاد: اعتیاد نه تنها باعث از هم پاشیدن زندگی مشترک می شود بلکه فرد را نیز از بین می برد. همیشه از مواد مخدر و مشروبات الکلی دوری کنید.
8- خیانت و بی وفایی نسبت به همسر: ازدواج ، پیمان و تعهد بین دو نفر است و آنها را متعهد می سازد که تا آخر عمر به هم وفادار بمانند و در غم و شادی های زندگی، شریک یکدیگر باشند. متأسفانه بعضی از همسران به این تعهد پایدار نمی مانند و پس از مدتی از جاده درستی منحرف می شوند و به همسرشان خیانت می کنند و با این کار کتاب زندگی مشترکشان را برای همیشه می بندند.
بدبینی و حسادت ، یکی از علل ایجاد جر و بحث زوجین است و خودبینی عامل دیگری است که باعث آزار رساندن به طرف مقابل می شود.
9- شکست در کار و تجارت یا موفقیت در تجارت و کسب و کار: این مسئله به خصوص در مردان بسیار به چشم می خورد. اضطراب و نگرانی که به دنبال این شکست ایجاد می شود، باعث آشفته کردن کانون خانواده می شود. شاید خطر موفق شدن در تجارت یا به اصطلاح یک شبه پولدارشدن بیشتر از شکست در تجارت باشد. گاهی اوقات، ثروت یکباره ای که به طرف خانواده ها سرازیر می شود باعث دور شدن آنها از یکدیگر و منجر به مرگ زندگی مشترک می شود.
10- ازدواج در سنین پایین: آمار طلاق در بین دخترانی که در سنین 17- 14 سالگی ازدواج می کنند دو برابر بیشتر از دخترانی است که در سنین 19-18 سالگی ازدواج می کنند و نیز کسانی که در سنین 19- 18 سالگی ازدواج می کنند، بیشتر از کسانی که در سنین 20 سالگی پیمان زناشویی می بندند به دادگاه های طلاق قدم می گذارند. این آمار نشان می دهد که فشار ناشی از اضطراب و هیجان های دوران نوجوانی با مشکلات زندگی مشترک در هم می آمیزد و خیلی زود زن و شوهر را به پای میز طلاق می کشاند.
اغلب زنانی كه در سن ازدواج قرار دارند، در تصور و خیال خود آرزوی ایجاد یك رابطه گرم و صمیمی با همسرشان را دارند ، مثل نشستن كنار شومینه در یك بعداز ظهر سرد زمستانی و صحبت در مورد آرزوها و خیالات شیرین خود.اما متاسفانه در زندگی واقعی خود چنین فضایی راكمتر تجربه می كنند و این كمی دردناك است ، به خصوص برای خانمها. در ادامه چند گام اساسی برای ایجاد بینش بهتر زنان نسبت به همسرانشان بیان می شود.این 10 گام به زنان كمك می كند كه به جای تلاش برای تعمیر و اصلاح نقاط منفی همسرشان به تقویت روابط بهتر و موفق تر نائل شوند.
1- از خودتان مراقبت كنید: این حقیقت را درك كنید كه بهترین چیزهایی كه برای همسرتان می توانید انجام دهید برای خود شما نیز خوب است، مثل خوردن غذاهای سالم، آراستن و تیمار كردن از خود و انجام مرتب حركات ورزشی. با این كار شما احساس بهتری خواهید داشت و بعلاوه همسری با توانایی قابل توجه و جذاب برای همسرتان باقی خواهید ماند(بدون در نظر گرفتن سن تان)
2- تشكر از همسرتان را فراموش نكنید: زمانی كه محققان از مردان در مورد خواسته آنها از همسرانشان سوال می كنند اغلب آنها قدردانی كردن همسرانشان را در ابتدای خواسته هایشان بیان می كنند. هر كس دوست دارد كه مورد قدردانی واقع شود . پس كارهایی كه همسرتان برای شما ، فرزندان و كلا زندگی انجام می دهد را به خاطر داشته باشید و از او تشكر كنید. با این كار شما لبخند ی بس عمیق روی صورت همسرتان نقش می زنید و قلب او را راضی و شاد می كنید.
3- روابط عاشقانه خود را حفظ كنید: آخرین باری كه برای همسرتان یك میان پرده رومانتیك خلق كردید را به خاطر آورید. اگر نمی توانید به خاطر آورید ، پس الان بهترین موقع است. بی دریغ محبت كنید، با نوشتن یادداشت های عاشقانه ، ترتیب یك قرار بیرون از منزل و یا یك نزدیكی گرم و صمیمانه. این كه جذابیت او برای شما همچنان ماندگار است را برای او یادآوری كنید.
4- به او اجازه بدهید اوقاتی را در كنار دوستانش بگذراند: نیاز دارد كه مدتی برای خودش باشد زمانی برای استراحت ، انجام فعالیت های مورد علاقه یا ارتباط با دوستان. اگر همسر شما به فوتبال علاقه دارد و بر عكس شما از آن منزجر هستید ، او را تحت فشار قرار ندهید تا از خواسته خود دست بكشد. او را در تقویت ارتباط دوستانه اش با سایر مردان تشویق كنید. او از مصاحبت با دوستانش لذت خواهد برد. مطالعات نشان می دهد كه افرادی كه ارتباطشان را با دوستان حفظ كرده اند ، زندگی طولانی تر و سالم تری خواهند داشت.
5- همسر خود را در اولویت قرار دهید: انواع مشغله های كاری ، خانه و بچه كافی است تا پایه های اساسی زندگی به دست فراموشی سپرده شود و این هنر شماست كه در كشاكش این مسائل زمانی را برای تقویت این پایه های اساسی ترتیب دهید. به كار همسرتان و علائق او ، ابراز علاقه كنید و نشان دهید كه او در همه حال برای شما مهم است.
6- سعی نكنید او را عوض كنید: آیا شما اجتماعی و همسرتان خجالتی است؟ آیا شما منظم و او شلخته است؟ متخصصان رفتار مدعی هستند كه شما نمی توانید دیگران را عوض كنید. شما تنها می توانید خودتان و شیوه عكس العمل تان را عوض كنید. پس به جای نق زدن به همسرتان ، راه دیگری پیدا كنید. خود را سرگرم چیزهای دیگر كنید و یا براحتی از كنار این مسائل بگذرید و حساسیت نشان ندهید. اما فراموش نكنید كه به محض دیدن یك رفتار صحیح از او و یا تغییر و اصلاح رفتارش ، از او تشكر كنید. مثلا به خاطر مرتب كردن وسایل شخصی اش. عمدتا تقویت نقاط مثبت كارسازتر از نق زدن است.
7- از او نخواهید كه خواسته های شما را حدس بزند: اینكه فكر كنید همسرتان بخاطر اینكه مدتی با شما بوده بنابراین تمام خواسته ها آرزوهای شما را می داند صحیح نیست. همه ما انسانها توده ای از خواسته ها و آرزوهای منحصر به فرد داریم . تعجب نكنید اگر همسرتان فكر كند خواسته شما ، مطابق خواسته های اوست. اگر چیز خاصی می خواهید كه می دانید او نمی تواند حدس بزند به او بگو یید. نه این كه مثل یك راز در سینه حفظ كنید وبعد به خاطر برآورده نشدنش حسرت بخورید.
8- به توسعه روابط د وستانه خود ورای زندگی زناشویی توجه كنید: بعد از ازدواج فراموش كردن روابط با دوستان پرداختن به همسر امری آسان به نظرمی رسد. اما فراموش نكنید كه یك نفر به تنهایی _ مثل همسرتان_نمی تواند تمام نیاز های شما را برآورده كند. بنابر این غیر منطقی است كه انتظار داشته باشید همسرتان هم یك عاشق واله، هم یك همراه و هم یك دوست دختر فوق العاده باشد. بنابراین بهتر است روابط خود را با دوستانتان بعد از ازدواج حفظ كنید. این امر سبب می شود كه شما احساس خوشایند تری داشته باشید. و همچنین انرژی لازم برای ارتباط با همسرتان را بدست آورید..همسران
9- اجازه دهید همسرتان از وقت استراحت خود مطابق میلش استفاده كند: همسرتان هم درست مثل شما نیاز به زمانی برای استراحت و تجدید قوا دارد و در عین حال هركس به شیوه ای تمایل دارد از این ساعات استفاده كند. مثلاممكن است شما با یك نوشیدنی خنك و یا یك گفتگوی صمیمی به آرامش و تجدید قوا دست یابید و همسرتان با چند لحظه سكوت و تنهایی یا خواندن روزنامه یا تماشای تلویزیون.بنابراین نیازها و تفاوت را درنظر داشته باشید و بپذیرید. سعی نكنید برای زمان استراحت همسرتان برنامه ای فوق العاده مثل خرید و ...تدارك ببینید.
10 – به همسرتان ایمان داشته باشید و ایمان خود را نشان دهید: مردان خیلی لاف و گزافه می گویند اما مطمئن باشید كه بعضی مواقع درست مثل شما به خاطر نداشتن اعتماد به نفس یا احساس شكست در زندگی با خود منازعه می كنند و به خاطر اینكه دنیای پیرامون خود را درست مثل یك حریف می پندارند بعضی مواقع خود را در موقعیت شكست می بینند. بنابراین زمانی كه همسرتان خسته از كار به خانه می آید نیاز دارد بداند كه برای همسرش فوق العاده ارزشمند است و همسرش به او و توانایی اش ایمان دارد .
(به خصوص زمانی كه خود این باور را از دست داده است.

5 راز برای زندگی توام با عشق حتی بعد از ورود فرزند به زندگی
او یك خانم 25ساله بود كه با اصول مادری به اندازه كافی آشنا بود. اولین كودك او 14 ماهه بود كه دومین فرزندش به دنیا آمد. او انتظار هیچ تغییر واقعی در زندگی صمیمی خود با همسرش را پیش بینی نكرده بود...
به نظر او آمدن بچه در زندگی ، یك تغییر موقت ایجاد می كرد كه بعدها به طور تدریجی به روال قبلی بازگشت می كرد. ولی بعد از مدتی متوجه تغییرات زیادی شد، احساس خستگی ، استرس و هرج و مرج در تمام ابعاد زندگی. كم كم به این نتیجه رسید كه شایعات مربوط به نقش تخریبی فرزند در روابط زناشویی ، چندان هم بی ربط نیست!
به گزارش گروه ترجمه خبر سلامت نیوز، به مرور كه تعداد فرزندان بیشتر می شوند ، دگرگونی اساسی در اشتیاق و طراوت اولیه زناشویی رخ خواهد داد و تعادلات دچار تغییر می شود. زن و شوهر تبدیل به ستون خانه شده و در عوض خانه تبدیل به شهر اسباب بازی می شود.یعنی آن فضای دنج و خلوت و دوست داشتنی دونفره دیگر وجود نخواهد داشت. معمولا زمانی كه دومین فرزند به دنیا می آید ، فرزند اول به قدر كافی بزرگ شده كه بتواند در بعضی موارد مستقل عمل كند و حتی دستگیر پدر و مادر باشد. اما پرستاری از نوزاد به اندازه كافی وقت گیر خواهد بود. و در نهایت مواجه با تغییرات اجتناب ناپذیر است. به طور متوسط ، والدین تنها 20 دقیقه در هفته فرصت با هم بودن را خواهند داشت. و برای غلبه بر این تغییر ناخواسته ، باید بتوان روش های جدیدی را خلق كرد تا زندگی همچنان برای زوجین لذت بخش بماند.
تعریف جدید از رابطه: شاید نتوان رابطه زناشویی خود را مثل قبل ادامه داد. ولی در هر حال باید به گونه ای جدید و سازگار با محیط خلق شده، این رابطه را در قالب فعالیتی جدید و دوست داشتنی دو طرف حفظ نمود.
ارتباط مجدد: مرتبا راجع به كودكان و مسائل آنها باهم صحبت نكنید. شاید این موضوع جالب و جذاب باشد، اما از آن اجتناب كنید. زمانی را اختصاص دهید كه تنها راجع به خود صحبت كنید.
خلاق باشید: می توانید برای 1 یا 2 ساعت ، كو دك خود را برای پیاده روی با پرستار راهنمایی كنید و در عوض این مدت را با همسر خود به دلخواه سپری كنید.
خودجوش باشید: منتظر نباشید كه فرصت ها به سراغ شما بیایند بلكه خود فرصت ها را خلق كنید.
واقع بین باشید: از بیان این شكاف در ارتباط نترسید.ممكن است جسم شما پافشاری كند. برطرف كردن این سوال تنش زا اولین گام مثبت برای ایجاد یك هماهنگی اساسی در ادامه زندگی است.
رعایت این موارد سبب می شود كه به تدریج بتوانید با تك تك این نقش های جدید در زندگی كنار آمده و علاقه اصلی خود را نیز از دست ندهید. یعنی عاشقی تمام عیار باقی بمانید. ارتباطی جدید خلق كنید و به نیاز ها پاسخ دهید. مهم حفظ روابط صمیمی و عاشقانه است.
خوشبختانه یك مرد بعد از مدتها وقت گذاشته است و موارد مردانه ای را كه به نظرش رسیده است و برای خانمها ممكن است مفید واقع شود به رشته تحریر در آورده است. پس لطفا بخوانید و دقت كنید كه تمام این قوانین با عدد یك شماره كذاری شدند سعنی هیچ كدامشان برتری نسبی به یكدیگر ندارند و سپس در صورت تمایل آراء خود را وارد نمائید:
مردها نمیتوانند فكر كسی را بخوانند.
دیدن مسابقۀ فوتبال مثل تماشای ماه شب چهارده توی آسمان جذاب و قشنگ است. اجازه بدهید همینطور بماند.
خرید كردن، مسابقۀ فوتبال نیست و امكان ندارد كه ما به خرید به این شكل نگاه كنیم.
گریه كردن یك جور تهدید به حساب میاد.
لطفا چیزی رو كه میخواهید، واضح بگوید. اجازه بدهید كمی روشنتر بگویم، اشارات زیركانه، اشارات قوی و اشارات مبرهن ولی غیر مستقیم به یك موضوع اصلا به كار نمیآید. لطفا اصل درخواستتان را واضح بگوئید.
«بله» یا «خیر» بهترین جواب ممكن به خیلی از سوالات هستند.
لطفا در صورت نیاز به حل یك مشكل، پیش ما بیایید و درد دل كنید، این كاری است كه ما مردها انجام میدهیم. همدردی كردن وظیفۀ دوستان مونث شماست نه ما مردها.
سردردی كه هفده ماه است كه دارد شما را آزار میدهد یك مشكل واقعی است. لطفاً با یك پزشك ملاقات كنید.
هر مطلبی كه شش ماه پیش از طرف ما مردها گفته شده است الان به عنوان استدلال غیر قابل قبول است. در واقع تمام نظرات ما فقط برای هفت روز معتبرند نه بیشتر.
اگر فكر می كنید چاقید، خوب احتمالاً هستید. لطفا از ما نپرسید.
اگر مطلبی كه ما گفتیم رو میشود دو جور ازش برداشت كرد و یكی از این برداشتها شما رو عصبانی و ناراحت میكند منظور ما برداشت دیگر بوده است.
شما میتوانید یا از ما بخواهید كه كاری رو انجام بدهیم یا به ما بگوئید كه چطور آن را انجام بدهیم، نه هر دو. اگر شما از قبل میدانید كه چطور میشود آن كار را بهتر انجام داد خوب خودتان دست به كار شوید.
كریستوف كلمب احتیاجی نداشت كه مسیر را به او یاد بدهند. ما هم همینطور.
تمام مردها فقط در 16 رنگ اشیا رو میبینند. دقیقاً مثل ویندوز است. برای ما هلو یك میوه است، رنگ نیست. برای ما پرتغال یك میوه است رنگ نیست. ما واقعاً نمیفهمیم رنگ پوست پیازی چیست.
اگر ما از شما بپرسیم چی شده و شما بگوئید «هیچی» ما هم طوری رفتار میكنیم كه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. ما میدانیم كه شما دروغ میگوید اما فقط ارزشش را ندارد كه آدم سرش را به خاطرآن درد بیاورد.
وقتی ما دوتایی قرار است جائی برویم، چیزی كه شما پوشیدید كاملا مناسب و قشنگ است … این را واقعاً میگویم .
شما به اندازۀ كافی لباس دارید.
شما كفش، زیادی هم دارید.
من كاملا خوش فرمم. گرد هم یك جور فرم خوب.
ممنونم كه این را خوندید. آره میدانم امشب باید در آشپزخانه بخوابم. ولی این را میدانستید برای ما مردها اصلاً مهم نیست. فكر میكنیم رفتیم كمپینگ.
آیا میدانید برای كاهش استرس در محیط خانه چه راهكارهایی وجود دارد؟
حالا كه مجبور به زندگی در شهرهای بزرگی همچون تهران هستیم و باید مشكلات متعددی شامل شلوغی و ازدحام جمعیت، ترافیك سنگین وسایل نقلیه، سختی تردد، آلودگی هوا، سر و صدای زیاد و بسیاری موارد دیگر مانند اینها ـ كه همگی برای ما استرسزا هستند ـ را تحمل كنیم، لااقل به دنبال فراهم كردن محیطی آرام و راحت در خانههایمان باشیم؛ به این ترتیب در این چند ساعت حضورمان در فضای خانه، بخشی از استرس روزانهمان جبران شده و روز بعد دوباره با انرژی بیشتری با مشكلات مواجه خواهیم شد.
در چنین پروژهای باید سراغ عناصر اصلی دكوراسیون رفته و از آنها به عنوان ابزاری برای دستیابی به این هدف استفاده كرد.
رنگ باختن استرس با رنگ
یكی از مهمترین عوامل برای كاهش سطح استرس در خانه شما، انتخاب پالت رنگی آرامبخشی است كه با روحتان ارتباط برقرار كند در واقع رنگها میتوانند مانند دارویی قوی روی جسم و روح تأثیر بگذارند.
در روزگاران قدیم نیز فلاسفه چینی، هندی و مصری روی درمان با رنگ تحقیقات بسیاری كردهاند كه هنوز نیز مورد استفاده قرار میگیرد؛ این علم را رنگدرمانی (Chromo therapy) میگویند.
در این علم، انرژیهای فیزیكی و ذهنی شما از طریق رنگ تحریك میشود و درست به همین علت است كه برای هر فضایی با توجه به كارایی آن، پالت رنگی مناسبی مورد نیاز است.
به عنوان مثال، فضایی مانند اتاق نشیمن یا همان هال، برای استراحت پس از كار پراسترس روزانه و همچنین رفع خستگی جسمی و روحی فرد مهیا شده است ولی اگر قرار باشد پالت رنگی محیط از رنگ دیوارها گرفته تا لوازم دكوراسیونی شامل مبلمان، پرده و غیره به جای القای حس آسودگی، به عنوان یك عامل محرك عمل كند، هرگز استرس جای خود را به آرامش و راحتی نخواهد داد؛ بنابراین در چنین محیطهایی از انتخاب رنگهای گرم شامل قرمز، زرد و نارنجی در سطوحی وسیع بپرهیزید.
این رنگها تحریككننده بوده و ضربان قلب را نیز افزایش میدهند در نتیجه سبب ایجاد هیجان یا عصبانیت و بیقراری در شما میشود، در حالی كه رنگهای سرد شامل آبی و سبز، آن تأثیر را بر ضربان قلب نداشته و برعكس شما را به داشتن حسی آرام تشویق میكند.
این موضوع در مورد فضای اتاق خواب نیز صادق است؛ به عنوان مثال، با كاربرد رنگ آبی روشن در اتاق خواب، علاوه بر اینكه ضربان قلب و فشارخون كاهش مییابد، تنفسها عمیقتر و آرامتر شده و این حالت در خواب شما نیز تأثیر میگذارد.
البته این پیشنهاد به این معنی نیست كه همه سطوح اتاق را به رنگ آبی رنگآمیزی كرده و لوازم دكوراسیونی شامل پرده، روتختی و دیگر لوازم را نیز آبی انتخاب كنید بلكه كاربرد سطح وسیعتری از این رنگ در كنار دیگر رنگهای هماهنگ با آن هم هدف موردنظر را تأمین میكند.
نقش نور در كاهش استرس
همه ما نهتنها برای حفظ سلامت جسمانی بلكه برای تعادل و سلامت روحیمان به نور خوب و با كیفیت نیاز داریم و بر هیچكس پوشیده نیست كه نور خورشید بهترین نور برای این امر است.
تحقیقات دانشمندان نیز نشان داده است كه اشعه ماورای بنفش نور خورشید روی هورمون سرتنین (sertonin) كه نقش تاثیرگذاری بر فعالیتهای مغز و احساسات ما دارد، اثر میگذارد.
بنابراین با تمام این تفاسیر، خانهای انتخاب كنید كه به لحاظ موقعیت جغرافیایی و نیز پنجرهها، بیشترین بهرهمندی را از نور طبیعی داشته باشد و از طرف دیگر مسئله اصلی اینجاست كه هر قدر كه به موضوع بهرهمندی از نور طبیعی بیندیشیم، به ناچار پس از چند ساعت مجبور خواهیم بود، جایگزینی برای آنها در محیط خانه تعیین كنیم كه همانا نور مصنوعی است.
البته این نور با توجه به تنوع موجود در نورپردازها و نوع نور ساطع شده از آنها، نقش مؤثری را بر روح و روان و نیز ایجاد آرامش یا استرس برعهده دارد؛ پس در انتخاب آنها نیز رعایت دقت، لازم و ضروری است.
علاوه بر این، رنگها نیز تحتتأثیر نورها نماهای مختلفی از خود به نمایش میگذارند، در نتیجه، نورهایی انتخاب كنید كه هنگام تابش بر رنگهای موجود در سطوح مختلف فضای خانهتان، تأثیر منفی به جای نگذارند.
به عنوان مثال هرگز در اتاقنشیمن از لامپهای فلورسنت یا هر نوع لامپ دیگری با نور شبیه به آن استفاده نكنید.
برای نورپردازی چنین فضایی باید تلفیقی از چند نوع نور به كار رود كه همگی نوری گرم داشته باشند.
البته اگر میخواهید در اتاقنشیمن مدتی را با حس آرامش بیشتری سپری كنید، نور آباژور به همراه نور حاصل از چند شمع روشن، فضایی رمانتیك و آرام را به وجود میآورند.
بسیاری از كارشناسان بر این عقیدهاند كه نور خیلی زیاد ـ چه از نوع طبیعی و چه از نوع مصنوعی ـ به جای ایجاد حس راحتی و آسایش ممكن است سبب بروز هیجانات زیاد شود. همچنین ممكن است سردرد و ناراحتیهای چشمی را در پی داشته باشد.
سریعترین راه برای دستیابی به آرامش
با توجه به اینكه تمركز روی یك نقطه نوعی مراقبه (meditation) است، همانطور كه خسته از كار روزانه روی مبل اتاق نشیمن لم دادهاید، شمعی روشن كرده و به شعله آن چشم بدوزید.
با این كار پس از 5 تا 10 دقیقه فشارخون شما كاهش یافته، سطح هورمون آدرنالین در خون پایین آمده، تنفس راحت و عمیقتر شده و كمكم استرسها از بین رفته و آرامش تمام وجودتان را فرامیگیرد.
شلوغی؛ عامل ایجاد استرس
همه ما به اندازه كافی در شهری پر ازدحام زندگی میكنیم كه برای تردد در خیابانها و پیادهرو، مدام باید مراقب برخورد نكردن با موانع مختلف باشیم. پس لااقل دیگر خانههایمان را كه این روزها از وسعت چندانی نیز برخوردار نیستند، با انبوهی از لوازم بزرگ و عظیمالجثه شلوغ نكنیم.
به این ترتیب، دیگر به هنگام حركت در فضای خانه نگران برخورد خود و اهالی خانواده با لوازم مختلف و امكان بروز مشكلات جسمانی ـ بهخصوص برای بچهها ـ نخواهیم بود؛ این موضوع خود راهی برای كم كردن استرس در خانه است.
علاوه بر این، مشكل شلوغی فضا تنها حاصل كارب
د لوازم زیاد و بزرگ دكوراسیونی روی زمین نیست بلكه استفاده از طرحهای شلوغ و درهم برای پوشش سطوح مختلف، نصب تابلوهای بزرگ و متعدد روی دیوارها، پر كردن روی میزها و كابینتهای آشپزخانه با لوازم كاربردی و تزئینی و خردهریزها، همگی برای افراد خانواده كه مجبور به حضور طولانیمدت در این فضا هستند، به لحاظ دیداری نیز خستهكننده و استرسزا خواهد بود.
آرامشی كه انسان در محیطی خلوت به دست میآورد، هیچگاه قابل مقایسه با حس حضور در محیطی شلوغ و پرازدحام نیست.
عایقبندی در مقابل سر و صدا
وقتی در خانهای زندگی میكنید كه سر و صدای بیرون امكان استراحت یا حتی خوابی راحت را به شما نمیدهد، چه انتظاری از ایجاد حس آرامش خواهید داشت؟!
در چنین فضایی سطح استرس شما افزایش یافته و عصبیتر میشوید.
پس بهترین اقدام حذف عوامل پدیدآورنده یا تشدیدكننده استرس است و این كار از طریق عایقبندی میسر خواهد شد.
به عنوان مثال، اگر در جوار خیابان اصلی یا بزرگراه مسكن گزیدهاید، كاربرد دزدگیر و نیز جایگزین كردن پنجرههای دوجداره را در صدر اقدامات عایقبندی خانه خود قرار دهید.
چند اقدام اورژانسی برای كاهش استرس
برای كاهش هر چه بیشتر استرس در خانه از ابزارهای كمكی استفاده كنید:
1 – پخش صدایی آرامبخش، یكی از بهترین روشهای ایجاد آرامش و به اصطلاح ریلكسیشن (relaxation) است.
بنابراین هنگام استراحت یا حضور در خانه از موسیقیهای آرامش دهنده تن و ذهن استفاده كنید.
این موسیقیها اغلب از صداهای طبیعت مانند آواز پرندگان، صدای امواج دریا، قطرات باران و خشخش برگها ساخته شدهاند.
با گوش كردن به این موسیقیها تأثیر معجزه صدا و موسیقی را در روح و روان خود احساس میكنید.
علاوه بر اینها، شما میتوانید با خرید آبنمایی زیبا و قرار دادن آن در گوشهای از اتاقنشیمن یا اتاق خواب به جای صدای ضبط شده جریان آب، از صدای واقعی آن و نیز انرژی حاصله نیز بهرهمند شوید.
با شنیدن این صدای خوش در فضایی مناسب، بخش اعظمی از استرسهای شما برای چند ساعت هم كه شده از بین خواهد رفت.
2 – در دكــوراسیون فضــای خانهتان علاوه بر لوازم بیجان دكوراسیونی و كاربردی، از گیاهان و گلهای طبیعی هم استفاده كنید. وجود این عناصر طبیعی، حس حضور طبیعت و نیز نیروی حاصل از آن را در وجود شما ایجاد كرده و اضطراب و استرس را كمرنگ میكند. علاوه بر این، وجود گلهای رنگارنگ، فضا را شاد و پرانرژی میكند.
3 – عطر درمانی یكی دیگر از راههای كاهشدهنده استرس در هرگونه فضای بستهای از جمله خانه است.
برای این منظور چند روش وجود دارد:
الف) همیشه چند شاخه گل تازه و معطر در خانه داشته باشید.
ب) بسیاری از گلها و گیاهان معطر حتی به حالت خشك نیز همچنان فضا را عطرآگین كرده و حتی برخی از آنها مانند اسطوخودوس، خاصیت آرامبخشی دارند. بنابراین كیسههای توریای آماده كرده و پس از پر كردن كیسهها با این قبیل گیاهان و گلها، آنها را در قسمتهای مختلف خانه از جمله اتاق خواب و نشیمن آویزان كنید.
نكته: شما میتوانید مقداری از این گیاهان را در مقداری آب بریزید و روی شعله كم اجاق گاز یا وارمر قرار دهید تا با تبخیر آب حاصل از جوشیدن این گیاهان در آب، هوای محیط نیز معطر میشود.
ج) این روزها شمعهای معطر بسیاری در شكلها و فرمهای مختلف به بازار آمده است؛ كافی است شما شبهنگام یك یا دو عدد از آنها را در خانه روشن كنید و هم از انرژی آتش نیرو بگیرید و هم به این ترتیب، بوی خوشی فضای خانه شما را دربر میگیرد؛ البته روشن كردن عود نیز یكی دیگر از مهمترین روشهاست.
د) اگر هیچیك از راهكارهای فوق برایتان امكانپذیر نبود، از اسپریهای خوشبوكننده هوا استفاده كنید. فقط اسپریای انتخاب كنید كه عطری تند و سردردآور نداشته باشد.
تا کنون بارها دیده شده که رفتارهای آقایون قبل از ازدواج با بعد از ازدواج تغییر کرده البته این مسئله در مورد خانمها هم صادق است اما آنقدر کم است که حتی لمس نمی شود به عنوان مثال خیلی از آقایون در دوران نامزدی و یا عقد خود را یک عاشق پیشه نشان می دهند در هفته دو یا سه شب با شما بیرون می آیند کارهای غافلگیر کننده انجام می دهند حرفهای شیرین و جذابی میزنند و البته از هیچ فرصتی برای برقراری رابطه جنسی یا حد اقل معاشقه و کمه کمش بوسیدنو لب گرفتن نمی گذرند.
اکثر مواقع شیک ترو تمیز با موهای مرتب و صورت اصلاح شده و البته سر وقت سر قرار حاضر می شوند خوب این خیلی خوبه اما متاسفانه این رفتارهای به مرور زمان بعد از ازدواج کمرنگ و کمرنگ تر می شوند حتی اون آقایی که دم از گرمی در رابطه جنسی میزد بعد از 6 یا هفت ماه حوصله برقراری رابطه جنسی هم به ندرت پیدا می کند دیگه سینما و پارک رفتن کم و کمتر میشه اون آقایی که بوی عطرش شما رو گیج می کرد لباس پوشیدنش شما رو جذب می کرد موهاش و البته صورت صافش دیگه حوصله این که حتی هفته ای دو مرتبه اصلاح کند را ندارد زودتر عصبانی می شود بارها این مسئله را از من پرسیده اید و دلیلش را خواسته اید و لبته بر عکسش خانمها اکثر خانمها در دوران پس از ازدواج گرمتر می شوند نیاز جنسی آنها بیشتر از قبل می شود البته از به زبان آوردن نیاز خود کمی خودداری می کنند.
و بیشتر با رفتارهای و حرکات خود و حتی نوع لباس خود قصد دارند آقایان را از نیاز خود به رابطه جنسی مطلع سازند اما آقایون یا این قضیه را متوجه نمی شوند یا اینکه خود را به او راه ( کوچه علی چپ ) میزنند و به قوله دوستان امروزی خیلی عذر می خوام یابو آب می دهند البته دلایل قانع کننده ای برای خود دارند چون آقایون همیشه یک دلیل دارند علت تغییر رفتارهای آقایون چیست ؟ قبل از اینکه به این مسئله بپردازم اینو بدونید هیچ مردی نیست که از عمد رفتاری انجام دهد که همسر خود را ناراحت کند و از زمانی که متعهد به قبول مسئولیت می شود تمامی تلاش خود را در این زمینه به کار میگیرد من دلایل زیرا باعث بوجود آمدن تغییر رفتار آقایون می دانم.
ارسال شده در تاریخ : شنبه 7 / 4 / 1390برچسب:عشق,زندگی,دوس داشتن,دوستت دارم,شکست,اشتباه,مرد,نامزدی,قبل,بعد,ازدواج, :: 6:52 بعد از ظهر :: توسط : علی عباسی
این بار قصد داریم تا شما عزیزان و خوانندگان خوب و همیشگیمان را با چندین نكته از زندگی مردان آشنا كنیم.
مردان از قبول بسیاری از رفتارهای خود گاهی سر باز میزنند و حتی تعبیر و تفسیر اینگونه برخوردها و بازتابها در مقابل همسرانشان، اندكی برایشان سخت و دشوار جلوهگر میشود!
حال چطور میتوان مردان را مجاب ساخت تا بپذیرند آنچه را كه نمیدانند و یا نمیخواهند كه بدانند، و این مقولهای است كه همیشه ذهن همسران این مردها را به خود معطوف داشته است.
یقینا پذیرفتن برخی رفتارهای غیراصولی و غیرعلمی مردان، میتواند به آنان در جهت داشتن یك رابطه زناشویی زیباتر كمك نماید. اما یكی از پرسشهایی كه میتواند در این راستا مطرح شود، این است كه چرا مردها از اشتباه كردن بیزار و گریزانند؟

برای اینكه پی ببریم چرا مردان از اشتباه كردن بیزار و گریزانند باید به یك واقعیت مهم و اساسی اشاره كنیم و آن این است كه وقتی مردی اشتباهی را مرتكب میشود، احساس گناه میكند، زیرا پی میبرد كه نتوانسته، آن طور كه باید، كارش را به خوبی و درستی به انجام برساند.
اما آنچه در این بین مهم است اینكه گفتن واژه متاسفم یا ببخشید یا پوزش میخواهم، برای این مردان بسیار سخت و دشوار است! به عبارت دیگر، عنوان كردن متاسفم به معنای پذیرفتن اشتباه و پذیرفتن اشتباه به معنای شكست آنان تلقی میشود! این نگرشی است كه مردان برای خود در ذهن خویش خلق ساختهاند.
برای حل این مشكل زنان باید كاملا دقت كنند كه هنگام گفتگو درباره مشكلات و مسائل «احساس اشتباه را در مردان» به وجود نیاورند.
باید به این نكته توجه كنید كه مردان از اینكه مورد سرزنش و انتقاد قرار بگیرند، بیزارند.
مرد به زنی نیاز دارد كه اشتباهاتش را به روی او نیاورد! چنین زنی او را یاری و كمك میكند و مرد متوجه میشود كه جایگاه ویژهای در نزد همسرش دارد، زن میخواهد مرد مورد علاقهاش در انجام برخی كارها كمكش كند، اما تصور مرد بر این است كه شاید من توانایی انجام چنین كاری را ندارم!
مرد اشتباهات خود را نخواهد پذیرفت، چون فكر میكند با پذیرفتن و قبول كردن اشتباه خود، همسرش دیگر او را دوست نخواهد داشت.
اما واقعیت امر این است كه زن، مردی را بیشتر دوست دارد كه اشتباهاتش را میپذیرد و به آنها پی میبرد.
یكی دیگر از پرسشهایی كه معمولا برای خانمها مطرح میشود، این است كه چرا مردها از نصیحت بیزارند؟
برای رسیدن به پاسخی معقول و منطقی در این مقوله به ادامه بحث توجه كنید.
اساسا مرد نیاز دارد احساس كند كه از عهده حل گرفتاریها و مشكلاتش برمیآید. برای مرد بحث درباره مشكل فردی با دیگران به معنای تحمیل باری بر دوش آنهاست! او حتی بهترین دوستش را با طرح مشكل خود به دردسر نمیاندازد، مگر اینكه فكر كند، دوستش راه حل بهتری دارد.
توصیه مهم به خانمها
هرگز تا زمانی كه مرد (شوهرتان) تقاضا نكرده، او را نصیحت نكنید. به او بگویید كه به توانایی او در حل مسائل و مشكلاتش اطمینان كامل دارید!
وقتی زن تلاش میكند تا مرد را وادار به صحبت درباره احساس یا مشكلش كند، یقینا مقاومت از جانب مرد دو دلیل میتواند داشته باشد:
1- مرد چنین برخوردی را از سوی همسرش انتقاد و سرزنش برای خود تلقی میكند.
2- مرد تصور میكند كه زنش او را فردی ناتوان شمرده و میخواهد راهحل بهتری به او ارائه نماید.
در واقع هدف زن، كمك به مرد برای رسیدن به احساسی بهتر میباشد. برای زن نصیحت كردن، نوعی ایجاد اعتماد و اطمینان در رابطه زناشویی است و به عنوان نشانهای از ضعف و سستی مرد تلقی نمیشود.
بنابراین با توجه به آنچه گفته شد باید مردان اندكی در رفتارها و كردارهایشان، تامل و بازبینی نمایند.
بدون شك همه زنان دوست دارند كه رابطه خوب و خوشایندی با مردان خود خلق كنند و بتوانند از آن لذت ببرند، نه اینكه خواستار پیدایش یك رابطه نامعقول و آزاردهنده باشند.
و كلام آخر اینكه:
اگر مردان در تنهایی خویش اندكی به عملكرد رفتاری خود، نگاهی بیندازند، پی خواهند برد كه آنچه همسرانشان از آنان میخواهند دلیل بر این نیست كه آنان دچار ایراد و یا اشكالی هستند. آگاهی داشتن و دانستن یك واقعیت در زندگی زناشویی برای مردان باید آنان را به این مرحله برساند كه تداوم و ماندگاری یك رابطه زناشویی پایدار در كنار یكدیگر شكل خواهد گرفت و زن و مرد به عنوان یك زوج در سایهسار عشق، همدلی، محبت، وفاداری و صداقت به دور از هرگونه حسادت و انتقاد، خواهند توانست روزهایی سرشار از شادكامی و صمیمیت را با هم سپری سازند و خاطرات خوب با هم بودن در افكار و زندگیشان نقش ببندد و جاویدان بماند.
«زندگی یعنی: یك سار پرید»، «زندگی یعنی: عاشقانههای آدمی در جویبار هستی!»، «زندگی یعنی: تقسیم دلتنگیهای همیشه و هنوز با هم و برای هم».

چرا حلقهی ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
مراحل زیر را به ترتیب انجام دهید تا معجزهای شگفتانگیز را متوجه شوید.
ابتدا كف دو دستتان را روبهروی هم قراردهید و دو «انگشت میانی» دستهای چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. چهار انگشت باقیمانده را از نوك آنها به هم متصل كنید. به اینترتیب، تمامی پنج انگشت به قرینهشان در دست دیگر متصل هستند.
- سعیكنید « انگشتهای شست » را از هم جدا كنید. انگشتهای شست، نمایانگر « پدر و مادر» هستند. انگشتهای شست میتوانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسانها روزی میمیرند. به اینصورت پدر و مادر، روزی ما را ترك خواهند كرد و خود ما نیز زمانی كه شریك زندگی مان را انتخاب كنبم ،خانه ی پدری را ترك می كنیم .
- دوباره انگشتهای شست را به هم متصلكرده و سعیكنید «انگشتهای دوم» را از هم جدا نمایید. انگشتهای دوم (انگشت اشاره) نمایانگر «خواهران و برادران» هستند. آنان هم برای خود ، همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است كه آنان ما را ترك كنند.
- حال پس از متصل كردن انگشتهای اشاره ، سعیكنید « انگشتهای میانی » را از هم جدا كنید. انگشتهای میانی، نمایانگر «خود» ما هستند كه وجود آنها نشانهی ارتباط ما با كل اعضای خانواده میباشد.
- اكنون انگشتهای میانی را روی هم بگذارید و «انگشتهای كوچك» را از هم جدا كنید. انگشت كوچك، نماد «فرزندان» هستند. دیر یا زود آنان ما را ترك میكنند تا بهدنبال زندگی خود بروند.
- انگشتهای كوچك را نیز روی هم بگذارید. سعیكنید «انگشتهای چهارم» (همانها كه در آن حلقهی ازدواج را قرارمیدهیم) را از هم باز كنید. به احتمال زیاد متعجب خواهید شد كه بهسختی میتوانید آنها را از هم باز كنید به این دلیل كه آنها نماد « زن و شوهر » هستند و برای تمام عمر به هم متصل باقیمیمانند.
همه ی ما با اختلاف و كشمكش با افراد، آشنا هستیم و حتماً مواقعی وجود داشته كه دیگران به شدت ما را عصبانی و آزرده كردهاند. چنین شرایطی در اثر تعارضات بین فردی ایجاد میشود كه میتوان گفت هنگامی به وجود میآیند كه اعمال یك فرد با فرد دیگر مغایرت پیدا میكند.
اختلاف در روابط بین فردی اجتنابناپذیر است و همینطور كه دو نفر بیشتر به یكدیگر وابسته میشوند، احتمال وقوع كمشكش میان آنها بیشتر میشود.
هر چه رابطه صمیمانهتر باشد، انتظار وقوع اختلاف و درگیری در آن بیشتر خواهد بود.
اختلافات معمولا میان دوستان، همسایگان، همكاران، والدین و فرزندان و... روی میدهد، اما بیشتر تحقیقات در زمینه ی اختلاف میان زن و شوهر انجام شده است، شاید به این علت كه زندگی آنها چنان با هم پیوند میخورد كه موقعیتهای بسیار زیادی برای بروز ناسازگاری بهوجود میآید. كمشكشها به دلایل مختلفی اتفاق میافتند. همسران ممكن است بر سر هر چیزی جر و بحث كنند. اختلاف بر سر پول، حسادت یا انجام كارهای روزمره ی خانه، همگی میتوانند رابطه ی میان زن و شوهر را تیره و تار كنند. بنابراین شناخت عوامل اصلی اختلاف و نحوه ی صحیح كنار آمدن با آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
چرا اختلاف ایجاد میشود؟
برخی روانشناسان عوامل اصلی ایجاد درگیری بین افراد را به سه گروه تقسیم میكنند:
1- اختلاف بر سر رفتارهای خاص: «تو هیچ وقت پاهایت را نمیشویی؛ روز تولدم برایم چیزی نخریدی، باز هم دیر كردی».
2- اختلاف بر سر اصول و نقشها: «باید در این مورد از من حمایت كنی.»
3- اختلاف بر سر خلق و خوی شخصی: «تو تنبل و بیملاحظهای»، و «تو آدم ولخرجی هستی».
زوجهای خوشبخت چه كار میكنند؟
زوجهای خوشبخت یك تفاوت اساسی با بقیه دارند: آنها رفتار همسرشان را مثبت تلقی میكنند! طرز تلقی ما از رفتار آزاردهنده ی طرف مقابل- یا حتی رفتار مثبت او- تاثیر بسیاری بر چگونگی حل و فصل اختلافات دارد.
مثلا تصور كنید آقای خانه فراموش میكند در راه بازگشت به خانه نان بخرد؛ اگر این زوج جزء گروه «زوجهای خوشبخت» باشند، همسر او این اتفاق را كم اهمیت تلقی میكند كه به علت شرایط خاصی روی داده است، مثلا او با خود میگوید كه حتما ذهن همسرش به چیز دیگری مشغول بوده و فراموش كرده نان بخرد. اما در مورد زوجی دیگر ممكن است این مساله به این سادگی بر طرف نشود. یعنی خانم خانه این كار همسرش را به عنوان جنبه ی منفی، بسیار جدیتری از شخصیت او تلقی كند؛ مثلا اینكه او شخصی بیوجدان، خودخواه ، بیملاحظه و تنبل است. به همین صورت رفتارهای مثبت مثل هدیه دادن نیز ممكن است به شكلی منفی تعبیر شوند (حتماً از من چیزی میخواهد!) و یا با دید مثبتی نگریسته شوند (او خیلی با احساس است). تعدادی از محققان، نوع برداشت زوجهای راضی و ناراضی از رفتار همسرانشان را مورد بررسی قرار دادند. آنها به این نتیجه رسیدند كه تفاوت شگرفی در نحوه ی توصیف انگیزههای رفتار طرف مقابل در این دو گروه وجود دارد. در واقع زوجهای ناراضی معمولا دیدی كاملا منفی نسبت به رفتار همسرشان دارند، حتی وقتی رفتار او طوری است كه معمولا آن را میپسندند (مثلا وقتی از آنها تعریف میكنند)، و تعجبی هم ندارد كه این نوع نگرش باعث وخامت اوضاع ونارضایتی هر چه بیشتر در آنها میشود. در مقابل، زوجهای راضی دید مثبتی نسبت به رفتار همسر خود دارند، حتی وقتی به طور معمول چنین رفتاری را نمیپسندند، و این مساله باعث بهبود رابطه و رضایت هر چه بیشتر آنها میشود.
زوجهای ناراضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
از خصوصیات شخصیتی او میدانند (درونی).
طولانی مدت میدانند (پایدار).
رفتاری میدانند كه در زمینههای دیگر رابطه نیز وجود خواهد داشت (كلی).
و رفتار پسندیده همسرشان از دید آنها:
وابسته به شرایط است (بیرونی).
جزء رفتار معمول و همیشگی او نیست (ناپاپدار).
فقط در همان مورد خاص وجود دارد (جزیی).
این در حالی است كه زوجهای راضی واكنشی كاملا بر عكس نشان میدهند؛ یعنی زوجهای راضی هر رفتار ناپسند همسرشان را:
وابسته به شرایط میدانند (بیرونی).
جزء رفتار معمول و همیشگی او نمیدانند (ناپاپدار).
رفتاری میدانند كه در زمینههای دیگر رابطه وجود نخواهد داشت (جزئی).
و رفتار پسندیده ی همسران از دید آنها:
از خصوصیات شخصیتی اوست (درونی).
تكرارپذیر است (پایدار)
و احتمال دارد در دیگر موارد نیز روی دهد (كلی).
با یك مثال این مساله روشنتر میشود: فرض میكنیم خانم خانه ظرفها را نشسته است. این رفتار ناپسند از دید یك زوج ناراضی به این صورت توصیف میشود: او به من توجه ندارد (درونی)، در این مدت این سومین بار است كه كارش را انجام نمیدهد (پایدار)، وظایف دیگرش را هم درست انجام نمیدهد (كلی).
اما یك زوج راضی میگوید: حتما مشغلهاش زیاد است (بیرونی). بیشتر وقتها كارش را سرموقع انجام میدهد (ناپایدار)، وظایف دیگرش را هم خوب انجام میدهد (جزیی).
در مورد رفتار مثبت و پسندیده نیز قضیه به همین صورت است. تصور كنید آقای خانه یك جعبه شكلات برای همسرش خریده است ،زوج ناراضی میگوید: حتماً مادرش به او گفته بخرد (بیرونی)، این اولین و آخرین بارش خواهد بود (ناپایدار)، میخواسته چاپلوسی بكند تا بتواند با دوستانش تا دیروقت بیرون بماند (جزیی)، اما نظر زوج راضی اینگونه نیست: خیلی سخاوتمند است (درونی)، همیشه هدیههای غیرمنتظره به من میدهد (پایدار)، مثل دفعه پیش كه یك شام رمانتیك تدارك دیده بود (كلی).
نتیجه این است كه این نوع نگرشها باعث بهبود و ارتقای كیفیت هر چه بیشتر رابطه زوجهای راضی، و تخریب رابطه و ایجاد درگیری بیشتر در زوجهای ناراضی میشود.
این بررسی نشان میدهد كه هنگام حل اختلافات، نه تنها باید نحوه نگرش خود به شرایط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح كنیم، بلكه باید بدانیم آیا این نوع نگرش در حال تخریب رابطه است و یا به بهبود آن میانجامد. با شناخت نحوه برداشت خود و اصلاح آن در واقع میتوانیم به بهبود رابطه، صمیمیت و رضایت هر چه بیشتر خود كمك كنیم.
اختلاف مثبت
افراد معمولا وجود اختلافات را جنبهای منفی از روابط بین همسران میدانند، اما باید دانست كه اختلافات میتوانند نقش مثبت و سازندهای داشته باشند، در صورتی كه فرصت شفافسازی تفاوتها و گفتوگو در مورد نقشهای هر یك از طرفین در یك رابطه را فراهم آورند. زوجهایی كه در همان سالهای اول و مراحل ابتدایی رابطه، این مسایل جدالانگیز را حل و فصل كرده و پشت سر میگذارند، در مراحل بعدی كمتر دچار مشكلات و درگیریهای جدی خواهند شد. پس اگر صحبت در مورد اختلافات و اقدام برای حل و فصل آنها هر چه زودتر انجام شود، احتمال اینكه «كار به جاهای باریك بكشد» كمتر میشود. تنها كاری كه باید كرد این است كه از وجود اختلافات و بیان آنها نهراسیم، آنها را بپذیریم و بعد راهحلی برای كنار آمدن با آنها پیدا كنیم. به طوری كه «نه سیخ بسوزد و نه كباب»!

یکی از مسائل مهمی که ذهن بیشتر والدین جوان را مشغول میکند، این است که باید فرزندشان را در اتاق خودشان بخوابانند یا اینکه او را از همان ابتدا به خوابیدن در اتاقش عادت دهند. نگرانی از اینکه مبادا برای کودک مشکلی پیش آید و مادر متوجه نشود، باعث میشود بسیاری از مادران کودکشان را در تخت خودشان بخوابانند...
با بزرگ شدن کودک و عادت کردن به این شیوه، خواباندن او به تنهایی در اتاق خودش مسالهای بغرنج میشود. دکتر کتایون خوشابی، روانپزشک کودک، در این رابطه گفت و گویی کرده است.
خانم دکتر! آیا خواباندن کودک در اتاق والدین کار صحیحی است؟
به طور کلی در یک سال اول بهتر است شیرخواران در معرض دید والدین باشند. به همین دلیل توصیه میکنیم حتی اگر اتاق جدایی برای فرزند در نظر گرفته میشود، در معرض دید والدین باشد. از آنجا که این امکان معمولا وجود ندارد، بهتر است در یک سال اول شیرخوار در اتاق والدین اما در تخت جدا خوابانده شود.
چرا تا این حد به در معرض دید بودن شیرخوار در سال اول تاکید دارید؟
به دلیل اینکه احتمال نشانگان مرگ ناگهانی شیرخواران که علت دقیق آن کاملا مشخص نشده است، وجود دارد. حضور کودک در کنار والدین، به مادر و پدر امکان میدهد که تنفس و وضعیت خوابیدنش را هنگام خواب بررسی کنند.
آیا بعد از یک سالگی باید اتاق خواب کودک را جدا کرد؟
بعد از یک سال، به خصوص در مورد کودکانی که شیر مادر نمیخورند، بهتر است جای خواب آنها را جدا کرد اما در مورد شیرخواران شیر مادرخوار، ممکن است جداکردن فرزند از مادر هنگام خواب کار راحتی نباشد زیرا مادر مجبور میشود با هر بار گریه کودک، بلند شود و او را به تخت خود بیاورد یا در کنار تختش بنشیند و او را تغذیه کند و دوباره به تخت بازگرداند.
اگر مادری بتواند این زحمت را بپذیرد، بهتر است از پایان سال اول محل خواب شیرخوار جدا شود.استثنائا در مورد کودکان شیر مادرخوار، حداکثر زمانی که شیرخوار میتواند در اتاق خواب والدین بخوابد، تا دوسالگی است اما در این صورت هم باید محل خواب و تختخواب شیرخوار جدا باشد.
پس یک کودک دو ساله به هیچوجه نباید اجازه داشته باشد که در تخت یا اتاق والدین بخوابد؟
بله. بعد از دو سالگی به طور منطقی و علمی، توجیهی برای خواباندن فرزند در کنار والدین وجود ندارد اما گاهی وابستگی مادر به فرزند شدید است و نمیتواند او را از خود جدا کند زیرا در آغوش گرفتن فرزند به او احساس آرامش و اطمینان میدهد و دوست دارد تا سالها فرزندش در کنارش باشد.
در این حالت لازم است با مادر صحبت شود و هر چه سریعتر جدایی صورت بگیرد. در اغلب موارد جدایی به دلیل وابستگی شدید مادر به فرزند انجام نمیشود، ولی به هر حال مادری هم که از لحاظ عاطفی توجه و محبت کافی به فرزندش دارد، میتواند در پایان دو سالگی محل خواب فرزندش را جدا کند.
معمولا والدین کودک را کنار خودشان میخوابانند و بعد او را به تخت و اتاق خود منتقل میکنند. چه کنیم که کودک خودش خوابیدن را بیاموزد؟
بهترین راه این است که فرزندمان را عادت دهیم خودش در تختش تنها بخوابد. اینکه او را بخوابانیم و بعد در تخت بگذاریم، کار صحیحی نیست. باید از ابتدا فرزند را بهطوری بار بیاوریم که بداند در مورد این مساله جدی و قاطع هستیم. البته مادر میتواند تا زمانی که کودک به خواب رود در اتاق او بماند.
عادتهای دیگر مانند خواباندن در بغل یا روی پا یا در اختیار گذاشتن قسمتی از مو یا بدن مادر در دست کودک تا زمانی که به خواب برود، صحیح نیست. در مورد کودکی که چنین عادتی پیدا کرده، بهتر است مادر عروسک پشمالو در اختیارش قرار دهد تا کودک عادت کند عروسک یا بالشش را بغل بگیرد تا به خواب برود. وقتی این عادت از بین رفت، به راحتی با بردن کودک به اتاقش و ماندن مادر در کنار او، به خواب میرود
آیا مادر میتواند کنار فرزندش در اتاق او بخوابد تا به خواب برود؟
خیر. مادر نباید به تخت کودک برود یا در اتاق او روی زمین بخوابد زیرا این کارها هم تفاوتی با خوابیدن کودک در اتاق والدین ندارد. باید کودک حس کند مادر حضور دارد ولی این حضور به معنی خوابیدن کنار او نیست. مادر میتواند برای فرزندش کتاب بخواند یا قصه بگوید تا کودک در حالی که عروسک به بغل دارد، به خواب برود.
اگر مادری کودکش را تا حداکثر دو سالگی از خود جدا نکرد و کودک به خوابیدن کنار مادر عادت داشت، چطور میتوان این عادت را در او از بین برد؟
در مورد کودکان سه سال به بالا خیلی خوب است که از جدول ستاره استفاده کنیم. یعنی به کودکمان بگوییم هر روز صبح که بلند میشوی اگر در تختخوابت بودی، یک برچسب جایزه میگیری و مثلا هر سه برچسب یک جایزه بزرگ دارد. استفاده از روشهای تشویقی در این مورد مؤثر هستند.
این موضوع حقیقت دارد كه امروزه بیش از هـر زمـان دیــگر مردان عجله ای برای متعهد گشتن به یك رابطه دراز مــدت از خود نشان نمیدهند. هنگامی كـه از
مردان علل این مسئله را می پرسند،آنها مـعمـــولا چـندین دلیل گونـاگــون رابـــرایعــــدم آمادگیشان برایازدواجمـطـرح میـسازنــد. امادر كل 4عامل عمده وجود
دارند كه تـاثـیـر بسزایی روی رفتار مردان امروزی برای تن ندادن آنـــان بــه یك تعهد دراز مدت اعمال میكنند:
1- مـردان بــا فشـار اجــتماعی كمتری برای متاهل گشتن مواجه می بـاشنـد. زیـرا بر خـلاف گذشتـه بــرقراری رابـطه جنـسی تـوســـط یك مرد بسیار سهل تر شدهاست. زنان به طور موثـــر دیــــگر قــــادر بــه
جلب توجه مردان، بـا دادن وعـده هـــای بـــرقراری روابط جنسی به عنوان یك انگیزه ومحرك برای متعهد ساختن آنها، نمی بـاشنـد. بـنابراین یك انگیزه قوی برای تن دادن به ازدواج در مردان عملا حذف
میگردد. (البته برای مردانی كه رابطه جنسی عاملی حیاتی در زندگیشان محسوب میگردد).
2- مردان از پیامدهای احتمالی عدم موفقیت آمیزشدن رابطه وحشت دارند. رنجهای عاطفی حاصل از جدایی میتواند برای مردان ویرانگر و طاقت فرسا باشد. اما آنها بیشتر نگران ریسك خسارات مالی كه
احتمال دارد هنگام جدایی و طلاق متحمل آن گردند، میباشند.
3- این در سرشت و طبیعت مردان میباشد كه هر چیزی را كه موجب تغییر عمده و جدی در زندگیشان میگردد را به تاخیر اندازند. "ازدواج آغاز مشكلات یك مرد است" خواه مردان امروزی به این گفته اعتقاد
داشته باشند و یا خیر یك چیز مسلم میباشد: مردان تمایلی به خروج از منطقه آسایش و فراغ خاطر خویش، و گام نهادن به یك زندگی مملو از مسئولیت، سازش و از خود گذشتگی را ندارند.
4- مردان هنگامی تن به ازدواج میدهند كه مطمئن گردند بهترین گزینه ممكن را انتخاب كرده اند. مردان همواره در این اندیشه اند كه: "نكند سرو كله یك دختر بهتر در زندگی آنها پیدا گردد اما آنها متعهد به یك
رابطه باشند." بنابراین از متعهد گشتن با دختر و یا زن فعلی زندگی خود سرباز میزند تا هنگام آشنایی با یك مورد بهتر تعهدی نسبت به مورد پیشین خود نداشته باشند.
اما چگونه میتوان مردان را پایبند یك رابطه دراز مدت و تعهد آور ساخت؟ در زیر به 9 روش برای دستیابی به این منظور و آنكه قلب یك مرد را فتح سازید ارائه گردیده است:
1- آگاهانه و معقولانه اطمینان یابید كه مردی كه برگزیده اید را دوست داشته و میخواهید باقی عمر خود را با وی سپری كنید. بنابراین تا زمانی كه كاملا متقاعد نگردیده اید كه برای یكدیگر مناسب میباشید
اندیشه تعهد و ازدواج نباید به ذهن شما خطور كند. شناخت شما از وی باید به حدی باشد كه قادر به تعیین این موارد باشید: كه وی قادر به متعهد گشتن میباشد- وی برخوردار از بسیاری از ویژگیها و صفاتی
است كه شما همواره در مرد دلخواه خود جستجو میكردید- شخصیت وی شما را ملزم به احترام و ستایش از وی میگرداند- وی پیشتر در آزمون وفاداری، صداقت، راستی و مراعات حال دیگران شما سربلند
بیرون آمده است. وآنكه باید مطمئن گردید كه وی شما را حقیقتا دوست دارد.
2- همواره همان فردی باشید كه هستید. و از ابراز ماهیت واقعی خود بیم نداشته باشید. این شاید مهمترین خصلتی باشد كه مردان در زنان جستجو میكنند. %99 از مردان در نظر سنجیهای گوناگون اینگونه
اظهارداشته اند كه: زنانی كه شخصیتشان پس از ازدواج دستخوش تغییر میگردد در ردیف نخست فهرست علل جدایی ها پس از ازدواج آنها قرار میگیرند. پافشاری در رفتاری كه در آن زنان بمنظور اهمیت
بخشیدن به مرد خود مرتبا با وی سازش كرده و از ابراز عقاید و نظرات خود خودداری میكنند و یا به لطیفه های بیمزه وی میخندند هیچگاه نتیجه بخش نخواهد بود. بنابراین خویشتن حقیقی خود باشید و همواره
مراقب باشید شاید مرد شما در حال امتحان شماباشد.
3- به وی نشان دهید كه استقلال دارید. مردان از زنانی كه به عقب تكیه میدهند و منتظر میمانند تا مرد آنها تمام امور زندگی آنها را بدست بگیرد بیزار هستند. به وی نشان دهید با آنكه شما از ایده های وی
استقبال میكنید همچنین شما بدون وی نیز توانایی به انجام رسانیدن كارها را دارا میباشید. به عنوان مثال: شما میخواهید به تماشای یك فیلم بخصوص به سینما روید اما مرد شما به خاطر مشغله كاری قادر به
همراهی شما نمیباشد. در عوض دلخور شدن و قهر كردن با خنده رویی به وی بگویید كه تنها به سینما خواهید رفت و همین كار را هم انجام دهید. هرگاه برنامه خرید خانه ای را در سر دارید آن به پس از
ازدواج خود موكول نسازید. زیرا این عمل سبب میگردد تا مرد شما اینگونه برداشت كند كه شما فرد مستقلی نمیباشید. خلاصه به وی نشان دهید كه زندگی شما با وی و بدون وی ادامه خواهد یافت.
4- به وی نشان دهید كه فردی مهربان و دوست داشتنی هستید. شاید شگفت انگیز بنظرآید: یك مرد به دختری نیاز دارد كه آن دختر وی را دوست داشته و خود نیز دوست داشتنی باشد. به همان میزان كه
استقلال فردی به زنان قدرت میبخشد به همان میزان نیز عدم توانایی آنها در سازگاری مردان را دلسرد میسازد.مردان اینگونه زنان را بی احساس،بی عاطفه و ناتوان در عشق ورزی تلقی میكنند.بنابراین
همانطور كه زنان نیاز دارند كه استقلال فردی خود را به مردان نمایان سازند ،میباید به مردان نشان دهند كه دارای آرزو میل آتشینی برای قسمت كردن عشق خود با مرد زندگیشان میباشند.
5- به وی نشان دهید كه علاقه مند به او میباشید: علاقه مند به خویشتن حقیقی خودش و نه برای آنچه وی میتواند برای شما فراهم آورد. بسیاری از مردان در پاسخ به این پرسش كه چه چیزی پیش از ازدواج
برای آنها حائز اهمیت میباشد، پاسخ داده اند كه: اطمینان یافتن از آنكه دختر مورد علاقه آنها حقیقتا آنها را دوست داشته باشد برای آنچه كه هستند و نه وسیله ای برای دستیابی به هدف. هیچ مردی دوست
ندارد احساس كند كه دختر مورد علاقه وی به این علت وی را برگزیده كه:او یك تامین كننده معیشت مناسب، یك شهروند نمونه و یا یك پدرخوب بالقوه میباشد. تمام این مسایل برای مردان نیز اهمیت دارد اما یك
مرد زمانی كه متوجه میگردد یك دختر به این علت وی را برگزیده كهاو بهترین دوست آن دختر بوده است بسیار خرسند میگردد. دختری كه همواره در كنار همسر خود باقی بماند صرف نظر از موقعیت و اوضاع
مرد خود. اما چگونه میتوانید به این امر نائل آیید؟ به زندگی وی علاقه نشان دهید، همچنین به علاقه مندیهای وی و ارزشهایی كه وی در زندگی قائل میباشد. درباره شغلش صحبت كنید اما بیشتر به جنبه های
معنوی و بالندگی شخصیتی آن توجه كنید و نه به درآمد و منافع مالی آن. از خصوصیات نیك شخصیتی و اخلاقی وی سخن گویید.
6- برای آنكه وی را بدنبال خود بكشانید برایش نقش بازی نكنید. مردان كاملا از بازیهایی كه زنان به آنها روی میآورند تا توجه مردان را جلب خود سازند آگاه میباشند. حتی ممكن است مردان اغواء گردیده و
برای پیروزی در بازیهای شما به هر عملی دست بزنند اما هیچگاه متعهد به شما نخواهند گشت. هم صحبت شدن با مردان دیگر برای برانگیختن حس حسادت در شریك خود و آنكه مرد بیشتر جذب شما گردد
ممكن است برای مدت كوتاهی كارساز باشد. اما وی چگونه میتواند به شما اعتماد كند؟ هنگامی كه شما را دسیسه گر بپندارد؟ حتی اگر وی شیفته شما باشد، یك مرد هنگامی كه كوچكترین شبهه ای در اعتماد
و صداقت شما داشته باشد از متعهد گشتن هراس خواهد داشت.
7- به وی نشان دهید كه قصد تغییر دادن وی را در سر ندارید. هرگاه یك مرد احساس كند كه تعهد به یك دختر و ازدواج با وی سبب بوجود آمدن تغییرات عمده و اساسی در سبك زندگی وی میگردد، سرسختانه به
متعهد گشتن از خود مقاومت نشان خواهد میدهد حتی اگر عاشق آن دختر باشد. به وی نشان دهید كه قادر به سازش با وی میباشید. به وی نشان دهید از آنكه وی بدون حضور شما برای تماشای فوتبال یك شب
را با دوستان خود بگذراند اعتراضی ندارید. كاری نكنید كه وی احساس كنید اكنون باید از وقت خود كمال استفاده را ببرد زیرا زندگی وی پس از ازدواج تغییر خواهد كرد.
8- به ظاهر خود اهمیت دهید. این بدین مفهوم نیست كه شما مانند یك مدل قدم برداشته و یا لباس بپوشید. اما تا حدودی به ظاهر خود برسید. لباسی به تن كنید كه بیانگر بهترین صفات شما و برازنده شما باشد. با
اعتماد بنفس حركت كرده و رفتار كنید. مسواك بزنید، به ناخنهای خود برسید واز عطر و ادكلن به حد متعادل استفاده كنید.
9- طوری وانمود نكنید كه برای ازدواج شتابزده میباشید. ممكن است شما تصور كنید وی تاكنون وقت زیادی را برای تصمیم گیری در مورد شما سپری كرده است. اما آرامش خود را حفظ كنید! این ممكن است
خبر نوید بخشی باشد. ممكن است وی میخواهد مطمئن گردد كه یك تصمیم معقولانه و صحیحی اتخاذ كرده است. خود را شتابزده و ناشكیبا نشان ندهید. با خیال آسوده به زندگی روزمره و عادی خود ادامه دهید.
هیچگاه به یك مرد پیشنهاد ندهید كه به ملاقات والدین شما بیاید و یا بالعكس. مگر آنكه خود وی خواهان آن باشد. بهتر است اجازه دهید این تصمیم را خودشان اتخاذ كنند. به خاطر داشته باشید هدف شما فراهم
آوردن اطلاعات مورد نیاز برای اتخاذ تصمیم میباشد در ضمن آنكه فضا و فرصت كافی و مورد نیاز را نیز در اختیار وی قرار دهید.
لذا مردان برای گفتن بیاناتشان باید دقتبیشتری داشته باشند. به دروغهای مردان كه بههمسرانشان میگویند توجه كنید:
-1 بسیاری از مردان از این كه احساسمیكنند زنان تحمل شیندن دروغ را ندارند، بهسادگی دروغ میگویند. شاید دروغگویی آنهافقط به خاطر ناراحت نكردن همسرشان باشد. امااین را بدانند كه هر چقدر هم كه همسرانشان ازبیان حقیقت نگران و مشوش میشود اما بهتر ازگفتن دروغ میباشد. زیرا روزی حقیقت در نزدزن فاش شده و آن زمان است كه دنیا در برابرچشمان زن و شوهر سیاه خواهد شد و كار بهجاهای باریك خواهد كشید. پس اجازه ندهیدچنین شود.
و اما یك توصیه به زنان; در صورتی كه احساسكردید همسرتان به دلیل مصلحت زندگیاش بهشما دروغ گفته و این دروغ تاثیر چندانی دروضعیت زندگی زناشویی و عشق و محبت میانتانندارد. پس بهتر است به روی خود نیاورید و ازكنار آن بگذرید. مطمئن باشید همسرتان خواهدفهمید و شرمنده شما خواهد شد.
-2 تعریف و تمجید را به پای دروغ نزنید.بعضی از مردان تصور میكنند اگر از همسرشانتعریف كنند دچار دروغگویی شدهاند. اگر اینمسئله را دروغگویی فرض میكنید، بهتر است بهاین دروغگویی ادامه دهید. زیرا همسر شما ازتشویق و تحسین شما خشنود شده و به زندگیامیدوارتر خواهد شد و با نیرو و انرژی بیشتری بهزندگی ادامه میدهد. برای مثال در برابرخانواده خودتان شروع به تعریف از همسرتانكنید. كفشهایش را جلوی پای او جفت كنید.برایش میوه پوست بكنید. حتی اگر فكر میكنیدهمه این كارها را از روی تملق و دروغ انجاممیدهید با انجام چنین كاری نزد خانوادهتان،نتیجهاش را ببینید، همسرتان پروانهواربه دور شماخواهد چرخید، احترام دو صد چندان به شماخواهد گذاشت پس ارزشش را دارد كه دست بهچنین تملق و دروغی بزنید.
-3 بعضی از مردان سیاست خوبی را اززندگیشان دارند. آنان بدون اینكه خود راخسته كارخانه كنند به نحویی با همسرشان برخورددارند و خود را درگیر كمك به وی میكنندكه اوواقعا احساس میكند همسرش در كارهای خانه اورا همراهی كرده است. البته بد نیست كه همسرتانرا كمك كنید و دست یاری به او بدهید. زندگییعنی همكاری و همیاری، وقتی مهمانی به خانهشما میآید روی صندلی ننشینید و به همسرتاندستور ندهید. بلكه ظاهرا هم كه شده او را كمككنید. حتی از لحاظ لفظی مثلا بگویید كمكمیخواهی. من در انجام هر كاری آماده هستم.ولو این كه روی صندلی بنشینید و با دوستانتانمشغول به حرف زدن شوید. هر چندوقت یكباراو را صدا بزنید و از او سوال كنید! بیایم كمكتكنم؟ این نوع دروغگویی نیز میتواند تاثیر خوبیبر همسرتان بگذارد و در برابر مهمانها سربلندباشد.
-4 بعضی از مردان در برابر غر زدن زنانشانمجبور به گفتن دروغهایی میشوند كه در انجام وبرآورده ساختن آن ناتوان هستند. این چنینزنان باید گفت كه هیچ گاه همسر خود را تحتفشار نگذارید و از او درخواستهای ناشدنینخواهید. مردی كه زیر بار فشار سخنهایهمسرش باشد، دست به دروغ گویی میزند و بههمسرش وعدههایی میدهد كه خودش هممیداند از عهده آن برنمی آید اما به خاطر ساكتكردن همسرش و جلوگیری از كشمكش و جنگاعصاب مجبور به دروغ گویی میشود. در این جازن مقصر است. او سبب این دروغ شده است. هرزنی باید شرایط همسرش را بداند و بیش از آن ازهمسرش توقع نداشته باشد.
غرور و شخصیت مرد نباید زیر پا لگدمال شود.یك زن باید همسرش را آنقدر دوست داشتهباشد كه اگر زندگی كمی و كاستی به وجود آمدهمراه و در كنار همسرش با مشكلات دست و پنجهنرم كند. نه این كه سبب لافزنی و اغراقگویی ودروغگویی همسرش شود.
-5 مردان برای این كه در برابر همسر خود بهقول معروف كم نیاورند، سعی میكنند دروغبگویند. بعضی از زنان عادت دارند مزایای مرداندیگر را به رخ همسر خود بكشند. برای مثالمیگویند شوهر دوستم مرد بسیار شجاعی است ویا این كه بسیار دست و دلباز است و همه مال واموالش را در اختیار همسرش گذاشته است.مردان به این مسئله حساسیت نشان میدهندوآنان دوست ندارند همسرشان مرد دیگری را برتراز او ببیند شاید یك حس حسادت ناخودآگاهباشد كه زنان باید به این حس توجه كنند. گاهیمردان در برابر تمجید همسرشان از مرد دیگردست به گفتن دروغهایی میزنند. مثلا میگویندامروز در خیابان با پسری جوان هیكلمندی دعواكردم و او را به شدت زدم. او چنین دروغی را بههمسرش میگوید تا اظهار دارد كه او هم شجاعاست. زنان نباید محیطی فراهم كنند كههمسرشانرا وادار به دروغهایی شاخدار كنند.هر فردی یك حالت و روحیه و شخصیت خاص بهخودش را دارد. شما نباید شوهر خود را با مرددیگری مقایسه كنید. بلكه او را همانطور كه هستدوست داشته باشید. همان طور كه مشاهدهمیكنید بعضی از دروغها بار منفی و گاهی هم بارمثبت دارد. البته یك زن و شوهر باید حقیقت گراباشند و در هر شرایطی راستگویی را سرلوحهزندگی خود بدانند و حتی اگر در گذشته رخدادناگواری داشتهاند، همچون دوست واقعیت رابگویند. در زندگی زناشویی بیان حقیقت ولو اینكه منجر به دلخوری شود باارزش و مهم نیست.البته همانطور كه در مقاله فوق درج شده گاهیدروغ و تملق در زندگی سبب ایجاد اعتماد بهنفس در فرد مقابل میشود و او را به زندگیامیدوارتر و سرزندهتر میكند. پس زن و شوهرباید در زندگی محتاطانه عمل كنند و در جهتایجاد یك زندگی مستحكمتر و پرمحتواتر سعی وتلاش خود را به كار گیرند.
بعضی از مردها معتقدند كه نباید به همسرشانحقیقت را ابراز كنند و تصور میكنند بادروغگویی میتوانند همسر خود را قانع كرده وبه قول معروف گول بزنند. اما در اكثر موارد اینمسئله به نتیجه نامطلوب نمیرسد و سبباختلافات شدید خانوادگی میشود. زیرا مردانمانند زنان آنقدر با ظرافت دروغ نمیگویند كهدروغشان برای همیشه پنهان بماند. زنان نیز بهخاطر دروغ گفته شده از سوی همسرشان دلخورمیشوند. در این مقاله به دلایل عمده دروغمردان به همسرانشان خواهیم پرداخت. ازطرفیزنان به دلیل احساسات لطیفشان زودرنجتر ازمردان هستند آنان با تلنگری كوچك روحیهشانبه هم ریخته میشود و حالت افسردگی واضطراب در چهرهشان به خوبی مشاهده خواهدشد.
- از شوخیهای بی جا و بی مورد جداً خودداری کنید. توجه داشته باشید که وقتی بعضی از اوقات شوخی بی مورد می کنید و دیگران فقط به احترام شما به زور لبخند می زنند ، همسرتان در مقابل دیگران از رفتارها و شوخیهای شوهرش خجالت می کشد.
در ضمن شوخی زیاد و تعریف وقت و بی وقت جوکها و خاطره های با مزه ،شما را از شکل یک مرد باوقار خارج می کند و حتماً همه این را می دانند که شوخی زیاد ، انسان را سبک می کند و اینکار، مختص آدمهای جلف است. به اندازه و در وقت خودش شوخی کنید. البته منظور این نیست که گرفته و عبوس باشید، بلکه همیشه خوش اخلاق بوده و در شوخ بودن زیاده روی نکنید.
2- همیشه با همسرتان مودبانه صحبت کنید. بعضی ها فکر می کنند بی ادبانه حرف زدن با همسر، نشانه ی صمیمت است. ولی به یاد داشته باشید که اگر بی ادبانه و یا با به کار بردن حرفهای زشت با او حرف بزنید، به طور ناخودآگاه به او اجازه می دهید او هم همینطور با شما حرف بزند. پس درست است که می گویند: «احترام هر کس دست خودش است»
حضرت علی(ع) در این مورد می فرمایند: «ادب و تربیت ارزش وجود توست، هر مقدار که بر ادب و تربیتت افزوده شود، قدر و قیمتت افزایش می یابد».
همین حکم در مورد داد و فریاد بر سر همسر هم صدق می کند ، اگر شما سر او داد بزنید بعد از یکی دو بار، قبح این کار در خانه از بین می رود و او هم متقابلا سر شما داد می زند و این با اصول «مردسالاری منطقی» مغایر است. اگر همسرتان کار اشتباهی کرد، اخم بکنید،با اوصحبت نکنید. ولی بی ادبی نکنید، فحش ندهید و داد نزنید و به محض اینکه همسرتان دست از کار اشتباهش برداشت ، موضوع را ندیده بگیرید از آن به بعد و هیچوقت درباره ی اشتباهش با او حرف نزنید.
3- سعی کنید با همسرتان جر و بحث نکنید. حتی اگر حق با شما باشد. مطمئن باشید اگر حق با شما ست ، در بیشتر موارد او این موضوع را می داند. در بسیاری از موارد او با پیش کشیدن حرفهای تکراری، فقط می خواهد نگرانیها و خستگیهایش را به شما بروز دهد و یا به نوعی توجه شما را به خودش جلب کند. بنابراین وقتی همسرتان شروع به بهانه گیری و شکایت از شما ، زیادی کارهایش و به هم ریختگی اوضاع و احوال کرد، فقط به حرفهایش گوش کنید و با حالت صورتتان نشان دهید که به حرفهایش توجه دارید. مثلاً لبخند بزنید و یا قیافه ی جدی بگیرید.
خیلی از اوقات فقط می خواهد حرف بزند و درد دل کند و نمی خواهد شما را مجاب و یا با خودش همراه کند. بنابراین همین که احساس کند به او توجه دارید ، به زودی عصبانیتش فروکش می کند و آرام می شود .اما باقر(ع) درباره ی جر و بحث کردن بیخود فرموده اند «کسی که جر و بحث بیخودی می کند مورد فحش و دشنام قرار می گیرد.»
4- همانطور که در قسمتهای قبل گفته شد ، خانم ها با ازدواج دنبال تکیه گاه می گردند، کسی که در مواقع بحرانی بتوانند به او پناه ببرند. آنها می خواهند در مواجهه با ناملایمات و سختیها و خطرات که غیرقابل اجتناب بوده و در همه ی زندگیها وجود دارد کسی باشد که با تکیه به او احساس آرامش کنند.
در مواقع بحرانی مثل مرگ عزیزان، یا خبردار شدن از بیماری مهلک اطرافیان، و یا در موقع بروز خطر، حتی اگر مضطرب شده اید و یا ترسیده اید، خویشتن دار باشید و ترس و اضطرابتان را بروز ندهید.
سعی کنید خودتان را آرام نشان دهید و به همسرتان هم آرامش بدهید. ممکن است اینکار غیرممکن به نظر برسد ولی با تلقین و تمرین می توان به خود مسلط شد. بعضی وقتها دیده شده در چنین مواقع مردها بیشتر از همسرانشان بی تابی و بی قراری می کنند. مرد هم مردهای قدیم!
اتفاقات تلخ و حوادث خطرناک هم جزء زندگی است و بالاخره به پایان می رسد ولی اگر در مواجهه با آنها رفتار منطقی و درستی داشته باشید ، وقتی همسرتان جریان را برای دیگران تعریف می کند واکنشهای شما را با افتخار برایشان بازگو خواهد کرد وبه شما افتخار می کند.
جدی گرفتن ده توصیه ساده، شما را به بهترین شوهر دنیا برای همسرتان تبدیل میكند. اگر شما هم از آن دسته آقایانی هستید که خود را در کار و مشکلات روزانه غرق کردهاید، بهتر است چند دقیقهای دست از سر قبضهای پرداخت نشده آب، برق و گاز....و قسطهای عقب مانده شهریه بچهها بردارید و فقط با برداشتن 10 گام ناقابل، مثل همیشه برای همسرتان بهترین شوهر دنیا باشید: گام 1. خانمها مقدماند ! برای یک بار هم که شده دنیا را از چشم همسرتان ببینید. شاید تا به حال اصلاً به این موضوع توجه نکرده باشید که ممکن است خدای نکرده علایق و خواستههای خانمتان با علایق شما کاملاً متفاوت باشد! اما حالا وقتش شده که به قول معروف، چشمهایتان را بشویید و جور دیگر ببینید. گام 2. خواباندن بچهها هم لذتی دارد، امتحان کن د هفتهای یکبار به همسرتان مرخصی بدهید و وظیفه خواباندن بچهها را شما به عهده بگیرید، تا حداقل خانمتان یک ساعت سرو صدای بچهها را فراموش کرده و با خیال راحت این وقت را برای خواندن کتاب، انجام کارهای شخصی عقبافتاده و یا حتی برای گشت زدن در اینترنت اختصاص دهد. مطمئن باشید با این کار دعای خیر همسرتان همیشه پشت سر شما خواهد بود. گام 3. عذرخواهی هم کلمه مفیدی است ! در این یک مورد با شما همدردی میکنیم، چون به همان اندازه که عذرخواهی از طرف مقابل ساده به نظر میآید، احتمالاً به همان اندازه هم برایتان سختترین کار روی زمین خواهد بود. اگر تا به حال متوجه شده باشید ازدواج شباهت زیادی به مسابقه دوی ماراتن دارد، چر ؟ از این جهت که هر چقدر در بگومگوهای خانوادگی زود از کوره در بروید، زودتر از پا میافتید و ادامه زندگی زناشویی برای شما سختتر و خستهکنندهتر میشود . اما فقط کافیست یکبار هم که شده با قضیه جور دیگری برخورد کنید، رفتار آرام و متانتآمیز بهترین مسکن برای آرام کردن موقتی تنشهای رفتاری است، اما اگر احیاناً شما مقصر بودید، میتوانید تنها با به زبان آوردن یک عذرخواهی ساده پرچم صلح را به همسرتان نشان داده و اجازه ندهید دلخوری پیش آمده بزرگ و بزرگتر شود. گام 4. از همسرتان برای اینکه شما را تحمل میکند تشکر کن د شاید حتی خواندن این گام هم به مذاقتان خوش نیاید، چه رسد به عمل کردن به آن. اما منظور ما این نیست که در مقابل همسرتان بنشینید و در حالی که لیستی از اشتباهات خود تهیه کردهاید، مورد به مورد را شرح داده و بهخاطر آنها عذرخواهی کنید نه! مسلماً برای هر مردی پیش آمده که قول و قرارهایش را فراموش نماید یا با دیدن دوستان خود آنچنان زمان و مکان را گم کند که ساعتها همسرش را چشم انتظار نگه دارد. اما همین اندازه که به او بگویید زندگی کردن با شما چندان هم کار سادهای نیست و بهخاطر صبر و تحمل همسرتان از او تشکر کنید، کفایت میکند . گام 5. کمی و فقط کمی از ریخت و پاشهای خودتان را جمع کنید باور کنید آسمان به زمین نمیآید اگر استکان چای قند پهلوی آخر شب، یا لیوان چایی صبحانه خود را از کف اتاق و یا از روی میز صبحانه به سینک ظرفشویی انتقال دهید. از ما به شما نصیحت، تحقیقات نشان داده استکان چای یکی از معضلات زندگی مشترک و عامل بسیاری از جداییها بوده! گام 6. برای با هم بودن زمان بگذارید شما هم از آن دسته افرادی هستید که با شنیدن نام دوران نامزدی به یاد شامهای خاطره انگیزی میافتید که در یک رستوران دنج خوردهاید؟ چه اشکالی دارد اگر حتی با وجود داشتن دو فرزند برای گذاشتن قرارمدارهای اینچنینی باز هم زمانی را معین کنید؟! میتوانید بچهها را نزد یکی از دوستان خود بگذارید و مثل آن روزها فقط برای با هم بودن شام را بیرون از خانه صرف کنید گام 7. آراسته و خوش تیپ باشید سعی کنید همیشه به آراستگی و مرتب بودن ظاهر خود اهمیت دهید. این برای خانمها نکته مهمی است. گام 8. شما هم به تمدد اعصاب نیاز دار د گاهی وقتها شرایطی را ایجاد کنید که برای چند ساعتی کمی از محیط خانواده و مسئولیتهای خود فاصله بگیرید. مثلاً با دوستانتان به کوه بروید و یا به ورزشهای مورد علاقهتان بپردازید تا شادی و نشاط و آرامش باعث تجدید نیروی از دست رفتهتان شده و وقتی به خانه برمیگردید، به مردی ایدهآل برای زندگی تبدیل شده باشید. گام 9. مسئولیت تصمیمات خود را شخصاً به عهده بگیر د هیچ وقت و در هیچ شرایطی از پذیرش عواقب تصمیمات خود شانه خالی نکنید. اگر شما به هر دلیلی نمیتوانید دعوت پدر و مادرتان را برای مهمانی شب جمعه قبول کنید، خودتان گوشی تلفن را برداشته و به آنها اطلاع دهید. هیچ وقت مسئولیت چنین کاری را به گردن همسرتان نیندازید گام 10. فراموش نکنید روزی شما هم فرهاد کوهکن بودید یادتان میآید قبل از ازدواج چقدر به رفتارها و حرکات خود توجه داشتید و چقدر سعی میکردید با پرستیژ و تاثیرگذار باشید؟! اما احتمالاً دیگر مدتهاست که خبری از آن فرهاد کوهکن نیست و او هم در میان روزمرهگی هر روزهتان گم شده . اما هنوز هم دیر نشده از همین امروز هر کاری که میتوانید برای گرم کردن آتش زندگیتان انجام دهید، کاری کنید تا مثل گذشته همسرتان را تحت تاثیر قرار دهید و از بودن در کنار یکدیگر راضی باشید

نگاهی به عقربه ساعت كه بیخیال ثانیهها را طی میكرد، انداخت. مضطرب و نگران از تهدیدهای مدیر بود. به تلفن همراهش كه همچنان خاموش روی میز مدیر افتاده بود، چشم دوخت. تلفنی كه چند روز پیش از پسر همسایه هدیه گرفته حالا برایش دردسرساز شده بود. پدرش به زودی به مدرسه میرسید و او باید پاسخی مییافت تا زودتر از این معركه خارج شود. سعی كرد مثل عقربههای ساعت، خود را به دست زمان بسپارد؛ شاید راهی بیابد. سن نوجوانی، سن حسهای گوناگون است كه آدمی را از همه طرف احاطه میكند؛ حس دوست داشتن، دل دادن و در نهایت عاشق شدن. حس غریبی كه دست خود آدم نیست بلكه با یك نگاه و یا یك كلام آغاز میشود و با بهانهای كوچك پایان مییابد. صحبتهای كوتاه در كوچه پسكوچههای محله، وعده و وعیدها و دهها خاطره تلخ و شیرین همه میتواند برای یك نوجوان تازگی داشته باشد. شاید داشتن این تجربیات اولیه فرد را در آینده برای یك زندگی بهتر یاری كند ولی مشكل اینجاست كه اكثر نوجوانان گاهی این مسائل را بیش از حد جدی میگیرند و تمام هوش و حواس خود را متوجه آن میسازند. در این حالت آنان نه تنها از اهداف مهم زندگی دور میشوند، بلكه كارهای روزمره خود را نیز بیانگیزهتر انجام میدهند. دختر نوجوانی مانند مریم كه علاقه به تحصیل و مطالعه را از دست داده، تنها دلیلی كه برای رفتن به مدرسه عنوان میكند ملاقاتهای بعد از تعطیلی مدرسه است كه با فرهاد دارد و دور از چشم خانواده میتواند با او صحبت كند. خوشتیپ و خوشقیافه بودن فرهاد، عاملی بود كه بیشتر دخترها را متوجه خود میساخت. مریم میگوید: وقتی فرهاد برای اولین بار از من خواست تا سوار ماشینش شوم، خوشحال شدم. با این كار به دوستانم ثابت كردم كه بیعرضه نیستم. در نگاه او رضایت موج میزند، به ویژه وقتی از قول و قرارهای فرهاد و تصمیم ازدواج با او میگوید. ولی شیما كه نوجوان باتجربهای است، نظرش این است كه دخترها احساسات متفاوتی از پسرها دارند. او میگوید: ما مسائل را خیلی زود جدی میگیریم ولی آنها برای سرگرمی و وقتگذرانی با ما دوست میشوند. اولش همه آنها وعده ازدواج میدهند و از وفاداری صحبت میكنند ولی بعد از مدتی دنبال كس دیگری میروند و تمام قول و قرارهای خود را زیر پا میگذارند. صحبتهای شیما باعث میشود تا نسترن هم از تجربه خودش بگوید و از بیوفایی كسی كه دوستش دارد، به نظر او در دوستیها نباید زیاد پیش رفت چرا كه ضربه روحی وارده میتواند تا مدتها آدم را افسرده كند. او میگوید: من خیال میكردم باید برای كسی كه دوستم دارد سنگ تمام بگذارم. برای همین مرتب برای او خرج میكردم، یك بار یك پیراهن گرانقیمت و یك بار هم ساعتی به او هدیه دادم. با این كار میخواستم محبتم را ثابت كنم ولی حالا او از من میخواهد به دوستیمان پایان دهم و همه چیز را فراموش كنم. نسترن جزو كسانی است كه این تجربه را ناگوار و تلخ میداند. او نیاز به زمان دارد تا به دوستی واقعی پی ببرد و نسبت به افراد شناخت پیدا كند. اما مریم نسبت به فرهاد چه شناختی دارد كه او را مرد زندگیاش میداند. او در این مورد میگوید: ما همدیگر را درك میكنیم و از خصوصیات هم باخبریم مثلاً من میدانم او چه خواستههایی دارد؟ و از چه چیزهایی خوشش نمیآید؟ تنها عیبی كه فرهاد دارد این است كه گهگاه از مواد الكلی استفاده میكند، من با او صحبت كردهام و خواستهام كه این كارش را كنار بگذارد. مریم فكر میكند كه این تغییر را میتواند در فرهاد ایجاد كند، چون قدرتش را دارد. سحر در این مورد به مریم میگوید: قضاوت در این مورد آسان نیست چرا كه دختر نوجوانی كه هنوز وارد زندگی مشترك نشده نمیتواند از تغییر یك رفتار نادرست برای همیشه با اطمینان صحبت كند. او به یكی از دوستانش اشاره میكند كه با فرد معتادی تنها به خاطر عشق و علاقه فراوان ازدواج كرد و به خیال خودش میتوانست او را ترك دهد. اما بیكاری و مشكل اعتیاد باعث تنفر و جدایی او از كسی كه زمانه به او علاقه فراوان داشت، شد. به نظر سحر لزومی ندارد كه همه این دوستیها به ازدواج ختم شود. او میگوید: خود بچهها بیشتر همدیگر را به سمت این دوستیها هدایت میكنند مثلاً اگر دختری با پسری دوست نباشد دوستانش او را بیعرضه میدانند. به همین خاطر اگر كسی خوشش هم نیاید، ناچار برای رفع این اتهام سعی میكند تا با یك نفر دوست شود. البته ین روزها تعداد افرادی كه میتوان با آنها دوست شد نیز جزو امتیازات نوجوانان محسوب میشود. با این حساب روابط نوجوانان با هم به بازی كودكانهای میماند كه در آن افراد به لحاظ تغییرات روحی و جسمی مشغول به آن میشوند؛ شاید گذشت زمان به آنها یاد دهد دوستی واقعی چیست؟ و چگونه میتوان به آن احترام گذاشت؟

اگر شما به تازگی نامزد کردهاید و تمایل دارید روابط تان مستحکم تر شود برای همسرتانیک نامهی عاشقانه بنویسید!
بله ، شما اگر نامزد کردهاید یا چندین سال است که ازدواج کردهاید ، برای این که روابط تان مستحکم شود نامهی عاشقانه به همسرتان بنویسید .
در این مقاله با ما همراه شوید تا اظلاعات بیشتری را به دست بیاورید :
برای این که توجه فردی که به او علاقه مند هستید را بیشتر جذب کنیدیک نامه برای او بنویسید .زیرا با نوشتن این نامه دگرگونیهای در دل و قلب طرف مقابل تان ایجاد خواهید کرد . هیچ شک نداشته باشید که نوشتنیک نامهی عاشقانه میتواند رابطهی بینیک زن و مرد را دگرگون کند .
شما در نامهی میتوانید مسائلی از قبیل : اعتمادی که به نامزدتان دارید ، اظهار عشق و علاقه ، و ... را داشته باشید .
در ابتدای دوران نامزدی معمولا افراد نسبت به طرف مقابل شان خجالتی هستند و مدتی طول میکشد تا نسبت بهیکدیگر عادت کنند ، شما با نوشتن نامههایی میتوانید این صمیمت را تسریع بخشید .
نوشتن نامه دارای چندین حسن مثبت میباشد :
مانند این که اگریکی از نامزدها مثلا خانمیا آقا مجبور باشد مدتی را از شخص دیگر دور باشد ، با خواندن نامههایی که بین شما رد و بدل شده است میتواند شما را در هر لحظه در کنار خود احساس کند .
شاید پیش خود بگویید : تلفن که هست ؟؟ با تلفن صحبت میکنیم ؟
بله این موضوع درست است که با تلفن نیز میتوانید صحبت کنید اما اگر شما به تازگی نامزد کرده باشید و بعدا شوهر آینده تان بخاطر انجام کاری مجبور است مدتی از شما دور باشد ، شما به خاطر زمان کمی که بایکدیگر نامزد شدهاید شاید خجالت بکشید که به او بگویید دلتان برای او تنگ شده است ، دوست دارید هر چه زودتر برگردد تا او را ببینید ، اما تمام این موضوعات را میتوانید در نامه مطرح سازید تا همسرتان از این موضوع و از علاقهی شما نسبت به حودش اطلاع پیدا کند .
نتیجهی دیگری که نوشتن نامه دارد به ترتیب زیر میباشد :
شما شاید کیلومترها ویا حتی قارهها از همسریا نامزدتان دور باشید اما شمایا او با خواندن نامههای دیگری همیشه این احساس را دارید که او نزدیک شما است و دوری را کمتر احساس میکنید .یا این که شما احساسات ویا صحیتهایی را که نمیتوانید در مقابل نامزدتان ابراز کنید بر روی کاغذ میآورید
زیرا شاید زمانی که چشم در چشم نامزدتان باشید خجالتیا هر صفت دیگری مانع از انتقال صحبتهای تان به دیگری شود . برای این که همسریا نامزدتان با هر بار خواندن نامهیاد شما در ذهنش نداعی شود ، میتوانید از عطر مخصوصی که شما همیشه از آن استفاده میکنید به نامه بزنید تا او با خواندن نامه ، حتی بوی عطر شما را نیز استشمام کند .
اصطلاحاتیا کلمات خاصی که همیشه به کار میبرید را برای جلب توجه او با رنگ دیگری بنویسید تا او با رسیدن به این کلمههای لبخندی به نامهی شما بزند .

هرگز بنظر نمیرسـد کـه خبرهای بدی در رابطه های تازه و نو وجود داشته باشد. معمولا نامزدها اولیل رابطه در مورد هر چیزی با یکدیگر موافقند، از نوع غذایی که در رستوران سفارش می دهـنــد گرفته تا مقدار کره ای که در سینما روی ذرت بو داده خود می ریزند. متاسفانه، در نهـایـت لبخندهای ساده حاکی از رضایت و موافقت و نیز ابراز علاقه های پـر شـور و نشاط پایان می یابند.
زمانی فرا میرسد که جمله دو کــلمه ای معروف گفته شده و احساسات سرد و بی روح موجود در آن آشکار می گردد. هرچند گـفتن “دوستت دارم،” لـزوما جهتی صـحیح برای حـرکت کـردن نـــیست. این عبارت کوچک باید برای زمان مناسبش کنار گذاشته شـده و نباید همانند نقل و نبات در عروسی مرتب بالا انداخته شود.
گفـتن این کـه صادقانه به شریک زندگی خود علاقمندید، ارزشش بسیـار والاتـر از ادعای دروغین دوسـت داشتــن او می باشد. دروغگویی همچنین ممکن است یک رابطه خوب بالقوه را به خطر بیندازد.
این قانون در مورد زن و مرد هر دو صادق است ، از آنـجـایی که زن و مرد گاهی اوقات مایل میگردند احساسات خود را طریق نشان دادن علایق خـود بــه دیـگری بــزرگ جلوه دهند. این به آن معنا نیست که برخی از زوج ها هـرگـز هـمـدیـگر را دوست نخواهند داشت، بلکه منظور این است که نباید گرفتار لحظات لذت بــخش کاذب و زودگذر شد و آنچه که واقیعت درونی نیست را بروز داد.
واقعیات را به او نشان دهید
از قدیم گفته اند “دو صـد گفته چو نیم کردار نیست،” این جمله در مورد روابط خانوادگی نـیـز صادق است. ما عادت میکنیم جمله ای قدیمی و تکراری را بارها و بارها بشنـویـم، اما برای اینکه آن کلمات مؤثر واقع شوند، باید عمل خـود را نـیـز به آنها اضافه کنیم.
پس دفعه بعدی که به نامزدتان میگویید که برای شما ارزشمند اسـت، فــراموش نـکنید که چگونگی احساس خود را در عمل به او نشان دهید.
برای این کار لازم نیست برایش گوشواره الماس بخرید. چرا به او محبت نمیکنید و او را جایی که همیشه دوست داشته برود، نبرید؟
گفتن به یک زن کـه او دنـیـای شـمـا است خیلی آسان اســت، اما آیا ثابت نمودنش هم به این آسانی است؟
چه تعدادی از شما در این لحظه از رابـطه تان به نامزدتان خود می گویید که برای او هر کاری انجام میدهید و در فـرصـت بـعـدی خــلاف جـهـت حرک کرده و اوقات فراغت به جای این کـه وقــت خود را با همسرتان سپری کنید با دوستان خود به گردش و تفریح میروید؟
یک راه دیگر برای فهمیـدن ایـنکه نامزدتان شما آیا واقعا همان کسی است که میخواهید باقی عمر خود را با او سپری کنید ایـن است که مطمئن شوید دارای دیدگاهی یکسان درباره آینده میباشید.
آیا هر دوی شما خودتان را چندین سال دورتر در حـال مشـارکـت برای بدست آوردن خانه ای برای زندگی و ارتقای خانواده ای صمیمی تصور میکنید؟
اگر به همگی سؤالات فوق به یک نحو پاسخ میدهید، به رابطه خود امیدوار باشید.
مردان زمانیكه نسبت بچیزی یا كسی علاقه داشته باشند بصورت غیر ارادی و ناخداگاه حركات جسمانی بخصوصی از خود نشان میدهند كه نشانگر وجـود اشتیاق نسبت به آن چیز یا فرد است. در این قسمت برخی از این علائم را یادآور میشویم.
نزدیك آمدن
اگر مردی علاقمند باشد، به شـما نزدیـك می شود، شكمكش را تو و سینه اش را جلو میدهد، صاف می ایستد و سپس ژست گرفتن شروع میشود...!
ژست :
دستش را به طرف گلویش برده و كراوات خود را صاف میكند
یقه اش را میزان میكند
گرد و غبار فرضی روش شانه هایش را میتكاند
آستین، پیراهن و لباسهای دیگر خود را مرتب و صاف میكند
موهایش را مرتب میكند.
قلاب كردن شست در كمربند : این عمل به معنای ابراز و بیان قدرت و صلابت مردانگی بوده و فرد سعی در نشان دادن قدرت و توانگری خود میكند.
حالت بدن وضعیت بدن یك نشانه است، اگر او علاقمند باشد، به سمت شما قرار خواهد گرفت. اگر در حال نشستن پایش به سـمت شما اشاره نماید، این یك علامت خوب خواهد بود.
خیره شدن خیره شدن به شما حتی چند ثانیه بیشتر از حد لزوم، همراه گشاد كردن چشم ها به معنای نشان دادن چراغ سبز است.
نگاه معنی دار به حالت نظاره سه ضلعی او توجه كنید:
- چشم در چشم
- سپس بسوی دهان و چانه
- بسمت قسمت های دیگر بدن
- برگشت دوباره بسمت چشم ها بفرمی سه ضلعی
-دست به كمر ایستادن این حالت ایستادن برای بزرگتر جلوه نمودن و ابراز آمادگی برای گرفتاری و درگیری است!
نشانه های دیگر
بالا بردن ابروها
جدا شدن لب ها از یكدیگر
تكان خوردن لبه های بینی
بازی كردن با جوراب و بالا كشیدن آن
برانداز كردن طرف مقابل
باز و بستن دكمه ژاكت
لمس نمودن صورت خود هنگام صحبت
فشردن دسته عینك
از سال های دور، رعایت بعضی از اصول آداب معاشرت امری بدیهی شمرده می شد اما با ایجاد تغییراتی در جوامع ، رعایت این اصول دیگر به اندازه سابق مرسوم نیست و هر کس به فراخور اوضاع و احوال ، این نکته ها را رعایت می کند؛ اما شاید بد نباشد که بعضی از آنها را برای نوعروسان و نودامادها و زوج های جوان یادآوری کنیم ( به شرطی که نگویید این از اصول «زن ذلیل» بودن است!)
1 -همیشه در را برای همسرتان باز كنید.
این شـایـد مـهـمتـرین قـانون آداب مـعـاشرت برای مردان باشد. خواه همسرتان در حـین ورود بـه خودرو شما ، رستوران، باشگاه و یا هر جای در دار باشد، باید همیشه در را برایش باز نگاه دارید تا او عبور كند. هرگاه چندین در وجود داشت یك به یك آنها را برایش بگشایید.
هرگاه بسته ای به همراه دارد آن را برایش حمل كنید.
ایـن كـار به او نشان می دهد كه شما برایش احترام قائل هستید و آسایش و راحتی وی را خواستارید.
2 - كمك كنید كت، مانتو یا بارانی اش را بپوشد.
همواره به همسر خود در تـن كـردن پالتو یـا بارانی اش كـمك كنـید. این عمل ساده و در عین حال در جلب محبت او مؤثر است.
3 - در رستوران و مجامع عمومی ، هنگام نشستن به او كمك كنید.
هرگاه او خـواسـت كنـار شـما بـنـشیـند، با بیرون كشیدن صندلی و بازگرداندن آن به سمت جلو ( الـبـته وقـتـی وی كاملاً روی صندلی نشست) به او در نشستن روی صندلی كمك كنید.
4 -دست او را بگیرید.
وقتی بر روی سطح ناهمـوار قدم می زنید دست خود را به همسرتان تقدیم کنید ؛ این کار باعث كمك به وی می شود خصوصاً زمانی كه او كفش پاشنه بلند به پا كرده باشد.
5 - در اجتماعات و میهمانی ها ، نیازهای او را جویا شوید.
با آنكه این كار را اكثر مردان انجام می دهند، امـا بـاز كـمـك زیـادی به متشخص بودن ما می كند. هنگامی كه در اجتماعات حضور دارید ، هـمـواره از وی بـپرسید كه آیا نـوشیـدنـی یـا غـذا میل دارد كه برایش بیاورید. به او نـشـان دهـیـد كـه بـه آسـایـش و نیازهای وی اهمیت می دهید.
6 - در راه پله، كنار ِ وی راه بروید.
«هیچگاه در راه پله پشت یك خانم حركت نكنید». بهتر است كنار و یا اندكی جلوتر از وی حركت كنید. ایـن قـانـون در هنـگـام عبـور از پیاده رو نیز باید رعایت شود.
7 - وقتی با هم قدم می زنید، شما از قسمت بیرونی پیاده رو حركت كنید.
این به همسرتان اجـازه می دهـد كه از رفـت و آمـد خـودروها دور باشد. اگر اتومبیلی نـاگهان از كنـار شـما عبور كند و آب كنار خیابان را به سمت شما بپاشــد، ایـن شما هستید كه خیس خواهید شد و نه خانمتان!
خیلی سخت است؟ بلی ،اما این بهایی است كه شما باید برای متشخص بودن بپردازید.
8 - هرگاه بسته ای به همراه دارد آن را برایش حمل كنید.
ایـن كـار به او نشان می دهد كه شما برایش احترام قائل هستید و آسایش و راحتی وی را خواستارید.
9 – هنگام عبور از خیابان «او» را جا نگذارید! سعی کنید پا به پای او راه بروید و هر دو با هم به آن طرف خیابان برسید.
* شما چه نکته ی خاصی را به موارد بالا اضافه می کنید؟

مردانی كه حلقه ازدواجشان را دستشان نمیكنند، حس تعهدشان كمتر است
▲حلقه ازدواج، محافظ فرزندان شماست - آذین محبی نژاد
نکاتی جالب درباره حلقه ازدواج در آقایان
یك حلقه شما را یاد چه می اندازد؟ ازدواج ، عشق و شاید بشود گفت وفاداری.امروزه در اكثر كشورهای دنیا این حلقه البته- اگر در انگشت انگشتری دست چپ باشد-
نماد ازدواج و به دست داشتن آن نشانی از دوام این رابطه است.اما برخی از متاهل ها به دلایل مختلف این نماد را همیشه به همراه ندارند.بعضیها به خاطر شغلی كه دارند (شاید جالب نباشد كه نماد عشق آدم دائم توی خمیر نان باشد یا بخواهی با آن دستكش جراحی به دست كنی یا...)،
بعضیها به خاطر حساسیت پوستی و هزار دلیل دیگر.اما اگر قبلا فقط همسرتان حق داشت از شما بخواهد حلقهتان را دست كنید،حالا یك دلیل محكم وجود دارد كه شما به دستور بچه هایتان باید این حلقه را به انگشت بیندازید!
یك روانشناس اجتماعی از دانشگاه آلبرتای كانادا، ادعا می كند كسانی كه حلقه ازدواجشان را به دست نمیكنند در مقایسه با كسانی كه آن را همیشه به دست میكنند،بیشتر بچههایشان را فراموش میكنند. دكتر اندرو هارل همچنین میگوید:<جوانان جذابی كه این عادت را دارند،فراموش كارترین والدین برای فرزندانشان هستند.>
دكتر هارل كه مدیر یك آزمایشگاه پژوهشی جمعیت شناسی است،برای انجام این پژوهش تعدادی از والدین و فرزندان را كه در مجموع 862 نفر بودند در 14 فروشگاه بزرگ آلبرتا مخفیانه مورد مطالعه قرار داد و به نتایج جالبی رسید. او دریافت كه 14 درصد از همراهان بچه ها دست كم یك بار آن قدر از او غافل میشوند كه بچه از دید آن ها خارج شده و نزدیك به 300 متر دور میشود و این فاصله برای پیشگیری از اكثر حوادثی كه میتواند در كمین كودكان یك تا 7 ساله مورد مطالعه بوده باشد، خیلی زیاد است.
نكته جالب دیگر اینكه این سهل انگاری در مورد پدران جوان، بیشتر از مادران جوان بوده و در حالیكه مردان جوان بدون حلقه 25 درصد مواقع كودكانشان را فراموش می كردند،این رقم در مورد زنان جوان بدون حلقه تنها 19 درصد بود.دكتر هارل میگوید: <تحقیقات قبلی ما نشان داده بود كسانی كه حلقه ازدواجشان را دست نمیكنند، نسبت به ازدواجشان تعهد عاطفی كمتری دارند.اما این پژوهش نشان داد این عدم تعهد عاطفی نسبت به كل خانواده است.>
وی می گوید: <حقیقت این است كه بودن به دنبال روابط عاطفی خارج از حیطه ازدواج توجه فرد را به فرزندانش نیز كاهش میدهد و این موضوع میتواند در هر جایی اتفاق بیفتد، حتی جایی مانند فروشگاه كه بیشتر برای خرید كردن است نه برای خلق روابط عاطفی.>دكتر هارل نتایج این تحقیق را در هفدهمین كنفرانس سالانه جمعیت شناسی دانشگاه آلبرتا ارائه كرد،مجمعی كه سال گذشته با نتایج تكان دهنده یك تحقیق دیگر او به شگفت آمده بود.
سال گذشته در همین كنفرانس دكتر هارل اعلام كرد كه بر اساس پژوهش های او والدین از كودكان خوشگل بیشتر مراقبت میكنند! امسال نیز او ادعا كرد كه در این تحقیق هم كودكان زیبایی كه سن آنها از 3 سال كمتر بود ،بیشتر مورد توجه والدین قرار داشتند. وی همچنین میگوید از میان آنهایی كه حلقه ازدواجشان را به دست داشتند، والدینی كه خود زیباتر بودند بیشتر به فرزندشان توجه داشتند و
استدلال میكند شاید والدین زیباتر مشكلات و دغدغه های كمتری در مورد زندگی و سلامتشان دارند و به این ترتیب بهتر میتوانند به كودكانشان توجه نشان دهند. وی میگوید:<با وجودی كه میدانم بیان این نتایج اندكی خشن است اما ما باید دلیل حوادثی را كه برای بچه ها رخ می دهند پیدا كنیم و با تغییر رفتارمان بهتر مراقب آنها باشیم.
|
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،
به حوالی بی کسی قدم بگذار !
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو !
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن ،
... ... کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام !
درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو !
حریر غمش را کنار بزن ! مرا می یابی... :(
تبادل لینک هوشمند  ابتدا ما را با عنوان زندگی همراه عشق و آدرس 2nyabaeshg.mahtarin.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر بنویسید.
|